reflex

/ˈriːfleks//ˈriːfleks/

معنی: واکنش، عکس العمل غیرارادی
معانی دیگر: عکس العمل، (جمع) فرزی، سرعت عمل، برگشته، خمیده به عقب، پس خمیده، معکوس، وارون، بازتابشی، پس تافتی، انعکاسی، واکنشی، بازتابی، کج کردن، خماندن، وارون کردن، (به ویژه نور) بازتاب، باز رخشش، نوربازتابیده، رنگ بازتابشی، عکس بازتابشی، فرتور بازتاب شده، (زیست شناسی) پس کنش، حرکت غیر ارادی، بازتاب کنش (مثل عطسه)، بازتابه، (هندسه) زاویه ی مقعر، (زاویه ی بیش از 180 درجه) گوشه ی باز، (رادیو) دوکاره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: denoting or pertaining to an involuntary physiological response or reaction to a stimulus.
مشابه: involuntary

(2) تعریف: thrown, turned, or reflected back.

(3) تعریف: reactive or responsive.
اسم ( noun )
(1) تعریف: an involuntary physiological response to a stimulus.
مشابه: mechanism

(2) تعریف: a habitual response.
مشابه: mechanism

- His political views are merely reflexes.
[ترجمه گوگل] دیدگاه های سیاسی او صرفاً بازتاب است
[ترجمه ترگمان] دیدگاه های سیاسی او صرفا واکنش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (pl.) ability to respond quickly.

- a tennis player with good reflexes
[ترجمه گوگل] یک تنیس باز با رفلکس خوب
[ترجمه ترگمان] یک بازیکن تنیس با واکنش های خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reflexes, reflexing, reflexed
• : تعریف: to bend, fold, or turn back.

جمله های نمونه

1. reflex current in a river
جریان معکوس در رودخانه

2. reflex action
عمل غیر ارادی،حرکت غیرارادی،پس کنش

3. a reflex effect
اثر بازتابشی

4. association reflex
بازتاب هم خوانی

5. tendon reflex
بازتاب تنودی

6. the reflex consequence of inflation is the lowering of monetary value
پیامد واکنشی تورم،کم شدن ارزش پول است.

7. orientation reflex
(روان شناسی) بازتاب سوگیری

8. a motor reflex
بازتاب عضلانی

9. an unconditioned reflex
بازتاب (انعکاس) غیر شرطی

10. a stem with reflex leaves
ساقه ای با برگ های برگشته

11. when we are cold we shiver; this is a reflex action
وقتی سردمان می شود می لرزیم ; این یک عمل غیر ارادی (یا پس کنش) است.

12. By reflex action - a mechanism of the nervous system - the threatened hand is instantly withdrawn and the threatened eye closed.
[ترجمه گوگل]با عمل رفلکس - مکانیزم سیستم عصبی - دست تهدید شده فوراً عقب کشیده می شود و چشم تهدید بسته می شود
[ترجمه ترگمان]واکنش غیر ارادی - مکانیزم سیستم عصبی - دست تهدید شده بلافاصله پس گرفته می شود و چشم تهدید بسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ellen thought that the smile was a reflex.
[ترجمه گوگل]الن فکر کرد که لبخند یک انعکاس است
[ترجمه ترگمان]الن فکر می کرد که این لبخند یک واکنش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A history of lynching has bred this reflex in her.
[ترجمه گوگل]سابقه لینچ این رفلکس را در او ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]آدمکشی از دار و دار این واکنش را در خودش پرورش داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pure terror-driven reflex brought the mini-blazers in my wristbands into action.
[ترجمه گوگل]رفلکس ناب وحشت محور، مینی بلیزرهای موجود در مچ بند من را وارد عمل کرد
[ترجمه ترگمان]عکس العمل محض، the کوچک را در سر آستین ها به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The reflex action at this point is to descend into cynicism.
[ترجمه گوگل]عمل انعکاسی در این مرحله نزول به بدبینی است
[ترجمه ترگمان]واکنش غیر ارادی در این نقطه به بدبینی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Somewhat as a reflex, the old man reached into his hip and pulled out his wallet.
[ترجمه گوگل]تا حدودی به عنوان یک انعکاس، پیرمرد دستش را به لگنش برد و کیف پولش را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد تا حدی واکنش نشان داد و کیف پولش را درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واکنش (اسم)
response, repercussion, rebound, reaction, reactance, reflex

عکس العمل غیر ارادی (اسم)
reflex

تخصصی

[سینما] بازتاب / بازتابی - دوربین انعکاسی
[کامپیوتر] برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات نمایش صفحه را نگهداری می کند
[نساجی] بازتاب - انعکاس
[ریاضیات] انعکاس، بازتاب، مقعر

انگلیسی به انگلیسی

• automatic reaction, involuntary response; physiological process that causes an involuntary response; energy that is returned from a surface; mirror image, reflected image
bend
a reflex or a reflex action is a sudden, uncontrollable movement made by a part of your body as a result of pressure or a blow.
if you have good reflexes, you can respond quickly to an unexpected event, for example while you are driving a car.

پیشنهاد کاربران

۱. بازتاب. انعکاس ۲. عمل غیر ارادی. واکنش غیر ارادی. عکس العمل طبیعی ۳. ( بصورت جمع ) سرعت عمل. واکنش سریع ۴. غیر ارادی ۵. انعکاسی. بازتابی
مثال:
a reflex action
یک عمل غیر ارادی
Reflex of water
بازتاب و انعکاس آب
بازتافتن
( Bāztāftan )
واکنش غیرارادی
عکس العمل، سرعت عمل، واکنش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reflect / reflectorize
✅️ اسم ( noun ) : reflection / reflectance / reflector / reflectiveness / reflectivity / reflex / reflexion / reflexology / reflexivity
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : reflective / reflexive / reflexible
✅️ قید ( adverb ) : reflectively / reflexively

حرکت یا عمل بازتابی؛ عکس العمل، بازتاب، واکنش
جمع کل هر نوع واکنش خودکار ویژه که بواسطۀ دستگاه عصبی انجام می شود.
بازخورد
واکنش داده
reflex ( پزشکی )
واژه مصوب: بازتاب 2
تعریف: فعالیتی خودکار یا غیرارادی که ازطریق مدارهای عصبی نسبتاً ساده روی دهد، بی‏آنکه لزوماً شعور در آن دخالت داشته باشد |||* مصوب فرهنگستان اول
عکس العمل

انعکاس . انعکاسی . عکس العمل انعکاسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس