✍ توضیح: Serious thought or consideration, often about one's actions or experiences 🤔🪞
🔍 مترادف: Meditation
✅ مثال: His reflection on the past year helped him make better decisions for the future.
کوچینگ: بازتاب اندیشی
برون ریزی
( اسم ) : 1. انعکاس : تصویر کسی یا چیزی که در آینه یا آب ساکن دیده می شود 2. پژواک: فرآیند بازگرداندن چیزی به ویژه نور، صدا یا گرما 3. اندیشه: تفکر دقیق 4. پس خَمِش: وضعیتی که در آن یک ساختار تشریحی به پشت برروی خودش خم می شود.
انعکاس، تامل
مثال: She gazed at her reflection in the mirror.
او به انعکاس خود در آینه نگاه کرد.
اندیشه
مثال: goals and reflections
اهداف و اندیشه ها
بازتاب، انعکاس،
تامل کردن، دربارۀ چیزی فکر کردن
self reflection= خود بازاندیشی
تأمل
در مباحث توسعه و رهبری، reflection به معنی نگاه به گذشته و بررسی رفتارهای گذشته شخص ( رهبر ) است، اما detection به معنی شناسایی هست و در سطح عمیق تر اتفاق میفته و به معنی اینست که شخص، رفتارها، استراتژی
... [مشاهده متن کامل] ها و ویژگی های شخصی خودش و تاثیر اونها روی دیگران رو بررسی می کنه، اینکه آیا این ویژگی ها به افراد کمک کرده که با مشکلات و چالشهای واقعی روبرو بشن و اونها رو حل کنند یا برعکس، مانعی شده برای حل مشکلات.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reflect / reflectorize
✅️ اسم ( noun ) : reflection / reflectance / reflector / reflectiveness / reflectivity / reflex / reflexion / reflexology / reflexivity
... [مشاهده متن کامل]
✅️ صفت ( adjective ) : reflective / reflexive / reflexible
✅️ قید ( adverb ) : reflectively / reflexively
بازتاب - تامل؛ واژه ای که اشاره به بازاندیشی تجربیات و رفتارهای روزمره ما دارد. در نظریات آنتونی گیدنز، مارگارت آرچر و امثالهم در معنای تامل و بازتاب مدنظر است.
reflexivity: بازاندیش بودن، قابلیت بازاندیشی، بازاندیشمندی، بازاندیشی
به معنای پرسشگری عمیق از پیشفرضهایی است که پژوهشگر در طول انجام پژوهش آنها را بدیهی فرض میکند. مبتنی بر این ایده است که ما به طور پیوسته معناهای جهان�هایمان و خودمان را برمی - سازیم ( تعریف واقعیت به عنوان برساخته ای اجتماعی )
... [مشاهده متن کامل]
reflection: بازتاب
در طول فرایند پژوهش، واقعیت به عنوان امری بیرونی در نظر گرفته میشود که پژوهشگر آن را به صورت یک تصویر آینه ای به درون خود می تاباند و در مورد آن تامل میکند. ( تعریف واقعیت به عنوان امری بیرونی و مجزا از پژوهشگر )
ژرف اندیشی
on
reflection:
در نتیجه
Serious and careful thought
reflection ( noun ) = تصویر، عکس/بازتاب، انعکاس، پیامد، عکس العمل/نشانه، نماد، مظهر/تامل، تفکر، اندیشه، تعمق/نظر، شرح، توصیف
مترادف است با کلمه : image ( noun )
examples: 1 - His bright smile was a reflection of his satisfaction.
... [مشاهده متن کامل]
لبخند پرنشاط او بازتابی از رضایتمندی او بود.
2 - The fact that soldiers are on the streets is a reflection of how terrified the government is.
این واقعیت که سربازان در خیابان ها حضور دارند، نشانه ای از وحشت دولت است.
3 - In Greek mythology, Narcissus fell in love with his own reflection in a pool of water.
در اساطیر یونانی، نرگس عاشق تصویر خود در حوض آب شد.
4 - He put silver foil around the fire to increase heat reflection.
او ورقه فلزی نقره ای را دور آتش قرار داد تا بازتاب حرارت را افزایش دهد.
5 - She was looking at her reflection in the mirror.
او به تصویر خود در آینه نگاه می کرد.
6 - On reflection ( = after considering it ) , I decided I had been wrong.
با تأمل ( = پس از در نظر گرفتن آن ) ، به این نتیجه رسیدم که اشتباه کرده ام.
7 - After 30 years as a judge, her reflections on/about justice were well worth listening to.
پس از 30 سال به عنوان قاضی، نظرات او در مورد/درباره عدالت ارزش شنیدن را داشت.
8 - Low test scores are a sad reflection on our school system.
نمرات پایین آزمون پیامد فجیعی در سیستم مدرسه ما است.
9 - Their finely decorated home is a reflection of their good taste.
خانه آنها که به زیبایی تزئین شده اند نشانه ای از سلیقه خوب آنهاست.
10 - The team’s losses of late seem to be a reflection on the coaching.
به نظر می رسد باخت های اخیر تیم بازتابی از مربیگری باشد.
11 - Standing on the dock, we could see the reflection of the sky in the still water.
با ایستادن روی اسکله، می توانستیم انعکاس آسمان را در آب راکد ببینیم.
12 - Her reflections on life are recorded in her journal.
نظرات او در مورد زندگی در مجله او ثبت شده است.
عملکرد
reflection ( شیمی )
واژه مصوب: بازتاب 1
تعریف: بازگشت پرتو یا موج صوتی یا گرما در برخورد به سطح مشترک دو محیط
تامل درباره موضوع از نقطه نظر خود . . در زبان فارسی طبق معمول معادلش نیست
بیابن کلمه کلمه معنی کنیم منم احتمالی میگم که این باشه اما بالاخره
As:بعنوان
A:یک
Reflection:بازتاب یا انعکاس ( the image that u see when u look in a mirror or other shiny surface )
Of:از
This:این
خب حالا تو جمله قرارش بدیم:بعنوان یک بازتاب از این
نشانه هم میتونه معنی بده
بازخورد
در درس های آزمون سازی
تفکر
پیامد
عبارت زیر در ابتدای جملات زیادی دیده می شه، لطفا راهنمایی کنید؛
As a reflection of this
خودم حدس می زنم این باشه:
یک نشانه از این موضوع، بعنوان شاهد این مدعا
انعکاس، بازتاب
Reflection of society ( انعکاسی /بازتابی از جامعه )
باز اندیشی
بازتاب، انعکاس
تفکر، بازتاب، عکس العمل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)