reflectance

/rɪˈflektəns//rɪˈflektəns/

معنی: انعکاس، قابلیت بازتاب، قابلیت انعکاس
معانی دیگر: (فیزیک) بازتابندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the ratio of the amount of radiation, esp. light, that is reflected from a surface to that of the radiation originally on the surface.

جمله های نمونه

1. reflectance power
توان بازتابندگی

2. It was based on vitrinite reflectance measured on cores and cuttings mainly from oil industry boreholes.
[ترجمه گوگل]این بر اساس بازتاب ویترینیت اندازه گیری شده بر روی هسته ها و قلمه ها عمدتا از گمانه های صنعت نفت بود
[ترجمه ترگمان]آن براساس انعکاس vitrinite اندازه گیری شده بر روی نمونه ها و برش های عمدتا از گمانه صنعت نفت محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These areas have apparently acquired an enhanced vitrinite reflectance which has led to an apparent overestimate of uplift.
[ترجمه گوگل]این نواحی ظاهراً بازتاب ویترینیتی افزایش یافته ای به دست آورده اند که منجر به تخمین بیش از حد ظاهری برآمدگی شده است
[ترجمه ترگمان]این مناطق ظاهرا انعکاس vitrinite افزایش یافته را به دست آورده اند که منجر به بیش از حد بربلندی ظاهری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tucker tried to separate the relationships between bidirectional reflectance ratios and firstly, the biomass, secondly, the productivity.
[ترجمه گوگل]تاکر سعی کرد روابط بین نسبت‌های بازتاب دو طرفه و اولاً زیست توده و در مرحله دوم بهره‌وری را از هم جدا کند
[ترجمه ترگمان]تاکر سعی کرد روابط بین نسبت های بازتابندگی دو طرفه و ابتدا، زیست توده، دوم، بهره وری را از هم جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It should also be remembered that the spectral reflectance curve of living vegetation will change continuously throughout the growing season.
[ترجمه گوگل]همچنین باید به خاطر داشت که منحنی بازتاب طیفی پوشش گیاهی زنده به طور مداوم در طول فصل رشد تغییر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]همچنین باید به خاطر داشت که منحنی بازتابندگی طیفی پوشش گیاهی زنده، در طول فصل رشد، به طور مداوم تغییر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Second, vitrinite reflectance is in fact image brightness under certain light.
[ترجمه گوگل]دوم، بازتاب ویترینیت در واقع روشنایی تصویر تحت نور خاص است
[ترجمه ترگمان]دومین، بازتابندگی vitrinite در حقیقت روشنایی تصویر زیر نور ویژه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In order to acquire field Bidirectional Reflectance Distribution Function (BRDF) of targets, a multiangular measurement system was designed.
[ترجمه گوگل]به منظور به دست آوردن تابع توزیع بازتاب دو جهته (BRDF) اهداف، یک سیستم اندازه گیری چند زاویه ای طراحی شد
[ترجمه ترگمان]به منظور دستیابی به تابع توزیع Bidirectional targets (BRDF)اهداف، یک سیستم ارزیابی multiangular طراحی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For the solar radiation pressure reflectance, the T 3 model is introduced.
[ترجمه گوگل]برای بازتاب فشار تابش خورشیدی، مدل T 3 معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]برای انعکاس فشار اشعه خورشید، مدل تی ۳ معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The differential curve of spectral reflectance assumes a hypsochromic shift.
[ترجمه گوگل]منحنی دیفرانسیل بازتاب طیفی یک تغییر هیپسوکرومی را فرض می کند
[ترجمه ترگمان]منحنی تفاضلی بازتابندگی طیفی، یک تغییر hypsochromic فرض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The possibility of using near infrared reflectance spectroscopy (NIRS) to evaluate quality of sulfathiazole is investigated.
[ترجمه گوگل]امکان استفاده از طیف‌سنجی بازتابی مادون قرمز نزدیک (NIRS) برای ارزیابی کیفیت سولفاتیازول بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]امکان استفاده از طیف سنجی مادون قرمز نزدیک (NIRS)برای ارزیابی کیفیت of مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To study non - invasive measurement of reflectance oxygen saturation.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اندازه گیری غیر تهاجمی اشباع اکسیژن بازتابی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اندازه گیری غیر تهاجمی غلظت اکسیژن بازتابندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The formulation of reflectance in emission area was used to further study the color matching of samples dyed only with one kind of fluorescent dye and a satisfactory result was obtained.
[ترجمه گوگل]فرمول بازتاب در ناحیه انتشار برای مطالعه بیشتر تطابق رنگ نمونه‌های رنگ‌شده تنها با یک نوع رنگ فلورسنت استفاده شد و نتیجه رضایت‌بخشی به دست آمد
[ترجمه ترگمان]فرمول بندی of در حوزه انتشار برای بررسی بیشتر تطابق رنگ ها با نمونه های رنگ شده تنها با یک نوع رنگ فلورسنت مورد استفاده قرار گرفت و نتایج رضایت بخشی بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The accurate measurement of area by this method must be achieved before it is sensible to talk about reflectance.
[ترجمه گوگل]اندازه‌گیری دقیق مساحت با این روش باید قبل از اینکه صحبت در مورد بازتاب معقول باشد انجام شود
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری دقیق ناحیه با این روش باید قبل از اینکه منطقی باشد که در مورد بازتابندگی صحبت کنیم، بدست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Extensive facilities for evaluation of catalytic activity include Auger electron spectroscopy and diffuse reflectance and transmission Fourier transform infrared spectroscopy.
[ترجمه گوگل]امکانات گسترده برای ارزیابی فعالیت کاتالیزوری شامل طیف‌سنجی الکترونی اوگر و بازتاب منتشر و طیف‌سنجی تبدیل فوریه انتقالی مادون قرمز است
[ترجمه ترگمان]تسهیلات گسترده برای ارزیابی فعالیت کاتالیتیک شامل طیف سنجی الکترونی اوژه و طیف سنجی diffuse and انتقال فوریه مادون قرمز تبدیل فوریه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انعکاس (اسم)
reflection, replication, repercussion, reflexion, reaction, reflectance

قابلیت بازتاب (اسم)
reflectance

قابلیت انعکاس (اسم)
reflectance

تخصصی

[سینما] بازتابندگی / ضریب بازتاب
[کامپیوتر] قابلیت انعکاس
[نساجی] انعکاس - بازتابش
[معدن] ضریب انعکاس (خدمات فنی)
[خاک شناسی] بازتابنده

انگلیسی به انگلیسی

• ratio of energy sent back from a surface to the total energy striking the surface (physics)

پیشنهاد کاربران

reflectance ( n ) ( rɪˈflɛktəns ) =a measure of how much light is reflected off a surface, reflectivity ( n ) ( riflɛkˈtɪvət̮i ) =the degree to which a material reflects light or radiation
reflectance
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reflect / reflectorize
✅️ اسم ( noun ) : reflection / reflectance / reflector / reflectiveness / reflectivity / reflex / reflexion / reflexology / reflexivity
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : reflective / reflexive / reflexible
✅️ قید ( adverb ) : reflectively / reflexively

بازتابش
( فیزیک ) نسبت انرژی دریافت شده از یک سطح به انرژی تابیده شده به آن سطح را گویند.

بپرس