refill

/riˈfɪl//ˌriːˈfɪl/

معنی: تعویض، یدکی، دوباره پر کردن
معانی دیگر: پرکن، تعوی­

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: refills, refilling, refilled
• : تعریف: to fill again.
مشابه: replenish
اسم ( noun )
• : تعریف: that which or the amount which replaces or refills.

- a refill of ink for a pen
[ترجمه ح.ک] یک مخزن جوهر یدکی برای قلم
|
[ترجمه گوگل] دوباره پر کردن جوهر برای یک خودکار
[ترجمه ترگمان] یک قلم پر از جوهر برای قلم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a refill of gas
[ترجمه گوگل] دوباره پر کردن گاز
[ترجمه ترگمان] پر کردن گاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a refill for a ball point pen
فشنگ جوهر برای (قلم) خودکار

2. Drink up, then I'll refill your glass.
[ترجمه گوگل]بنوش، بعد لیوانت را دوباره پر می کنم
[ترجمه ترگمان]بخور، پس glass رو پر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can I get a refill, please?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم دوباره پر کنم، لطفا؟
[ترجمه ترگمان]میشه دوباره پرش کنم، لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He emptied his glass and asked for a refill.
[ترجمه ح.ک] لیوانش را خورد و مجدد خواست
|
[ترجمه گوگل]لیوانش را خالی کرد و دوباره پر کرد
[ترجمه ترگمان]لیوانش را خالی کرد و از نو پرش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Max held out his cup for a refill.
[ترجمه گوگل]مکس فنجانش را دراز کرد تا دوباره پر شود
[ترجمه ترگمان]مکس فنجانش را برای پرش دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How about a refill?
[ترجمه گوگل]پر کردن مجدد چطور؟
[ترجمه ترگمان]پرش کردن چطوره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Refill packs are cheaper and lighter.
[ترجمه گوگل]بسته های شارژ مجدد ارزان تر و سبک تر هستند
[ترجمه ترگمان]بسته های Refill ارزان تر و سبک تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He motioned to the barman to refill their glasses.
[ترجمه گوگل]او به باردار اشاره کرد که لیوان هایشان را دوباره پر کند
[ترجمه ترگمان]به متصدی بار اشاره کرد که عینکش را پر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We include a refill with every ballpointed pen we sell.
[ترجمه گوگل]ما با هر قلم توپی که می فروشیم یک شارژ مجدد اضافه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما شامل یک پر کردن با هر قلم ballpointed که می فروشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bottle must be rinsed out before you refill it.
[ترجمه گوگل]قبل از پر کردن مجدد بطری باید آن را بشویید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه پرش کنی بطری باید شسته شده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stunned, he watched Litchfield refill the glass, then calmly raise his own.
[ترجمه گوگل]مات و مبهوت، لیچفیلد را تماشا کرد که لیوان را دوباره پر می کرد، سپس با آرامش لیوان خود را بلند کرد
[ترجمه ترگمان]حیرت زده تماشا کرد که لیوان را پر می کند، بعد با آرامش خودش را بلند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Colonel gestured to me: I was to refill the glasses.
[ترجمه گوگل]سرهنگ به من اشاره کرد: قرار بود لیوان را دوباره پر کنم
[ترجمه ترگمان]سرهنگ به من اشاره کرد: می خواستم عینک را پر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Richard gets a second refill on his coffee.
[ترجمه گوگل]ریچارد دوباره قهوه اش را دوباره پر می کند
[ترجمه ترگمان]ریچارد دوباره قهوه خود را دوباره پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Watching him refill her glass, she noticed he had unusually long fingernails for a man.
[ترجمه گوگل]با تماشای او که لیوانش را دوباره پر می‌کرد، متوجه شد که او ناخن‌های بلند غیرمعمولی برای مردی دارد
[ترجمه ترگمان]به او نگاه می کرد که لیوانش را پر می کند، متوجه شد که ناخن های بلند و غیرعادی برای یک مرد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I refill her teacup once, twice.
[ترجمه گوگل]من یک بار، دو بار فنجان چای او را پر می کنم
[ترجمه ترگمان]دوباره فنجان چایش را پر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعویض (اسم)
adjournment, substitute, replacement, exchange, substitution, switch, shift, turnover, quid pro quo, refill, substituend, substituent, switchover

یدکی (اسم)
stock, reserve, refill

دوباره پر کردن (فعل)
refill, replenish

انگلیسی به انگلیسی

• something which serves to replenish a depleted supply (such as an ink refill for a pen)
replenish a depleted supply, fill again
if you refill something, you fill it again after it has been emptied.

پیشنهاد کاربران

۱. دوباره پر کردن ۲. یدکی
مثال:
the waitress refilled their coffee
پیشخدمت قهوه شان را دوباره پر کرد.
مرگ بار
نسخه چندبار قابل استفاده ( یه بار میری دکتر و هر وقت داروهات تموم شد، بدون مراجعه به دکتر، همون داروهارو میتونی از داروخونه مستقیما دریافت کنی )
? Do you want a refill
لیوان رو پر کنم؟ _ بازم واست بریزم؟
تجدید
بارگذاری مجدد ( کریپتوکارنسی )
سر ریز
تجدید نسخه

بپرس