refer

/rəˈfɜːr//rɪˈfɜː/

معنی: عطف کردن، ذکر کردن، فرستا دن، مراجعه کردن، منسوب بودن، بازگشت دادن، رجوع کردن به، منتسب کردن، عطف کردن به
معانی دیگر: وابستن، ناشی (از چیزی) دانستن، وابسته کردن، مربوط بودن یا کردن، رجوع کردن، ارجاع دادن، پس گشت دادن، ارجاع کردن، اشاره کردن، مراجعه کردن (به)، پس گشتن، پس گشت کردن، منسوب داشتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to point to something, or say something about, in speech or writing; speak of; allude.
مترادف: advert, allude
مشابه: cite, mention, name, quote, reference, touch on

- She referred to his book in her speech.
[ترجمه m...] او در سخنرانی اش به کتابش مراجعه کرد
|
[ترجمه گوگل] او در سخنرانی خود به کتاب او اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] او در سخنرانی اش به کتابش اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When you say "Mrs. Todd," are you referring to his wife or his mother?
[ترجمه Edward] وقتی می گویید خانم تاد، دارید به مادرش یا همسرش اشاره میکنید؟
|
[ترجمه گوگل] وقتی می گویید "خانم تاد" به همسرش یا مادرش اشاره می کنید؟
[ترجمه ترگمان] وقتی میگی \"خانم تاد\" داری به زنش یا مادرش اشاره می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to relate or pertain.
مترادف: apply, pertain, relate
مشابه: appertain, concern

- Words with the Latin root "cardi" such as "cardiac" and "cardiology" refer to the heart.
[ترجمه گوگل] واژه هایی با ریشه لاتین «cardi» مانند «قلبی» و «قلب شناسی» به قلب اشاره دارند
[ترجمه ترگمان] کلمات با ریشه لاتین \"cardi\" مانند \"قلب\" و \"قلب\" به قلب مراجعه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to describe or call.

- He doesn't like it when she refers to him as her "assistant."
[ترجمه گوگل] وقتی او از او به عنوان "دستیار" خود یاد می کند، دوست ندارد
[ترجمه ترگمان] زمانی که او به عنوان دستیار خود به او اشاره می کند، از آن خوشش نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: refers, referring, referred
مشتقات: referable (referrable) (adj.)
(1) تعریف: to direct to a source for assistance.
مترادف: connect with
مشابه: direct, recommend, send

- He referred me to a good doctor.
[ترجمه A.A] او من را به یک دکتر خوب ارجاع داد
|
[ترجمه گوگل] او مرا به یک دکتر خوب معرفی کرد
[ترجمه ترگمان] اون منو به یه دکتر خوب معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give over for consideration.
مترادف: relegate, submit
مشابه: assign, consign, entrust, hand over

- We referred the dispute to a mediator.
[ترجمه گوگل] ما اختلاف را به یک میانجی ارجاع دادیم
[ترجمه ترگمان] ما بحث را به یک میانجی ارجاع دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to refer a patient to a specialist
بیمار را نزد دکتر متخصص فرستادن

2. to refer to earlier events
به رویدادهای قبلی اشاره کردن

3. to refer to the aryanpur dictionary
به فرهنگ آریان پور مراجعه کردن

4. to know the date, refer to a calendar!
برای دانستن تاریخ به تقویم مراجعه کن !

5. be discreet and do not refer to her being an orphan!
محتاط باش و اشاره ای به یتیم بودن او نکن !

6. in his speech he didn't refer to the war at all
در سخنرانی خود اصلا به جنگ اشاره نکرد.

7. she showed remarkable discipline: she did not refer to their insult at all
او خودداری قابل ملاحظه ای از خود نشان داد و اصلا به توهین آنها اشاره ای نکرد.

8. if your package is lost, you have to refer to the carrier company
اگر بسته ی شما گم شده باید به شرکت ترابر (حمل کننده) مراجعه کنید.

9. The figures in parentheses refer to page numbers.
[ترجمه شیما] ارقام داخل پرانتزها به شماره های صفحه اشاره دارند
|
[ترجمه گوگل]ارقام داخل پرانتز به شماره صفحات اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]اعداد داخل پرانتز به شماره صفحه اشاره دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't refer to the matter again.
[ترجمه Melika] دیگه به این مشکل مراجعه نکن
|
[ترجمه گوگل]دیگه به ​​موضوع اشاره نکن
[ترجمه ترگمان]دیگر به این موضوع اشاره نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I promised not to refer to the matter again.
[ترجمه گوگل]قول دادم دیگه به ​​این موضوع اشاره نکنم
[ترجمه ترگمان]قول دادم دیگر به این موضوع اشاره نکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We should refer our application back to the manager as soon as possible.
[ترجمه گوگل]ما باید درخواست خود را در اسرع وقت به مدیر ارجاع دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید درخواست خود را هر چه زودتر به مدیر ارجاع دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cross - references refer you to information in other parts of the dictionary.
[ترجمه گوگل]ارجاعات متقابل شما را به اطلاعات موجود در بخش های دیگر فرهنگ لغت ارجاع می دهد
[ترجمه ترگمان]ارجاعات متقابل شما را به اطلاعات در بخش های دیگر فرهنگ لغت ارجاع می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We agreed never to refer to the matter again.
[ترجمه گوگل]توافق کردیم که دیگر به این موضوع اشاره نکنیم
[ترجمه ترگمان]ما موافقت کردیم که دیگر به این موضوع اشاره ای نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The word "e-commerce" was coined to refer to business done over the Internet.
[ترجمه گوگل]کلمه "تجارت الکترونیک" برای اشاره به تجارت انجام شده از طریق اینترنت ابداع شد
[ترجمه ترگمان]واژه \"تجارت الکترونیک\" برای اشاره به کسب وکار در اینترنت ابداع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's something of a misnomer to refer to these inexperienced boys as soldiers.
[ترجمه گوگل]تلقی کردن این پسران بی تجربه به عنوان سرباز، چیزی اشتباه است
[ترجمه ترگمان]اسم این بچه های بی تجربه ای مثل سربازها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This rule does not refer to children.
[ترجمه گوگل]این قانون مربوط به کودکان نیست
[ترجمه ترگمان]این قانون به کودکان اشاره نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. By way of illustration I'll refer to the behavior of rabbits.
[ترجمه گوگل]برای مثال به رفتار خرگوش ها اشاره می کنم
[ترجمه ترگمان]در این تصویر به رفتار خرگوش اشاره خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. You may refer your complaint to an independent adjudicator.
[ترجمه گوگل]می توانید شکایت خود را به یک قاضی مستقل ارجاع دهید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است شکایت خود را به یک adjudicator مستقل ارجاع دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عطف کردن (فعل)
direct, connect, advert, refer, hark back, retrospect, turn, return

ذکر کردن (فعل)
assign, mention, mingle, note, refer, specify, cite, mind, patter

فرستادن (فعل)
issue, send, dispatch, refer, forward, ship, transmit, send out, despatch, send in

مراجعه کردن (فعل)
refer, recourse

منسوب بودن (فعل)
refer

بازگشت دادن (فعل)
refer

رجوع کردن به (فعل)
refer

منتسب کردن (فعل)
relegate, refer

عطف کردن به (فعل)
refer

تخصصی

[صنعت] ارجاع دادن، فرستادن، اشاره کردن
[حقوق] ارجاع کردن، رجوع کردن، مراجعه کردن، اشاره کردن، عطف کردن، استناد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• send, direct; ascribe to, relate to; pertain to, apply to; call attention to, allude to
if you refer to a particular subject or person, you talk about them or mention them.
if you refer to someone or something by a particular name, you call them this name.
if a word or expression refers to something, it is used as a name for it.
if you refer to a book or other source of information, you look at it in order to find something out.
if you refer a task or problem to a person or an organization, you formally request that they deal with it.

پیشنهاد کاربران

می توان بسته به جمله، �منظور داشتن� هم ترجمه کرد:
مثلا: i refer to you
منظورم تویی.
اشاره کردن
مثال: She referred to her notes during the presentation.
او در طول ارائه به یادداشت هایش اشاره کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
رجوع کردن، ارجاع دادن
refer: مراجعه کردن
معروف بودن، شناخته شدن
اطلاق شدن
1. اشاره کردن ( به مفهوم مطرح کردن )
2. مراجعه کردن
3. اشاره کردن ( به مفهوم مربوط بودن )
4. ارجاع دادن
استناد کردن
ارجاییدن.
اشارهیدن.
اوناییدن.
to mention someone or something
معرفی کردن
گفته شدن
ترجیح کردن
ارجاع دادن
تمام.
قرار دادن
جای دادن
داخل کردن
فرو کردن

ذکر کردن
نامیده شدن
درباره چیزی توضیح دادن
The star refers to items which are intended for the advanced learner.
The term “Arts” usually refers to humanities and social sciences.
This paragraph refers to the events of last year.
...
[مشاهده متن کامل]

The term “accent” refers to pronunciation. The term “dialect” refers to vocabulary and grammar.

فرستادن کسی یا چیزی پیش کسی یا جایی برای دریافت رسیدگی و کمک
My doctor referred me to a specialist.
The case was referred to the Court of Appeals.
( formal ) May I refer you to my letter of May 14?
My complaint was referred to the manufacturers.
نگاه کردن به کتاب، یادداشت، نقشه و . . . برای کسب اطلاعات
You may refer to your notes if you want.
to refer to a dictionary
He gave the speech without referring to his notes.
ارجاع دادن
یاد کردن، نام بردن، نامیدن، خواندن، اطلاق کردن، پنداشتن، انگاشتن
رجوع کردن
اشاره کردن
خطاب کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس