فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: refs, reffing, reffed
• : تعریف: to referee.
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "reference."
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "referee."
جمله های نمونه
1. ref. your favor of the 15th december
عطف به نامه ی مورخه ی 15 دسامبر شما
2. The game's not over till the ref blows the whistle.
[ترجمه باقر] تا داور در سوت ندمد بازی تمام نمی شود
|
[ترجمه گوگل]تا زمانی که داور سوت را نزند، بازی تمام نمی شود [ترجمه ترگمان]بازی تموم نشده تا داور سوت بزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The ref gave a penalty and Zidane scored.
[ترجمه باقر] داور یک پنالتی اعلام کرد و زیدان آن را گل کرد
|
[ترجمه گوگل]داور یک پنالتی داد و زیدان گل زد [ترجمه ترگمان]به این ترتیب، زین الدین زیدان به ثمر رساند و زین الدین زیدان به ثمر رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Our Ref: JAH/JW.
[ترجمه گوگل]مرجع ما: JAH/JW [ترجمه ترگمان]مرجع ما مرجع: jah \/ JW [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. To apply, send your c. v., quoting ref.
[ترجمه گوگل]برای درخواست، c خود را ارسال کنید v, به نقل از رفر [ترجمه ترگمان]برای درخواست کار، سی سی ت رو بفرست شکایت داره، از داور نقل قول می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Needless to say the ref blew the whistle exactly on time.
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که داور دقیقاً به موقع سوت را زد [ترجمه ترگمان]لازم به گفتن نیست داور سوت زدن دقیقا سر وقت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Dave Libbey, another top-flight ref, has been conspicuously absent since his return from an early season injury.
[ترجمه گوگل]دیو لیبی، یکی دیگر از داوران درجه یک، از زمان بازگشتش از مصدومیت اولیه فصل، به طور آشکاری غایب بوده است [ترجمه ترگمان]دیو libbey، یکی دیگر از پروازه ای \"flight\"، پس از بازگشت از یک فصل اولیه، به طور واضح غیبت شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I got told off by the ref - I was a bit wild then - and Ian began moaning as though he was crying.
[ترجمه گوگل]داور به من گفت - آن موقع کمی وحشی بودم - و ایان شروع به ناله کردن کرد که انگار گریه می کرد [ترجمه ترگمان]من یه کمی وحشی شدم - بعد هم مثل اینکه داشت گریه می کرد، ایان شروع به ناله کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The ref was full of Christmas spirit and United's top scorer was dancing with delight.
[ترجمه گوگل]داور پر از روحیه کریسمس بود و بهترین گلزن یونایتد با خوشحالی می رقصید [ترجمه ترگمان]The پر از روح کریسمس بود و بهترین گلزن تیم یونایتد در حال رقصیدن با شادی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The video ref gave it and Lansdowne Road erupted, especially after O'Gara added the conversion from wide on the touchline.
[ترجمه گوگل]داور ویدیویی آن را نشان داد و جاده لنزداون فوران کرد، به خصوص پس از اینکه O'Gara تبدیل را از واید روی خط لمسی اضافه کرد [ترجمه ترگمان]به ویژه پس از این که او این تبدیل را از wide به the اضافه کرد، این ویدیو به آن شکل گرفت و جاده Lansdowne فوران کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Jess yells at the ref, moving her hands to illustrate how the Drake player pushed into her.
[ترجمه گوگل]جس بر سر داور فریاد می زند و دستانش را حرکت می دهد تا نشان دهد که بازیکن دریک چگونه او را هل داد [ترجمه ترگمان]\"جس\" در حالی که دست هایش را تکان می داد تا نشان دهد چگونه بازیکن دریک به درون او هل داده شد، دست هایش را تکان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Omonia supporters chased the ref off the pitch, then tore down the steel dressing-room doors.
[ترجمه گوگل]هواداران اومونیا داور را از زمین تعقیب کردند و سپس درهای رختکن فولاد را پاره کردند [ترجمه ترگمان]حامیان Omonia در را از زمین بیرون کردند و سپس دره ای اتاق تعویض فولادی را پاره کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. REF . 5 What is the proof color, blue or sample color?
[ترجمه گوگل]مرجع 5 رنگ اثبات، آبی یا رنگ نمونه چیست؟ [ترجمه ترگمان]REF ۵ رنگ اثباتی، رنگ آبی یا نمونه چیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. If that ref hadn't made that call, we would have won.
[ترجمه گوگل]اگر آن داور آن تماس را انجام نمی داد، ما برنده می شدیم [ترجمه ترگمان]اگر این داور آن تماس را نکرده بود، ما برنده می شدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Due to the specialty, REF relay is a current relay with very high sensitivity or a voltage relay with very low acting power.
[ترجمه گوگل]رله REF به دلیل تخصص یک رله جریان با حساسیت بسیار بالا و یا یک رله ولتاژ با توان عمل بسیار پایین می باشد [ترجمه ترگمان]به دلیل تخصص، رله REF رله کنونی با حساسیت بسیار بالا یا رله ولتاژ با قدرت بازیگری بسیار پایین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[کامپیوتر] نوشته ای که نیاز مندیهای یک فرد را شرح می دهد. Reuest forsonal
انگلیسی به انگلیسی
• a ref is the official who controls a game such as football or boxing; an informal word. ref. is an abbreviation for `reference'; written in front of a code at the top of business letters so that the letter can be filed. arbitrator, unbiased person who makes decisions and settles disputes; umpire, official who enforces game rules during sports competitions