1. The restitution was described by Klaus as accelerating the re-establishment of a property-owning entrepreneurial middle class.
[ترجمه گوگل]بازپرداخت توسط کلاوس به عنوان تسریع در ایجاد مجدد یک طبقه متوسط کارآفرین صاحب دارایی توصیف شد
[ترجمه ترگمان]این استرداد توسط کلاوس بعنوان تسریع راه اندازی مجدد یک طبقه متوسط کارآفرینی دارایی توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Willard's restoration of white dominance in heavyweight boxing in 1916 coincided with the re-establishment of the colour line.
[ترجمه گوگل]بازیابی تسلط سفیدها توسط ویلارد در بوکس سنگین وزن در سال 1916 با برقراری مجدد خط رنگ مصادف شد
[ترجمه ترگمان]احیای سلطه سفید در بوکس سنگین وزن در سال ۱۹۱۶ همزمان با استقرار مجدد خط رنگ همزمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Her long-term goal is the re-establishment of a society in which the Church once more occupies this central role.
[ترجمه گوگل]هدف بلندمدت او ایجاد مجدد جامعه ای است که در آن کلیسا یک بار دیگر این نقش اصلی را ایفا کند
[ترجمه ترگمان]هدف بلند مدت او برقراری مجدد جامعه ای است که در آن کلیسا یک بار دیگر این نقش مرکزی را اشغال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The most noteworthy development, however, was the re-establishment of a Sinking Fund in 178
[ترجمه گوگل]با این حال، قابل توجه ترین پیشرفت، تأسیس مجدد صندوق غرق شدن در سال 178 بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، مهم ترین توسعه، تاسیس یک صندوق Sinking در ۱۷۸ ۱۷۸
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Under the difficult condition after its reestablishment, the CPRF makes profound adjustment in theory and practice.
[ترجمه گوگل]تحت شرایط دشوار پس از راه اندازی مجدد، CPRF تعدیل عمیقی در تئوری و عمل انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط دشوار پس از اعاده آن، the سازگاری عمیق در تئوری و عمل ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They are not only after the reestablishment of frequency availability on Earth.
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها پس از برقراری مجدد در دسترس بودن فرکانس در زمین هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها تنها پس از ایجاد مجدد در دسترس بودن فرکانس بر روی زمین نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Blood supply reestablishment of avascular necrosis of femoral head with digital subtraction angiography.
[ترجمه گوگل]برقراری مجدد خون رسانی نکروز آواسکولار سر فمور با آنژیوگرافی سابتراکشن دیجیتال
[ترجمه ترگمان]ایجاد برقراری مجدد نمای خونی مغز استخوان ران با آنژیوگرافی تفریق دیجیتال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Chinese culture of modernity after reestablishment will be a new frame with Chinese traditions of national cultures, modern foreign cultures and modernized contexts with Chinese characteristics.
[ترجمه گوگل]فرهنگ مدرنیته چینی پس از استقرار مجدد، چارچوب جدیدی با سنت های چینی فرهنگ های ملی، فرهنگ های خارجی مدرن و زمینه های مدرن شده با ویژگی های چینی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]فرهنگ مدرنیته پس از برقراری مجدد، یک چارچوب جدید با سنت های چینی فرهنگ های ملی، فرهنگ های مدرن خارجی و زمینه های مدرن شده با ویژگی های چینی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. China's academician system started quite late and the reestablishment of the Academy of Social Sciences met many difficulties.
[ترجمه گوگل]سیستم آکادمیک چین بسیار دیر شروع شد و راه اندازی مجدد آکادمی علوم اجتماعی با مشکلات زیادی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]سیستم عضو فرهنگستان چین بسیار دیر آغاز شد و دوباره تاسیس آکادمی علوم اجتماعی با دشواری های بسیاری روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The effects of species pool on community reestablishment were studied from a facet of arthropod community.
[ترجمه گوگل]اثرات مخزن گونه ها بر استقرار مجدد جامعه از جنبه ای از جامعه بندپایان مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اثرات مخزن گونه ای بر اعاده جامعه از بخشی از جامعه arthropod مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Estonia and Latvia declare reestablishment of the independent republics.
[ترجمه گوگل]استونی و لتونی بازسازی مجدد جمهوری های مستقل را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]استونی و لاتیو اعلام حمایت از جمهوری های مستقل را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The reestablishment of a new and widely accepted reserve currency with a stable valuation benchmark may take a long time.
[ترجمه گوگل]ایجاد مجدد یک ارز ذخیره جدید و به طور گسترده پذیرفته شده با معیار ارزش گذاری پایدار ممکن است زمان زیادی ببرد
[ترجمه ترگمان]ایجاد مجدد یک ارز ذخیره جدید و بسیار مقبول با یک معیار ارزش گذاری ثابت ممکن است مدت زمان زیادی طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The reestablishment or perpetuation of native cultural traits, especially in opposition to acculturation.
[ترجمه گوگل]استقرار مجدد یا تداوم ویژگی های فرهنگی بومی، به ویژه در تقابل با فرهنگ پذیری
[ترجمه ترگمان]بازسازی و یا perpetuation ویژگی های فرهنگی بومی، به ویژه در مخالفت با فرهنگ پذیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This scheme is fit for reestablishment of entangled state in teleportation.
[ترجمه گوگل]این طرح برای برقراری مجدد حالت درهم تنیده در تله پورت مناسب است
[ترجمه ترگمان]این طرح برای برقراری مجدد این ایالت در teleportation مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید