reestablish

/riəˈstæblɪʃ//riəˈstæblɪʃ/

معنی: دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
معانی دیگر: دوباره بر قرار یا تاسیس کردن، دوباره برپا کردن، دوباره تاسیس کردن، دوباره برقرار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: combined form of establish.

جمله های نمونه

1. The conservative old guard had re-established its political supremacy.
[ترجمه گوگل]گارد قدیمی محافظه کار برتری سیاسی خود را دوباره برقرار کرده بود
[ترجمه ترگمان]گارد قدیمی محافظه کار، برتری سیاسی خود را دوباره برقرار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They tried every way possible to reestablish the refugees uprooted by flood in new homes.
[ترجمه گوگل]آنها از هر راه ممکن تلاش کردند تا پناهندگانی را که در اثر سیل ریشه کن شده بودند در خانه های جدید بازگردانند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر گونه امکان برای برقراری مجدد پناهندگان آواره شده از طریق سیل خانه های جدید را امتحان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His opportunity to re-establish himself had been nobbled by the manager's tactics.
[ترجمه گوگل]فرصت او برای تثبیت مجدد خود با تاکتیک‌های مدیر از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]از این فرصت استفاده کرد تا پیشرفت مدیر را دوباره برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The royalties enabled the inventor to re-establish himself in business.
[ترجمه گوگل]حق الامتیاز به مخترع این امکان را داد که دوباره خود را در تجارت تثبیت کند
[ترجمه ترگمان]این حق امتیاز مخترع را قادر ساخت تا خود را در تجارت دوباره تثبیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Formal diplomatic relations between the two countries were re-established in December.
[ترجمه گوگل]روابط رسمی دیپلماتیک بین دو کشور در ماه دسامبر دوباره برقرار شد
[ترجمه ترگمان]روابط رسمی دیپلماتیک بین دو کشور در ماه دسامبر دوباره برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were hardly aware of the challenge facing them, namely, to re-establish prosperity.
[ترجمه گوگل]آنها به سختی از چالش پیش روی خود، یعنی برقراری مجدد رفاه آگاه بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به سختی از چالش های پیش روی آن ها آگاه بودند، یعنی، برای استقرار مجدد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Baglin emerged for the second set looking more determined, and quickly set about re-establishing himself in the match.
[ترجمه گوگل]باگلین برای ست دوم به نظر مصمم‌تر ظاهر شد و به سرعت شروع به تثبیت مجدد خود در مسابقه کرد
[ترجمه ترگمان]Baglin برای دومین بار ظاهر شد و به سرعت شروع به استقرار مجدد خود در مسابقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Six days later, after unsuccessful attempts to re-establish contact, the company declared it permanently out of service.
[ترجمه گوگل]شش روز بعد، پس از تلاش های ناموفق برای برقراری مجدد تماس، شرکت آن را برای همیشه از سرویس خارج کرد
[ترجمه ترگمان]شش روز بعد، پس از تلاش های ناموفق برای برقراری مجدد ارتباط، شرکت آن را برای همیشه خارج از خدمت اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wigglesworth expected to spend days re-establishing a classical style - but no, they knew about Mozart, and economy and focus.
[ترجمه گوگل]ویگلزورث انتظار داشت روزها را صرف بازسازی یک سبک کلاسیک کند - اما نه، آنها در مورد موتزارت، اقتصاد و تمرکز می‌دانستند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که Wigglesworth روز را صرف بازسازی یک سبک کلاسیک کنند - اما نه، آن ها در مورد موتسارت، و اقتصاد و تمرکز می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Access to capital markets has been quickly re-established.
[ترجمه گوگل]دسترسی به بازارهای سرمایه به سرعت دوباره برقرار شده است
[ترجمه ترگمان]دسترسی به بازارهای سرمایه به سرعت ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dumping Viola Angotti in the garbage can was a way of re-establishing his pride - of making himself feel big and important.
[ترجمه گوگل]ریختن ویولا آنگوتی در سطل زباله راهی برای تثبیت مجدد غرور او بود - برای اینکه خودش را بزرگ و مهم کند
[ترجمه ترگمان]زباله وی ولا در زباله ها راهی برای بازسازی غرور خود بود - که باعث می شد خودش احساس بزرگ و مهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Positions and statuses are held in abeyance until the following season until they can be redefined and re-established.
[ترجمه گوگل]موقعیت‌ها و موقعیت‌ها تا فصل بعد معطل می‌مانند تا زمانی که بتوان آن‌ها را دوباره تعریف کرد و دوباره ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]موقعیت ها و وضعیت خود را تا زمانی که فصل بعد موکول شود، در حال تعلیق و تعلیق قرار می گیرند تا زمانی که بتوانند دوباره تعریف و بازسازی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The recently reestablished library club was described and the possibility of a book club considered.
[ترجمه گوگل]باشگاه کتابخانه ای که اخیراً راه اندازی شده است توضیح داده شد و امکان ایجاد یک باشگاه کتاب در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]اخیرا باشگاه کتابخانه ای مجددا تاسیس شد و امکان استفاده از یک باشگاه کتاب در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nor will this underclass disappear without the implementation of a series of policies aimed at re-establishing full citizenship.
[ترجمه گوگل]این طبقه فرودست نیز بدون اجرای مجموعه ای از سیاست ها با هدف برقراری مجدد شهروندی کامل از بین نخواهد رفت
[ترجمه ترگمان]این طبقه پایین هم بدون اجرای مجموعه ای از سیاست هایی که هدفشان ایجاد شهروندی کامل است، از بین نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوباره برقرار یا تاسیس کردن (فعل)
reestablish

انگلیسی به انگلیسی

• set up again, found anew, reinstitute

پیشنهاد کاربران

مثال:
For instance, in the great French Revolution, which was one of the most significant revolutions in our contemporary history, barely 15 years had passed since the start of that revolution when the previous authoritarian monarchy and dictatorship were reestablished.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان نمونه در انقلاب کبیر فرانسه که یکی از مهمترین انقلابها در تاریخ معاصر ما هست فقط ۱۵ سال از شروع انقلاب گذشته بود که رژیم سلطنتی استبدادی قبلی و دیکتاتوری �دوباره برقرار شد�.

اقامهٔ دوباره/مجدد
از سرگیری

بپرس