reel in


1- دور قرقره (یا بوبین یا ماسوره) پیچیدن 2- ماهی گرفتن

جمله های نمونه

1. Slowly the fisherman reeled in his line, bringing the fish ashore.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر به آرامی در ردیف خود پیچید و ماهی را به ساحل آورد
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر آهسته دور خود چرخید و ماهی را به ساحل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We were reeling (in amazement/shock/delight, etc. from/with the news that we had won all that money.
[ترجمه گوگل]ما از این خبر که این همه پول را برده‌ایم، می‌پیچیدیم
[ترجمه ترگمان]ما گیج شده بودیم (با حیرت \/ شوک \/ شادی و غیره) از \/ با اخبار که ما همه آن پول را بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some anglers reeled in and went home.
[ترجمه گوگل]برخی از ماهیگیران به خود پیچیدند و به خانه رفتند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها تلوتلو می خوردند و به خانه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enemy troops began to reel in defeat under our violent attack.
[ترجمه گوگل]نیروهای دشمن در برابر حمله خشونت آمیز ما شروع به شکست کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای دشمن در حمله شدید ما شروع به حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gleacher reeled in the first fish.
[ترجمه گوگل]گلیچر در اولین ماهی حلقه زد
[ترجمه ترگمان]Gleacher در اولین ماهی گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The programme reels in more than 13 million viewers a show.
[ترجمه گوگل]این برنامه در یک نمایش بیش از 13 میلیون بیننده دارد
[ترجمه ترگمان]این برنامه بیش از ۱۳ میلیون بیننده را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Although quite a large reel in appearance, it only weighs 9oz which compares favourably with small sized reels.
[ترجمه گوگل]اگرچه از نظر ظاهری قرقره بسیار بزرگی است، اما وزن آن تنها 9 اونس است که در مقایسه با قرقره های اندازه کوچک بسیار مطلوب است
[ترجمه ترگمان]اگر چه یک حلقه بزرگ ظاهر می شود، اما فقط وزنی ۹ است که با قرقره سایز کوچک مقایسه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I start reeling in the lure.
[ترجمه گوگل]من شروع به چرخیدن در فریب می کنم
[ترجمه ترگمان]گیج و مبهوت به دام می افتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sam reeled in a 7 pound fish.
[ترجمه گوگل]سم در ماهی 7 پوندی حلقه زد
[ترجمه ترگمان]سم روی یک ماهی هفت کیلویی چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One fragment of her mind reeled in shock but a rational response formed even as the connection spun its thread: Of course.
[ترجمه گوگل]یک تکه از ذهن او در شوک فرو رفت، اما واکنش منطقی حتی زمانی که ارتباط رشته خود را چرخاند، شکل گرفت: البته
[ترجمه ترگمان]یک تکه از ذهنش در شوک فرو رفت، اما پاسخ منطقی این بود که رشته افکارش رشته افکارش را به هم بزند: البته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have seen judges reeling in the throes of it.
[ترجمه گوگل]من قضات را دیده ام که در هجوم آن می چرخند
[ترجمه ترگمان]قضات را دیدم که در حین این کار گیج و مبهوت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was like a rerun of the reel in which my father was edited out.
[ترجمه گوگل]این شبیه به تکرار حلقه‌ای بود که پدرم در آن ویرایش شده بود
[ترجمه ترگمان]مثل بار rerun بود که پدرم تدوین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I like it when Dad lets me reel in his fish,'said Tom. "Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]تام گفت: من دوست دارم وقتی پدر به من اجازه می‌دهد ماهی‌اش را بچرخانم "فرهنگ جملات
[ترجمه ترگمان]تام گفت: \" من آن را دوست دارم وقتی که بابا به من اجازه می دهد که ماهی او را جمع کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The boy began to reel in the line slowly when he wanted to stop kite.
[ترجمه گوگل]پسر وقتی می خواست بادبادک را متوقف کند به آرامی شروع به چرخیدن در صف کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی می خواست بادبادک را متوقف کند شروع به چرخ زدن به قلاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

To “reel in” someone means to bring them under control or discipline them.
تحت کنترل درآوردن یا تنبیه کردن کسی.
مثال؛
A parent might say to a misbehaving child, “I’m going to reel you in if you don’t start behaving. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a workplace setting, a supervisor might say to an unruly employee, “It’s time to reel you in and get you back on track. ”
A coach might say to a player who is not following the game plan, “You need to reel yourself in and focus on the team’s strategy. ”

to lure or bring in someone or something that one wants or needs. A noun or pronoun can be used between "reel" and "in. "
Arcades always reel kids in with flashy lights and exciting games.
We've been reeling in donations from some very big contributors.
جذب کردن کسی یا مجبور به کاری کردن با پیشنهاد و اغوا کردن

بپرس