redundance


معنی: فراوانی، اطناب، افزونگی، حشو
معانی دیگر: زیادی، حشووزوائد، سخن زائد

جمله های نمونه

1. It uses online dual backup or multiserver redundance plan in all nodes, which meets realtime demand and process protected by hardware switching.
[ترجمه گوگل]این برنامه از پشتیبان‌گیری دوگانه آنلاین یا طرح افزونگی چند سرور در همه گره‌ها استفاده می‌کند، که تقاضای بی‌درنگ و فرآیند محافظت شده توسط تعویض سخت‌افزار را برآورده می‌کند
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار از برنامه پشتیبانی دوگانه یا برنامه redundance در همه گره ها استفاده می کند، که تقاضای realtime و فرآیند حفاظت از راه گزینی سخت افزاری را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Abundance doesn't mean redundance. hound found a profound book on the roundabout.
[ترجمه گوگل]فراوانی به معنای افزونگی نیست سگ شکاری کتابی عمیق در این میدان پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]Abundance به این معنی نیست که آن وقت آن تازی کتاب عمیقی را روی ریسمان پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Abundance doesn't mean redundance. The hound found a profound book on the roundabout.
[ترجمه گوگل]فراوانی به معنای افزونگی نیست سگ شکاری کتابی عمیق در میدان پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]Abundance به این معنی نیست که آن تازی کتاب عمیقی را روی ریسمان پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In designing the control system, the hardware redundance and the software tolerance technology are adopted.
[ترجمه گوگل]در طراحی سیستم کنترل، افزونگی سخت افزاری و فناوری تحمل نرم افزار اتخاذ شده است
[ترجمه ترگمان]در طراحی سیستم کنترل، the سخت افزار و تکنولوژی تحمل نرم افزار اتخاذ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Abundance does not mean redundance. The hound found a profound book on the roundabout.
[ترجمه گوگل]فراوانی به معنای افزونگی نیست سگ شکاری کتابی عمیق در میدان پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] Abundance \"اصلا معنی\" redundance \"رو نمیده\" آن تازی کتاب عمیقی را روی ریسمان پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This algorithm eliminates efficiently the spatial and temporal redundance of the information sending to data sink, and save the energy of the network.
[ترجمه گوگل]این الگوریتم به طور موثری افزونگی مکانی و زمانی ارسال اطلاعات به سینک داده را حذف می کند و انرژی شبکه را ذخیره می کند
[ترجمه ترگمان]این الگوریتم به طور موثر داده های فضایی و موقتی اطلاعات ارسال به سینک داده را از بین می برد و انرژی شبکه را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It can reduce data redundance and improve data access efficiency.
[ترجمه گوگل]این می تواند افزونگی داده ها را کاهش دهد و کارایی دسترسی به داده ها را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]آن می تواند redundance داده را کاهش داده و کارایی دسترسی داده را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Effective encoding technologies to obliterate redundance and retain the image quality are the focus of research.
[ترجمه گوگل]فناوری‌های رمزگذاری مؤثر برای از بین بردن افزونگی و حفظ کیفیت تصویر، تمرکز تحقیقات است
[ترجمه ترگمان]فن آوری های کدگذاری موثر برای نابود کردن redundance و حفظ کیفیت تصویر کانون تحقیقات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A new kind of parallel simulation platform with redundance actuation has been put forward.
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از پلت فرم شبیه سازی موازی با تحریک افزونگی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از پلت فرم شبیه سازی موازی با تحریک redundance به جلو گذاشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Redundance and compensation of grazed grassland communities is the outcome of co evolution between plants and the environment, as well as plants and animals[Sentence dictionary], during their functional maximisation.
[ترجمه گوگل]افزونگی و جبران خسارت جوامع مرتع مرتعی حاصل تکامل مشترک بین گیاهان و محیط زیست، و همچنین گیاهان و حیوانات [فرهنگ جملات]، در طول به حداکثر رساندن عملکردی آنها است
[ترجمه ترگمان]Redundance و جبران of grazed، نتیجه تکامل مشترک بین گیاهان و محیط زیست و نیز گیاهان و حیوانات [ فرهنگ لغت جمله ]، در طول بیشینه کردن عملکردی آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Study of model checking strategy can eliminate the redundance configurations which exist in the model design and help to improve quality of the design of mobile system.
[ترجمه گوگل]مطالعه استراتژی بررسی مدل می تواند پیکربندی های اضافی موجود در طراحی مدل را حذف کند و به بهبود کیفیت طراحی سیستم موبایل کمک کند
[ترجمه ترگمان]مطالعه استراتژی بررسی مدلی می تواند پیکر بندی های redundance موجود در طراحی مدل و کمک به بهبود کیفیت طراحی سیستم تلفن همراه را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All the protocols such as IPSTB, HSRP and VRRP provide the function of redundance for static route, but they don t provide load balance well.
[ترجمه گوگل]همه پروتکل‌ها مانند IPSTB، HSRP و VRRP عملکرد افزونگی را برای مسیر استاتیک ارائه می‌کنند، اما تعادل بار را به خوبی ارائه نمی‌کنند
[ترجمه ترگمان]تمام پروتکل ها نظیر IPSTB، HSRP و VRRP تابع of را برای مسیر ایستا فراهم می کنند، اما تعادل بار را به خوبی فراهم نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Second, we estimate the angular velocity error making use of accelerometer's redundance information. "
[ترجمه گوگل]دوم، با استفاده از اطلاعات افزونگی شتاب‌سنج، خطای سرعت زاویه‌ای را تخمین می‌زنیم "
[ترجمه ترگمان]دوم، ما خطای شتاب زاویه ای استفاده از اطلاعات redundance شتاب سنج را تخمین می زنیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوانی (اسم)
plenty, aboundness, abundance, affluence, redundancy, profusion, amplitude, exuberance, ampleness, plenitude, great supply, lavishness, redundance, plentifulness, plentitude, superabundance

اطناب (اسم)
redundancy, windiness, verbiage, meiosis, prolixity, redundance, nimiety

افزونگی (اسم)
redundancy, redundance

حشو (اسم)
redundancy, redundant, redundance

انگلیسی به انگلیسی

• over abundance, superfluity; repetition; state of being unemployed

پیشنهاد کاربران

بپرس