reduced


معمارى : کاهیده

جمله های نمونه

1. reduced taxes accounted for the high net
مالیات های تخفیف یافته موجب سود ویژه ی زیاد بود.

2. reduced circumstances
(قدیمی) فقر و فاقه،نداری،بی بضاعتی

3. famine reduced the country's population by half
قحطی جمعیت کشور را نصف کرد.

4. fog reduced visibility to ten meters
مه میدان دید را به ده متر تقلیل داد.

5. he reduced and edited the great body of hindu hymns
او مجموعه ی بزرگ سرودهای مذهبی هندو را خلاصه و ویراستاری کرد.

6. he reduced his weight by calisthenics and wrestling
با ورزش های سبک و کشتی وزن خود را کم کرد.

7. he reduced the taxes to keep the multitude happy
او برای راضی نگهداشتن توده ها مالیات ها را کاهش داد.

8. they reduced the city by constant bombardment
با بمباران مداوم شهر را به زانو در آوردند.

9. be reduced to beggary
به فقر و فلاکت افتادن

10. a people reduced to poverty
مردمی که فقر دامنگیر آنها شده است

11. goods at reduced rates
کالا به قیمت تخفیف یافته

12. he was reduced to the status of a rebel leader
او به رتبه ی رهبر یاغیان تنزل یافت.

13. she was reduced to stealing
او مجبور به دزدی شد.

14. the accident reduced the car to squash
تصادف ماشین را خرد و خمیر کرد.

15. the fire reduced the house to ashes
آتش خانه را تبدیل به خاکستر کرد.

16. the sand reduced the violence of the impact
شن شدت ضربه را کاهش داد.

17. turan was reduced to skin and bones
توران پوست و استخوان شده بود.

18. her sharp reply reduced me to silence
جواب تند او مرا وادار به سکوت کرد.

19. i bought a reduced replica of venus
یک مدل کوچک شده ی مجسمه ی ونوس را خریدم.

20. the telephone has reduced people's epistolary skills
تلفن مهارت های نامه نگاری مردم را کم کرده است.

21. the cost has been reduced to a minimum
هزینه به کمترین حد تقلیل یافته است.

22. the new law has reduced the merchants' leeway
قانون جدید آزادی عمل بازرگانان را کم کرده است.

23. the old woman was reduced to extreme poverty
پیرزن در فقر شدید فرو رفت.

24. for his disobedience the captain was reduced to the ranks
به خاطر نافرمانی سروان را به درجه ی سربازی تنزل دادند.

25. in july the river flow is reduced to a trickle
در ماه ژوئیه جریان رودخانه به یک آب باریک نقصان می یابد.

26. i support this plan with the qualification that the cost be reduced
با این نقشه به شرطی که از هزینه ی آن کاسته شود،موافقم.

27. if you eat some bread before a meal, your hunger will be reduced
اگر پیش از غذا کمی نان بخوری اشتهایت کم خواهد شد.

28. Have ethnic tensions in the area been reduced by intermarriage?
[ترجمه گوگل]آیا تنش های قومیتی در این منطقه با ازدواج های مختلط کاهش یافته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا تنش های نژادی در این ناحیه با ازدواج intermarriage کاهش یافته است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. A person live in love, why reduced.
[ترجمه Hossein zolghadr] یک فرد در عشق زندگی میکند چرا کاهش یافته است. ( البته گمان میکنم اصطلاح باشه چون معنی لغوی جمله بی معنی هست )
|
[ترجمه گوگل]یک فرد در عشق زندگی می کند، چرا کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]یک نفر در عشق زندگی می کند، چرا کاهش پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Health problems can be significantly reduced by careful diet.
[ترجمه گوگل]مشکلات سلامتی را می توان با رژیم غذایی دقیق به میزان قابل توجهی کاهش داد
[ترجمه ترگمان]مشکلات سلامتی می تواند به میزان قابل توجهی با رژیم غذایی دقیق کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] کاهیده، کاهش یافته
[ریاضیات] تقلیل داده شده، کاهش یافته، ساده شده، مخفف، تقلیل یافته

انگلیسی به انگلیسی

• lessened, decreased, diminished; weakened, having become thin

پیشنهاد کاربران

✍️معمولاً برای توصیف فردی استفاده می شود که به طور قابل توجهی ضعیف یا ناتوان شده است، چه به صورت فیزیکی، چه احساسی یا اجتماعی
👇مترادف؛
Diminished
Weakened
Depressed
👇مثال؛
After losing his job, he felt so reduced in his sense of self - worth.
...
[مشاهده متن کامل]

The illness left him so reduced that he could barely get out of bed.
Financial struggles have so reduced him that he had to move into a smaller apartment

خوار و خفیف شده
تنزل پیدا کرده
برای فروش خانه معنیش میشه "کاهش قیمت"
reduced
معلول
نیمه وقت
شیمی: کاهش یافته، احیا شده.
کاهش می یابد
تقلیل یافته
اصلاح کردن ، تحریر کردن
مختصر
کاهش پیدا کردن، کاهش یافتن
در بیوشیمی، احیا ترجمه می شود
کاهش یافتن چیزی
کم شده، کوتاه شده، مختصر شده
کاهش دهنده/کاهش داده
کوتاه شده. کم
تخفیف داده شده
کاهش یافتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس