reduce to
تخصصی
پیشنهاد کاربران
مجبور به انجام کاری بودن
. They were reduced to eating herbs
آنها مجبور بودند علف بخورند.
آنها مجبور بودند علف بخورند.
ناچار به چیزی شدن
ناگزیر به چیزی شدن
humans have been reduced to living in the shadows.
انسان ها ناگزیر به زندگی در سایه ها شده اند.
ناگزیر به چیزی شدن
انسان ها ناگزیر به زندگی در سایه ها شده اند.