redeployment

/ˌridəˌplɔɪmənt//ˌriːdɪˈploɪmənt/

معنی: نقل و انتقال
معانی دیگر: نقل و انتقال

جمله های نمونه

1. S. -backed redeployment deal before further violence could erupt.
[ترجمه گوگل]پیش از وقوع خشونت بیشتر، قرارداد استقرار مجدد با حمایت S
[ترجمه ترگمان]صف آرایی مجدد در وزیرستان جنوبی قبل از بروز خشونت های بیشتر رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The war effort necessitated rational redeployment of workforce resources.
[ترجمه گوگل]تلاش جنگ مستلزم استقرار مجدد منطقی منابع نیروی کار بود
[ترجمه ترگمان]تلاش جنگ مستلزم جابه جایی منطقی منابع نیروی کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But even after redeployment, war will be the status quo in the Holy Land, peace the unknown quantity.
[ترجمه گوگل]اما حتی پس از استقرار مجدد، جنگ وضعیت موجود در سرزمین مقدس خواهد بود، صلح مقدار ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]اما حتی پس از جابه جایی، جنگ، وضع موجود در سرزمین مقدس، صلح و کمیت ناشناخته خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Redeployment Redeployed staff should be given consideration for vacancies occurring within any area of the Group.
[ترجمه گوگل]جابجایی کارمندان مجدداً مستقر شده باید به خاطر موقعیت های خالی موجود در هر منطقه از گروه مورد توجه قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]پرسنل redeployed باید برای پست های خالی موجود در هر منطقه ای از گروه مورد توجه قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The redeployment could begin as early as Thursday night.
[ترجمه گوگل]استقرار مجدد می تواند از پنجشنبه شب آغاز شود
[ترجمه ترگمان]جابه جایی مجدد می تواند در اوایل شب پنج شنبه آغاز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The army has not officially confirmed the redeployment.
[ترجمه گوگل]ارتش به طور رسمی این استقرار مجدد را تایید نکرده است
[ترجمه ترگمان]ارتش به طور رسمی استقرار مجدد را تایید نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most departments, he added(Sentence dictionary), have a "redeployment pool" of such people whose numbers total "several thousand".
[ترجمه گوگل]او افزود (فرهنگ لغت جملات) اکثر بخش ها دارای "مجموعه مجدد استقرار" چنین افرادی هستند که تعداد آنها در مجموع "چند هزار" است
[ترجمه ترگمان]وی افزود که اغلب بخش ها، \"مجموعه\" \" از افرادی هستند که تعدادشان به چندین هزار نفر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The redeployment and establishment of posts results in a net increase of one post over the next biennium .
[ترجمه گوگل]استقرار مجدد و ایجاد پست ها منجر به افزایش خالص یک پست نسبت به دوسال آینده می شود
[ترجمه ترگمان]جابه جایی و استقرار مجدد پست ها منجر به افزایش خالص یک پست بر روی biennium بعدی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Excavations there began in 1997 after the redeployment of Jordanian troops who had controlled it when it was a mine-infested no-go zone until a 1994 peace treaty with Israel.
[ترجمه گوگل]حفاری‌ها در آنجا در سال 1997 و پس از استقرار مجدد نیروهای اردنی که زمانی که منطقه ممنوعه آلوده به مین بود تا معاهده صلح با اسرائیل در سال 1994 کنترل آن را در دست داشتند، آغاز شد
[ترجمه ترگمان]حفاری در سال ۱۹۹۷ پس از جابه جایی نیروهای اردنی که آن را کنترل کرده بودند در سال ۱۹۹۷ آغاز شد و این کار زمانی آغاز شد که یک معاهده صلح ۱۹۹۴ با اسرائیل محاصره نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No redeployment of . NET assemblies or recompilation is required.
[ترجمه گوگل]بدون استقرار مجدد مجموعه های NET یا کامپایل مجدد مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]بدون جابه جایی و جابه جایی NET یا recompilation مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After successful redeployment, access the application URL to confirm the changes made to the application code are reflected on the server.
[ترجمه گوگل]پس از استقرار مجدد موفقیت آمیز، به URL برنامه دسترسی داشته باشید تا تأیید کنید که تغییرات ایجاد شده در کد برنامه روی سرور منعکس شده است
[ترجمه ترگمان]پس از جابه جایی موفقیت آمیز، دسترسی به نشانی اینترنتی برنامه برای تایید تغییرات ایجاد شده در کد برنامه روی سرور منعکس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Oil in the redeployment of high-octane fuel components, blending the best choice programs, such as redeployment isooctane, cumene, alkyl benzene, methyl tert - butyl ether, alcohol burning Materials.
[ترجمه گوگل]روغن در استقرار مجدد اجزای سوخت با اکتان بالا، ترکیب بهترین برنامه‌های انتخابی، مانند استقرار مجدد ایزواکتان، کومن، آلکیل بنزن، متیل ترت - بوتیل اتر، مواد الکل سوز
[ترجمه ترگمان]نفت در انتقال اجزای سوخت اکتان بالا، با ترکیب بهترین برنامه های انتخابی مثل انتقال مجدد کومن، کومن، بنزن الکیل، متیل tert - بوتیل اتر، مواد مشتعل الکل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Strategic redeployment will now give the attack delay to a unit.
[ترجمه گوگل]استقرار مجدد استراتژیک اکنون به یک واحد تاخیر حمله می دهد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، جابه جایی استراتژیک به تاخیر در حمله به یک واحد خواهد پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Units in Strategic redeployment can never gain org now.
[ترجمه گوگل]واحدهای در استقرار مجدد استراتژیک هرگز نمی توانند اکنون سازمان کسب کنند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر واحدهای مستقر در جابه جایی استراتژیک هرگز نمی توانند به اداره مراجعه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقل و انتقال (اسم)
cession, locomotion, redeployment, transfusion

انگلیسی به انگلیسی

• renewed deployment (of a military forces and weapons)
redeployment is the redistribution of troops, weapons, or resources so that they are ready for use or action.

پیشنهاد کاربران

بپرس