reddish

/ˈredɪʃ//ˈredɪʃ/

معنی: مایل بقرمز، مایل بسرخی زننده، خرمایی مایل بقرمز
معانی دیگر: نسبتا قرمز، متمایل به قرمز

جمله های نمونه

1. a reddish cast
سایه ای قرمز فام

2. the clouds had sharp and reddish tops
ابرها سرهای تیز و سرخ رنگ داشتند.

3. He had a sort of reddish beard.
[ترجمه گوگل]یه جورایی ریش قرمز داشت
[ترجمه ترگمان]ریش قرمز رنگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Blue suit and reddish - brown socks! He had fouled up again.
[ترجمه گوگل]کت و شلوار آبی و جوراب قرمز - قهوه ای! او دوباره خطا کرده بود
[ترجمه ترگمان]شلوار آبی و جوراب های قهوه ای مایل به قرمز! بار دیگر خود را آلوده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He stained the wood reddish - brown .
[ترجمه گوگل]او چوب را قهوه ای مایل به قرمز رنگ کرد
[ترجمه ترگمان]او چوب قرمز مایل به قرمز را لکه دار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They're collecting the ripened reddish berries.
[ترجمه گوگل]آنها در حال جمع آوری توت های قرمز رسیده هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها دانه های قرمز مایل به قرمز را جمع می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In 1664 Hooke observed a reddish spot on the surface of the planet.
[ترجمه گوگل]در سال 1664 هوک یک نقطه قرمز رنگ را در سطح سیاره مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۶۶۴ < Number > ۱ < \/ Number > وی نقطه سرخی را بر سطح کره زمین مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But within that reddish brown icing on the white cake, you can see the neurons arranged into a half-dozen layers.
[ترجمه گوگل]اما در درون آن مایه قهوه‌ای مایل به قرمز روی کیک سفید، می‌توانید نورون‌ها را ببینید که در نیم دوجین لایه چیده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]اما در داخل آن چسب قهوه ای مایل به قرمز روی کیک سفید، می توانید ببینید که نورون ها به چند لایه تقسیم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shaheen, well-built, with reddish hair and sparkling blue eyes, is definitely in charge tonight.
[ترجمه گوگل]شاهین، خوش اندام، با موهای قرمز و چشمان آبی درخشان، قطعاً امشب سر کار است
[ترجمه ترگمان]Shaheen، خوب ساخته شده، با موهای قرمز و چشمان آبی درخشان، مطمئنا امشب مسئول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That faint reddish tinge in his fair hair - did you notice that?
[ترجمه گوگل]آن رنگ مایل به قرمز کم رنگ در موهای روشن او - آیا متوجه شدید؟
[ترجمه ترگمان]آیا متوجه این رنگ قرمز مایل به قرمز بود - متوجه این موضوع شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Veins are often dark reddish brown and the blade somewhat ornamented by reddish brown irregular spots.
[ترجمه گوگل]رگه ها اغلب قهوه ای مایل به قرمز تیره هستند و تیغه تا حدودی با لکه های نامنظم قهوه ای مایل به قرمز تزئین شده است
[ترجمه ترگمان]سیاهرگ ها عموما قهوه ای مایل به قرمز و تیغه تا حدی مزین به خال های متمایل به قهوه ای مایل به قرمز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had reddish brown hair.
[ترجمه گوگل]موهای قهوه ای متمایل به قرمز داشت
[ترجمه ترگمان]موهای قهوه ای مایل به قرمز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her bosom was high and she had reddish cheeks.
[ترجمه گوگل]سینه‌اش بالا بود و گونه‌های قرمزی داشت
[ترجمه ترگمان]سینه اش بلند بود و گونه هایش گلگون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The reddish colour of the disk is caused by dust and the whitish region in the centre is the bulge.
[ترجمه گوگل]رنگ مایل به قرمز دیسک در اثر گرد و غبار ایجاد می شود و ناحیه سفید رنگ در مرکز آن برآمدگی است
[ترجمه ترگمان]رنگ قرمز دیسک از گرد و غبار ناشی می شود و ناحیه سفیدی در مرکز برآمدگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At this stage the healing area is reddish in appearance and is referred to as granulation tissue.
[ترجمه گوگل]در این مرحله ناحیه بهبودی از نظر ظاهری مایل به قرمز است و به آن بافت گرانوله می گویند
[ترجمه ترگمان]در این مرحله، ناحیه شفا در ظاهر متمایل به قرمز است و به بافت granulation منسوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مایل به قرمز (صفت)
reddish

مایل بسرخی زننده (صفت)
reddish

خرمایی مایل به قرمز (صفت)
rufous, reddish

تخصصی

[نساجی] رنگ مایل به قرمز - مایل به سرخ

انگلیسی به انگلیسی

• having a somewhat red coloring, ruddy, rubicund
something that is reddish is slightly red.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : redden
✅️ اسم ( noun ) : red / redness
✅️ صفت ( adjective ) : red / reddish
✅️ قید ( adverb ) : redly
slightly red
مایل به قرمز، مایل به سرخ زننده

بپرس