redden

/ˈredn̩//ˈredn̩/

معنی: سرخ کردن، قرمز کردن، قرمز شدن
معانی دیگر: (به ویژه از شرم و غیره) سرخ شدن یا کردن، شرمنده شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to become red.
مشابه: blush, flame, glow

- At sunset, the clouds reddened in the west.
[ترجمه گوگل] در غروب آفتاب، ابرها در غرب سرخ شدند
[ترجمه ترگمان] هنگام غروب آفتاب، ابرها از غرب سرخ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to blush.
مشابه: blush, color, flush, mantle

- He reddened at his mother's remark.
[ترجمه گوگل] از اظهارات مادرش سرخ شد
[ترجمه ترگمان] از این حرف مادرش سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reddens, reddening, reddened
• : تعریف: to make red.
مشابه: blush, flush

جمله های نمونه

1. His heart leaped and he felt himself reddening.
[ترجمه گوگل]قلبش پرید و احساس کرد سرخ شده است
[ترجمه ترگمان]قلبش فرو ریخت و احساس کرد که دارد سرخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The setting sun reddened the whole sky.
[ترجمه گوگل]غروب خورشید تمام آسمان را سرخ کرد
[ترجمه ترگمان]خورشید غروب می کرد و آسمان را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He could feel his face reddening with embarrassment.
[ترجمه گوگل]سرخ شدن صورتش از خجالت را حس می کرد
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که صورتش از شرم سرخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He stared at her and she reddened.
[ترجمه گوگل]به او خیره شد و او سرخ شد
[ترجمه ترگمان]به او خیره شد و سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Slowly her face reddened as she fought to control her anger and her tears.
[ترجمه گوگل]به آرامی صورتش سرخ شد و او برای کنترل عصبانیت و اشک هایش مبارزه می کرد
[ترجمه ترگمان]صورتش سرخ شد، صورتش سرخ شد و سعی کرد خشمش را مهار کند و اشک هایش را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She reddened and bobbed her head and sat down a little awkwardly.
[ترجمه گوگل]سرخ شد و سرش را تکان داد و کمی ناجور نشست
[ترجمه ترگمان]سرخ شد و سرش را تکان داد و کمی ناشیانه نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Frankie felt his face redden and his hands clench themselves into fists.
[ترجمه گوگل]فرانکی احساس کرد که صورتش سرخ شده و دستانش به مشت گره می شوند
[ترجمه ترگمان]فرانکی احساس کرد که صورتش سرخ می شود و دست هایش را مشت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I went very hot and felt myself redden.
[ترجمه گوگل]خیلی داغ شدم و احساس کردم قرمز شدم
[ترجمه ترگمان]خیلی داغ شدم و احساس کردم سرخ شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His face reddened with embarrassment.
[ترجمه گوگل]صورتش از خجالت سرخ شد
[ترجمه ترگمان]چهره اش از شرم سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His ankles are reddened by sand-flea bites, his head has been shorn to indicate his reduction in status.
[ترجمه گوگل]قوزک پاهایش بر اثر گزش کک شن قرمز شده است، سرش را کوتاه کرده اند تا نشان دهنده کاهش وضعیت او باشد
[ترجمه ترگمان]قوزک پایش در اثر گزیدگی شن و ماسه قرمز می شود و سرش برای نشان دادن کاهش در وضعیت بریده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Frankie felt his face redden and his cheeks begin to burn all the way up to his scalp.
[ترجمه گوگل]فرانکی احساس کرد صورتش قرمز شده و گونه هایش تا سرش شروع به سوختن کردند
[ترجمه ترگمان]فرانکی احساس کرد که صورتش سرخ می شود و گونه هایش شروع به سوزاندن پوست سرش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She reddened with shame.
[ترجمه گوگل]از شرم سرخ شد
[ترجمه ترگمان]از شرم سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reddening turned the mistletoe into rowan.
[ترجمه گوگل]سرخ شدن دارواش را به روون تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]هرمیون سرخ شد و mistletoe را به درخت تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sky was reddening.
[ترجمه گوگل]آسمان سرخ شده بود
[ترجمه ترگمان]آسمان سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرخ کردن (فعل)
fry, roast, broil, saute, rose, make red, redden, ruddy, roast brown

قرمز کردن (فعل)
flush, crimson, redden, ruddle

قرمز شدن (فعل)
glow, redden

انگلیسی به انگلیسی

• blush, turn red, become red
if you redden or if your face reddens, your face becomes redder in colour, usually because of a strong emotion that you are feeling.
to redden something means to cause it to become red or more red in colour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : redden
✅️ اسم ( noun ) : red / redness
✅️ صفت ( adjective ) : red / reddish
✅️ قید ( adverb ) : redly
قِرمِزیدَن = قرمز شدن.

بپرس