recuperation

/rɪˌkuːpəˈreɪʃn̩//rɪˌkuːpəˈreɪʃn̩/

معنی: بهبودی، رمق تازه، نیروی تازه
معانی دیگر: بهبودی، رمق تازه، نیروی تازه

جمله های نمونه

1. It was a period of rest and recuperation.
[ترجمه گوگل]دوره استراحت و نقاهت بود
[ترجمه ترگمان]مدتی استراحت و بهبودی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Leonard was very pleased with his powers of recuperation.
[ترجمه Reza@jalil] لئونارد از بازیابی نیرویش خیلی خوشحال بود.
|
[ترجمه گوگل]لئونارد از قدرت بازیابی خود بسیار راضی بود
[ترجمه ترگمان]لئونارد از قدرت his بسیار خشنود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Recuperation from physical ailments is easier to gauge.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری بهبودی از بیماری های جسمی آسان تر است
[ترجمه ترگمان]گیج شدن از بیماری های جسمی آسان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Analysis on Sickness Status of 1149 Aviators during Recuperation.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل وضعیت بیماری 1149 هوانورد در دوران نقاهت
[ترجمه ترگمان]تحلیل وضعیت Sickness of در طول recuperation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Waited for her recuperation to be good, again consideration next step training plan.
[ترجمه گوگل]منتظر شدم تا بهبودی او خوب شود، دوباره برنامه تمرینی مرحله بعدی را در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]صبر کردم تا بهبودی او خوب شود، دوباره طرح آموزشی بعدی را سبک سنگین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Darron Gibson's recuperation from a knee injury is ongoing.
[ترجمه گوگل]بهبودی دارون گیبسون از مصدومیت زانو ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]بهبودی Darron گیبسون از آسیب زانو در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here is your recuperation place, Sincerely Becomes friends harbor!
[ترجمه گوگل]اینجا محل بهبودی شماست، صمیمانه دوست می شود بندر!
[ترجمه ترگمان]اینجا محل بهبودی شما است، با احترام به بندرگاه دوستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Fictitious Compress Recuperation Principle in Boundary Value Problems and Its Application in Bjerhammar's Theory.
[ترجمه گوگل]اصل بازیابی فشرده سازی ساختگی در مسائل ارزش مرزی و کاربرد آن در نظریه بجرهامار
[ترجمه ترگمان]The Principle Principle recuperation در مسایل مرزی و کاربرد آن در تیوری s را فشرده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After several months of recuperation, his troops were now on the march again, into Kansu, where they were expected to arrive in a few weeks.
[ترجمه گوگل]پس از چند ماه بهبودی، نیروهای او اکنون دوباره در راهپیمایی بودند، به سمت کانسو، جایی که انتظار می رفت تا چند هفته دیگر به آنجا برسند
[ترجمه ترگمان]پس از چند ماه نیرو، قشون او دوباره به راه افتاد، در Kansu که انتظار داشتند تا چند هفته دیگر به آنجا برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their recuperation was, on average, 40 percent quicker than typically expected.
[ترجمه گوگل]بهبودی آنها به طور متوسط ​​40 درصد سریعتر از حد انتظار بود
[ترجمه ترگمان]میزان بهبودی آن ها به طور متوسط، ۴۰ درصد سریع تر از آن چیزی بود که انتظار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The recuperation of period of time has been met for certain.
[ترجمه گوگل]بازیابی دوره زمانی به طور قطعی برآورده شده است
[ترجمه ترگمان]بهبودی دوره زمانی برای اطمینان انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To a harmonious system of military medical recuperation.
[ترجمه گوگل]هدف سیستم هماهنگ بازیابی پزشکی نظامی
[ترجمه ترگمان]هدف برای یک سیستم هماهنگ بهبود پزشکی نظامی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Results The recuperation and rehabilitation medicine in China had realized combination of theory and practice in the application of the climatotherapy in seaside.
[ترجمه گوگل]ResultsThe بازیابی و توانبخشی پزشکی در چین ترکیبی از تئوری و عمل در استفاده از اقلیم درمانی در ساحل درک کرده بود
[ترجمه ترگمان]نتایج داروهای بهبودی و احیا در چین ترکیبی از تئوری و عمل در کاربرد the در کنار دریا را درک کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Health. You take good care of yourself and have great recuperative(recuperation).
[ترجمه گوگل]سلامتی شما به خوبی از خود مراقبت می کنید و بهبودی عالی (بازیابی) دارید
[ترجمه ترگمان]سلامتی شما از خودتان مراقبت می کنید و recuperative عالی (بهبودی)دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is now recuperation at Tsingdao.
[ترجمه گوگل]او اکنون در Tsingdao دوره نقاهت را می گذراند
[ترجمه ترگمان]اکنون دارد به Tsingdao نفس می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهبودی (اسم)
recovery, betterment, amelioration, recuperation, health

رمق تازه (اسم)
recuperation

نیروی تازه (اسم)
recuperation

انگلیسی به انگلیسی

• process of regaining health after an illness or injury, recovery

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The process of recovering health or strength after illness or exhaustion 🌿💪
🔍 مترادف: Recovery
✅ مثال: Her recuperation after the marathon took several days of rest and hydration.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : recuperate
✅️ اسم ( noun ) : recuperation
✅️ صفت ( adjective ) : recuperative
✅️ قید ( adverb ) : _
دوره نقاهت

بپرس