rectilinear

/ˌrektɪˈlɪnɪər//ˌrektɪˈlɪnɪə/

معنی: سیر کننده درخط مستقیم، دارای مسیر مستقیم، راست خطی
معانی دیگر: راست رو، مستقیم الخط، دارای مسیر راست، تشکیل دهنده ی یک خط مستقیم، راست خط ساز، دارای خطوط مستقیم، راست خط دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: rectilinearly (adv.)
• : تعریف: made of, moving in, or containing straight lines.

جمله های نمونه

1. Further rectilinear structures associated with Flavian material were also located in 1985 closer to the town.
[ترجمه گوگل]ساختارهای مستطیلی بیشتر مرتبط با مواد فلاویان نیز در سال 1985 نزدیکتر به شهر قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]سازه های سبک خطی دیگری که با مواد فلاویوس در ارتباط بودند نیز در سال ۱۹۸۵ به شهر نزدیک تر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Together with circular and rectilinear stock watering ponds, they form distinctive elements of lowland landscapes.
[ترجمه گوگل]آنها همراه با حوضچه های آبیاری دایره ای و مستطیلی، عناصر متمایز مناظر دشت را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها همراه با حوضچه های آب و آب دایره ای و دایره ای عناصر متمایز از مناظر زمین پست را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Mercator projection gives a popular, rectilinear picture of the Earth's surface but grossly exaggerates dimensions near the poles.
[ترجمه گوگل]برجستگی مرکاتور تصویری متداول و مستطیل از سطح زمین به دست می دهد، اما ابعاد نزدیک به قطب ها را به شدت اغراق می کند
[ترجمه ترگمان]تصویر Mercator، تصویر خطی، خطی از سطح زمین را ایجاد می کند، اما به طور برجسته ابعاد نزدیک قطب اغراق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rectilinear pattern in the field resembles a diamond.
[ترجمه گوگل]الگوی مستطیلی در میدان شبیه الماس است
[ترجمه ترگمان]الگوی rectilinear در میدان شبیه الماس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally, this thesis gives the definition of the rectilinear Steiner tree problem in more higher-dimensional space, and the corresponding structure of the minimum convex polyhedron.
[ترجمه گوگل]در نهایت، این پایان نامه به تعریف مسئله درخت اشتاینر مستطیل در فضای با ابعاد بالاتر و ساختار متناظر حداقل چند وجهی محدب می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، این پایان نامه به تعریف مساله درخت اشتاینر ساکن در فضای سه بعدی بیشتر و ساختار متناظر of محدب کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rectilinear distortion: All three glasses show a slight pincushion distortion to eliminate the globe effect of the panning binocular.
[ترجمه گوگل]اعوجاج مستطیلی: هر سه شیشه اعوجاج خفیف بالشتکی را نشان می‌دهند تا اثر گلوب دوچشمی متحرک را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]اعوجاج Rectilinear: هر سه لیوان یک تغییر بالشتک خود را نشان می دهند تا اثر کره زمین پنینگ را حذف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The theory of rectilinear embeddings of graphs has been used in the design of VLSI.
[ترجمه گوگل]در طراحی VLSI از تئوری تعبیه‌های مستقیم نمودارها استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]نظریه بازنمایی کننده خطی گراف در طراحی VLSI نیز مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By use of rectilinear characteristic of involute cutter and according to clock and watch gear drive demands, this paper have put forward involute toothing with double pressure angles.
[ترجمه گوگل]این مقاله با استفاده از مشخصه مستطیلی کاتر اینولوت و با توجه به نیازهای ساعت و دنده ساعت، دندانه پیچی با زوایای فشار مضاعف را مطرح کرده است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از مشخصه خطی of cutter و با توجه به پالس ساعت و ساعت مچی، این مقاله involute toothing را با زوایای فشار مضاعف به جلو قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In routing, finding a rectilinear Steiner minimal tree ( RSMT ) is a fundamental problem.
[ترجمه گوگل]در مسیریابی، یافتن یک درخت حداقلی مستطیل اشتاینر (RSMT) یک مشکل اساسی است
[ترجمه ترگمان]در مسیر یابی، پیدا کردن یک درخت حداقل اشتاینر متری (RSMT)یک مشکل بنیادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rectilinear runway lights are a good guide for planes landing at night.
[ترجمه گوگل]چراغ های باند مستطیلی راهنمای خوبی برای فرود هواپیما در شب هستند
[ترجمه ترگمان]چراغ های خیابان راست، راهنمای خوبی برای فرود هواپیما در شب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rectilinear lines were chosen for the pattern.
[ترجمه گوگل]خطوط مستطیلی برای الگو انتخاب شدند
[ترجمه ترگمان]خطوط Rectilinear برای این الگو انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The price has taken on a trend of rectilinear rise.
[ترجمه گوگل]قیمت روند صعودی مستقیم به خود گرفته است
[ترجمه ترگمان]قیمت در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An electrothermal micro gripper that generates rectilinear displacements and forces by V - shaped beamthermal stress was presented.
[ترجمه گوگل]یک میکروگیرنده الکتروترمال که جابجایی ها و نیروهای مستطیلی را توسط تنش گرمایی پرتو V شکل ایجاد می کند ارائه شد
[ترجمه ترگمان]یک میکرو gripper electrothermal که جابجایی های rectilinear و نیروهای ناشی از فشار beamthermal شکل V را ایجاد می کند، ارایه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was even discovered that if the system were tinkered with enough, rectilinear figures could be produced.
[ترجمه گوگل]حتی کشف شد که اگر سیستم به اندازه کافی دستکاری شود، می توان ارقام مستطیلی تولید کرد
[ترجمه ترگمان]حتی کشف شد که اگر این سیستم به اندازه کافی مورد استفاده قرار گیرد، خطوط راست خطی را می توان تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیر کننده در خط مستقیم (صفت)
rectilinear

دارای مسیر مستقیم (صفت)
rectilinear

راست خطی (صفت)
rectilinear

تخصصی

[عمران و معماری] مستقیم الخط
[برق و الکترونیک] راستخط د نبال کردن یک خط راست.
[ریاضیات] مستقیم الخط، صفحه ی راست کننده (یکسو ساز)
[آمار] راست خطی

انگلیسی به انگلیسی

• forming a straight line; comprised of straight lines
something that is rectilinear consists of straight lines or forms a pattern of straight lines; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس