rectification

/ˌrektəfəˈkeɪʃn̩//ˌrektɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: اصلاح، تصحیح، جبران، یکسوسازی، راستگری
معانی دیگر: راستگری، تصحیح، جبران

جمله های نمونه

1. He claimed to be entitled to rectification of the register both as against the Hammonds and as against the building society.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که حق تصحیح ثبت را هم در مقابل هاموندها و هم علیه انجمن ساختمانی دارد
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که حق دارد هر دو را در برابر the و هم علیه جامعه ساختمانی تصحیح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If rectification were refused, the public purse would be saved the burden of paying an indemnity.
[ترجمه گوگل]در صورت امتناع از اصلاح، هزینه عمومی از بار پرداخت غرامت نجات می یابد
[ترجمه ترگمان]اگر rectification رد شود، کیسه عمومی بار پرداخت غرامت را پس انداز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gin is produced by the rectification of neutral spirits with premium quality botanicals in traditional copper pot stills.
[ترجمه گوگل]جین با تصحیح الکل های خنثی با مواد گیاهی با کیفیت برتر در دیگ های مسی سنتی تولید می شود
[ترجمه ترگمان]Gin توسط the ارواح خنثی با کیفیت ویژه botanicals در pot مس سنتی تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Analog calculation of az eo tropic rectification tower in the process of anhydrous alcohol was done.
[ترجمه گوگل]محاسبه آنالوگ برج اصلاح استوایی az eo در فرآیند الکل بی آب انجام شد
[ترجمه ترگمان]محاسبه آنالوگ به عنوان یک داربست rectification در فرآیند of alcohol انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This article introduces the process design of rectification separation of methylnaphthalene and acenaphthylene fraction from Wash Oil with twin furnaces and twin column.
[ترجمه گوگل]این مقاله طراحی فرآیند جداسازی متیل نفتالین و اسنفتیلن را از واش اویل با کوره های دوقلو و ستون دوقلو معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله طراحی فرآیند جداسازی methylnaphthalene و acenaphthylene را از شستشوی نفت با دو کوره و ستون دوگانه معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And the efficiency of rectification, power factor, harmonic and non harmonic current are discussed.
[ترجمه گوگل]و راندمان یکسوسازی، ضریب توان، جریان هارمونیک و غیر هارمونیک مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]و کارایی تصحیح، ضریب توان، هارمونیک و جریان هارمونیکی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this dissertation, optical rectification effect of chiral molecular medium is investigated based on classical model of chiral molecules.
[ترجمه گوگل]در این پایان نامه اثر یکسوسازی نوری محیط مولکولی کایرال بر اساس مدل کلاسیک مولکول های کایرال بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]در این پایان نامه، اثر rectification نوری محیط مولکولی کایرال براساس مدل کلاسیک مولکول های کایرال مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Meanwhile, the multidrop automatic rectification of the track of the laser cutting point is also commented.
[ترجمه گوگل]در همین حال، تصحیح خودکار چند قطره مسیر نقطه برش لیزری نیز توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]در همین حال، تصحیح خودکار multidrop مسیر برش لیزری نیز در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By rationally simplifying a mathematical model of batch rectification collum on citronella oil is presented.
[ترجمه گوگل]با ساده سازی منطقی یک مدل ریاضی از ستون اصلاح دسته ای روی روغن سیترونلا ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]ساده سازی یک مدل ریاضی از تصحیح دسته ای بر روی روغن citronella ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the basis of geometric rectification theory of digital image, a simple correcting arithmetic is introduced for most typical distortion of satellitic image.
[ترجمه گوگل]بر اساس تئوری تصحیح هندسی تصویر دیجیتال، یک محاسبات اصلاحی ساده برای اکثر اعوجاج معمولی تصویر ماهواره ای معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه تصحیح هندسی تصویر دیجیتال، یک حساب تصحیح ساده برای اغلب اعوجاج معمول تصویر satellitic معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. CANNON, n . An instrument employed in the rectification of national boundaries.
[ترجمه گوگل]توپ، n ابزاری که در اصلاح مرزهای ملی به کار می رود
[ترجمه ترگمان]CANNON، n ابزاری که در تصحیح مرزه ای ملی به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Today I shall speak about rectification, a matter concerning the entire Party.
[ترجمه گوگل]امروز در مورد اصلاح صحبت خواهم کرد، موضوعی که مربوط به کل حزب است
[ترجمه ترگمان]امروز در مورد rectification، موضوعی درباره کل حزب صحبت خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Production of anhydrous alcohol by constant boiling rectification method has already presented its advantages such as highly-developed mechanization, high yield, high quality and low production costs.
[ترجمه گوگل]تولید الکل بی آب به روش یکسوسازی با جوش ثابت در حال حاضر مزایای خود را از جمله مکانیزاسیون بسیار پیشرفته، عملکرد بالا، کیفیت بالا و هزینه تولید پایین ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]تولید الکل anhydrous با روش rectification ثابت پیش از این مزایایی مانند مکانیزه کردن بالا، بازده بالا، کیفیت بالا و هزینه های پایین تولید را ارایه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rectification is necessarily based on extrinsic evidence.
[ترجمه گوگل]اصلاح الزاماً بر اساس شواهد بیرونی است
[ترجمه ترگمان]Rectification ضرورتا بر مبنای شواهد بیرونی استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاح (اسم)
adjustment, reconciliation, modification, repair, correction, amendment, shaving, betterment, rectification, reparation, atonement, revision, reformation, regeneration, emendation, renovation

تصحیح (اسم)
correction, amendment, rectification, redress

جبران (اسم)
back, recovery, recoupment, relief, rectification, amends, compensation, restitution, recompense, reprisal, atonement, quid pro quo

یکسوسازی (اسم)
rectification

راستگری (اسم)
rectification, rectitude

تخصصی

[عمران و معماری] ترمیم - راستگری
[برق و الکترونیک] یکسو سازی فرایند تبدیل جریان متناوب ( AC ) به جریان یکسو یه (DC) . - یک سو سازی
[مهندسی گاز] یکسوکردن
[زمین شناسی] یکسو سازی، اصلاح، راستگری، تصحیح، جبران، مجموعهای از فنون برای حذف خطاهای به وجود آمده در دادهها. - این عمل ممکن است برای تصحیح عکسهای هوایی و دادههای دورسنجی یا نقشههای آنالوگ بکار رود
[ریاضیات] راستش، راستا بخشی، عمل راست کردن، یافتن طول منحنی با روش راست کردن آن

انگلیسی به انگلیسی

• act of fixing, correction, reparation; calibration, adjustment

پیشنهاد کاربران

تقطیر مجدد
تخصصی حقوقی: اصلاح، تتصحیح کردن
Example: rectification of the contract اصلاح قرارداد

بپرس