rectangular

/rekˈtæŋɡjələr//rekˈtæŋɡjʊlə/

معنی: مستطیل، راست گوشه، مستطیلی، قائم الزاویه، بشکل راست گوشه
معانی دیگر: راست گوشه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: rectangularly (adv.), rectangularity (n.)
(1) تعریف: having the shape of a rectangle.

(2) تعریف: of a solid figure, having a rectangle as base.

(3) تعریف: having or forming a right angle.

جمله های نمونه

1. Cut each rectangular cake in half widthways.
[ترجمه گوگل]هر کیک مستطیلی را از عرض نصف کنید
[ترجمه ترگمان]هر کیک مستطیلی را در نیمه widthways ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He put a rectangular box on the table.
[ترجمه گوگل]یک جعبه مستطیل شکل روی میز گذاشت
[ترجمه ترگمان]او یک جعبه مستطیلی را روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Two paths crossed the rectangular field, forming a neat St Andrew's Cross of down-trodden grass.
[ترجمه گوگل]دو مسیر از زمین مستطیل شکل عبور می‌کردند و یک صلیب زیبای سنت اندرو از علف‌های زیر پا را تشکیل می‌دادند
[ترجمه ترگمان]دو کوره راه از میدان rectangular عبور کرد و صلیب سنت آندره را از روی چمن های لگدمال شده تشکیل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At the stairs a short hall bisected the rectangular corridor, leading to the bathroom on the other side.
[ترجمه گوگل]در پله ها، سالن کوتاهی راهروی مستطیل شکل را به دو نیم کرد که از طرف دیگر به حمام منتهی می شد
[ترجمه ترگمان]در طبقه پایین، یک هال کوتاه، یک راهرو کوتاه، که به طرف حمام می رفت، به دست شویی افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I used a very interesting rectangular frame, with a marquetry inlay.
[ترجمه گوگل]من از یک قاب مستطیلی بسیار جالب، با منبت کاری استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]من از یک کادر مستطیل شکل بسیار جالب استفاده کردم، با یک marquetry inlay
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Properties within this unit are long and rectangular and there are traces of ridge and furrow in them.
[ترجمه گوگل]املاک این واحد دراز و مستطیل شکل بوده و آثاری از برآمدگی و شیار در آنها دیده می شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها در این واحد دراز و مستطیلی هستند و نشانه هایی از صخره و شیار در آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Another possibility is to place two rectangular cakes together to make a football pitch.
[ترجمه گوگل]امکان دیگر این است که دو کیک مستطیلی را کنار هم قرار دهید تا یک زمین فوتبال درست شود
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دیگر این است که دو کیک مستطیل شکل را کنار هم قرار دهید تا یک زمین فوتبال درست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A flat, rectangular building at one end housed the entrance, reception area, and administrative offices.
[ترجمه گوگل]یک ساختمان مسطح و مستطیل شکل در یک انتها محل ورودی، پذیرایی و دفاتر اداری بود
[ترجمه ترگمان]یک ساختمان مسطح و مستطیلی در یک طرف محل ورودی، منطقه پذیرش و ادارات اجرایی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The temple is easily identifiable by its long, rectangular Central Court, in this case oriented north-north-east to south-south-west.
[ترجمه گوگل]این معبد به راحتی توسط صحن مرکزی مستطیل شکل و طویل آن قابل شناسایی است که در این مورد جهت گیری شمال-شمال شرقی تا جنوب-جنوب-غربی دارد
[ترجمه ترگمان]این معبد به راحتی توسط دادگاه مرکزی بلند و مستطیلی شکل می گیرد که در شمال - شمال شرقی - شمال شرقی - غرب - غرب قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prices on request Right: A rectangular concrete pool designed by Buckingham to make the most of a walled garden.
[ترجمه گوگل]قیمت ها در صورت درخواست درست: یک استخر بتنی مستطیل شکل که توسط باکینگهام طراحی شده است تا از باغ دیواری حداکثر استفاده را ببرد
[ترجمه ترگمان]قیمت تقاضا: یک استخر سیمانی مستطیلی که توسط باکینگم طراحی شده بود تا the باغ محصور را بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was that rectangular piece of cardboard that musical compact discs used to come in.
[ترجمه گوگل]همان مقوای مستطیلی بود که لوح‌های فشرده موزیکال وارد آن می‌شدند
[ترجمه ترگمان]آن تکه مقوا بود که دیسک های فشرده موسیقی که برای ورود به آن به کار می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On each landing, a small rectangular settling tank was provided as a sediment trap.
[ترجمه گوگل]در هر فرود، یک مخزن مستطیلی کوچک به عنوان تله رسوب در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]در هر پاگرد، یک مخزن ته نشینی مستطیلی کوچک به عنوان یک تله رسوب در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another possibility is to place two rectangular cakes together to make a football pitch. Cover them in green icing sugar.
[ترجمه گوگل]امکان دیگر این است که دو کیک مستطیلی را کنار هم قرار دهید تا یک زمین فوتبال درست شود آنها را با شکر سبز بپوشانید
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دیگر این است که دو کیک مستطیل شکل را کنار هم قرار دهید تا یک زمین فوتبال درست کنید آن ها را با شکر و شکر سبز بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On each plain scarlet wing shell is a rectangular white cloth patch edged on each side with narrow white lace.
[ترجمه گوگل]روی هر پوسته بال مایل به قرمز ساده، یک تکه پارچه سفید مستطیل شکل است که در هر طرف با توری سفید باریک لبه شده است
[ترجمه ترگمان]روی هر یک از خانه های سفید رنگ، یک تکه پارچه ابریشمی سفید که روی هر دو طرف کشیده شده بود با تورهای باریک سفید رنگ به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مستطیل (صفت)
oblong, rectangular

راست گوشه (صفت)
rectangular, orthogonal

مستطیلی (صفت)
rectangular

قائم الزاویه (صفت)
rectangular

بشکل راست گوشه (صفت)
rectangular

تخصصی

[عمران و معماری] مستطیلی - راست گوشه
[برق و الکترونیک] مستطیلی
[ریاضیات] مستطیلی، مستطیل شکل، قائم الزاویه، راست گوشه، متعامد، مستطیل
[پلیمر] چهارگوشه

انگلیسی به انگلیسی

• in the shape of a rectangle, in the shape of a parallelogram with four right angles
something that is rectangular is shaped like a rectangle.

پیشنهاد کاربران

مستطیل
The country’s flag is rectangular.
This rectangular greenstone necklace is a souvenir from New Zealand.
In Australia, "a swag" is a rectangular sleeping bag used for camping.
Merino wool scarves are long and rectangular in shape
دوستان یادتون باشه این کلمه صفت هست به معنی شکل چهار گوش یا مستطیلی شکل.
اگه بخوایم خود مستطیل رو بگیم میشه rectangle.
مستطیل شکل
a rectangular box : یک جعبه مستطیل شکل
مستطیل
In shape of rectangle
چهار گوش