recruit

/rəˈkruːt//rɪˈkruːt/

معنی: تازه سرباز، کارمند تازه، نو اموز استخدام کردن، نیروی تازه گرفتن
معانی دیگر: سرباز گرفتن، سربازگیری کردن، به خدمت سربازی درآوردن، (با گرفتن نفرات) تقویت کردن، آمادن، به خدمت درآوردن، به کار گرفتن، استخدام کردن، به کارگماشتن، گماشتن، گرفتن، جلب کردن، (نادر) بازگرداندن (به سلامتی یا نیرو و غیره)، تجدید قوا کردن، احیا کردن، (نادر) دوباره پر کردن، دوباره (آذوقه یا نفرات وغیره) رساندن، (امریکا) ورزشکاران را به دانشگاه یا کلوپ ورزشی جلب کردن، سرباز (یا ملوان و غیره) تازه کار، نوسرباز، سرباز جدید، حال امدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a soldier recently drafted or enlisted into the armed forces.
مشابه: draftee, inductee, volunteer

(2) تعریف: a new member of a group or organization.
مشابه: apprentice, beginner, initiate, neophyte, newcomer, novice, rookie
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recruits, recruiting, recruited
(1) تعریف: to enlist (persons) in a group or organization.
مترادف: enlist
متضاد: discharge
مشابه: induct, sign up

- Churches try to recruit faithful followers.
[ترجمه گوگل] کلیساها سعی در جذب پیروان وفادار دارند
[ترجمه ترگمان] کلیساها تلاش می کنند تا پیروان باوفای خود را استخدام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to enlist (persons) in the armed forces.
مترادف: enlist
مشابه: conscript, draft, impress, induct, sign up

(3) تعریف: to create (an organization or armed force) by finding members.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: recruitable (adj.), recruiter (n.)
• : تعریف: to enroll young men and women in the armed forces.

جمله های نمونه

1. to recruit a regiment
هنگ را تقویت کردن

2. the party is trying to recruit new members
حزب سعی می کند اعضای جدیدی را جلب کند.

3. The police are trying to recruit more black and Asian officers.
[ترجمه گوگل]پلیس در تلاش است تا افسران سیاه پوست و آسیایی بیشتری را جذب کند
[ترجمه ترگمان]پلیس می کوشد تا افسران سیاه پوست و آسیایی بیشتری را استخدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many companies recruit graduate trainees to train as managers.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها کارآموزان فارغ التحصیل را برای آموزش به عنوان مدیر جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها کارآموزان فارغ التحصیل را استخدام می کنند تا به عنوان مدیر آموزش ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a nationwide campaign to recruit women into trade unions.
[ترجمه گوگل]این یک کمپین سراسری برای استخدام زنان در اتحادیه های کارگری است
[ترجمه ترگمان]این یک فعالیت ملی برای استخدام زنان در اتحادیه های تجاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We only recruit go-getters who will be actively involved in the company's development.
[ترجمه گوگل]ما فقط افرادی را جذب می کنیم که به طور فعال در توسعه شرکت مشارکت داشته باشند
[ترجمه ترگمان]ما تنها افرادی را استخدام می کنیم که به طور فعال در توسعه شرکت درگیر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Charities such as Oxfam are always trying to recruit volunteers to help in their work.
[ترجمه گوگل]موسسات خیریه ای مانند آکسفام همواره در تلاش هستند تا داوطلبانی را برای کمک به کار خود جذب کنند
[ترجمه ترگمان]خیریه های این چنینی مثل آکسفام در تلاش برای استخدام داوطلبان برای کمک به کارشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our football fan club began to recruit new members last week.
[ترجمه گوگل]باشگاه هواداران فوتبال ما از هفته گذشته شروع به جذب اعضای جدید کرد
[ترجمه ترگمان]باشگاه فوتبال ما هفته گذشته شروع به استخدام اعضای جدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's increasingly difficult to recruit and retain good staff.
[ترجمه گوگل]جذب و حفظ کارکنان خوب به طور فزاینده ای دشوار است
[ترجمه ترگمان]استخدام و حفظ کارکنان خوب به طور فزاینده ای دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is to go to the seaside to recruit.
[ترجمه گوگل]او قرار است برای جذب نیرو به کنار دریا برود
[ترجمه ترگمان]او می خواهد به کنار دریا برود و تازه وارد را استخدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They need to recruit more people into the prison service. But another point I'd like to make is that many prisons were built in the nineteenth century.
[ترجمه گوگل]آنها باید افراد بیشتری را در خدمات زندان استخدام کنند اما نکته دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم این است که بسیاری از زندان ها در قرن نوزدهم ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید افراد بیشتری را به خدمت در زندان استخدام کنند اما نکته دیگری که مایلم ایجاد کنم این است که بسیاری از زندان ها در قرن نوزدهم ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government began to recruit new battalions.
[ترجمه گوگل]دولت شروع به جذب گردان های جدید کرد
[ترجمه ترگمان]دولت با سربازان جدید شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The specialist institutions directly recruit their own staff.
[ترجمه گوگل]مؤسسات تخصصی مستقیماً کارکنان خود را جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]موسسات تخصصی به طور مستقیم کارکنان خود را استخدام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is hoping to recruit a chairman from outside the company.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که یک رئیس از خارج از شرکت استخدام کند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که رئیس شرکت را از خارج استخدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He helped to recruit volunteers to go to Pakistan to fight.
[ترجمه گوگل]او به استخدام داوطلبان برای رفتن به پاکستان برای جنگ کمک کرد
[ترجمه ترگمان]او به استخدام داوطلبان برای رفتن به پاکستان برای مبارزه کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تازه سرباز (اسم)
recruit

کارمند تازه (اسم)
recruit

نو اموز استخدام کردن (فعل)
recruit

نیروی تازه گرفتن (فعل)
recruit

تخصصی

[ریاضیات] کارمند

انگلیسی به انگلیسی

• new member of a group; one who is newly enlisted or drafted into the armed forces
enlist or draft new members (esp. for the armed forces); gain, obtain, procure
if you recruit people for an organization, you get them to join it or work for it.
a recruit is a person who has recently joined an organization or army.
if you recruit someone for a particular purpose, you get them to do something for you.

پیشنهاد کاربران

در علم منابع طبیعی به معنی منابع جدید هم گرفته شده است
استخدام کردن ( البته بیشتر در زمینه نظامی به کار میره ) ، سرباز گیری:
Even young boys are now being recruited into the army.
تازه کار
1. عضو جدید 2. سرباز جدید 3. ( عضو جدید ) گرفتن. استخدام کردن 4. سربازگیری کردن. 5. فراخواندن. بسیج کردن 6. تجدید قوا کردن. نیروی تازه گرفتن.
مثال:
my function was to select and train the recruits
وظیفة من جمع آوری و آموزش سربازان و اعضای جدید بود.
recruit: فراخواندن - بکارگرفتن
recruitment: فراخوانی - بکارگیری
استخدام کردن
مثال: The company plans to recruit new employees next month.
شرکت قصد دارد ماه بعد کارمندان جدیدی را استخدام کند.
جذب و استخدام و به کارگیری افراد در خدمت یک گروه یا تیم
to persuade someone to work for a company or become a new member of an organization, especially the army
به کارگیری
find new people to join a company or organization
سلطه ، تحت خدمت درآوردن
recruiting tool ابزار سلطه
Hire son
استخدام کردن
جَذبِ.
نیروی تازه، عضو جدید، نو سرباز، سرباز جدید
استخدام کردن ، جذب کردن ( نیروی کار ) ( در سازمان یا شرکت ، . . . )
استخدام نیروی تازه
فراخواندن ( در علوم سلولی و مولکولی )
عضو جدید
تجدید قوا کردن
استخدام کردن،
جذب نیروی تازه کردن
When will you begin recruiting?
INFORMAL
To persuade to do or help with something
جذب کردن یا شدن ( در یک ساز مان یا شرکت ، . . )
rapid expansion
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس