recriminate

/rɪˌkrɪməˈneɪt//rɪˈkrɪmɪneɪt/

معنی: اتهام متقابل وارد کردن، دعوای متقابل طرح کردن، دوباره متهم ساختن
معانی دیگر: تهمت متقابل زدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: recriminates, recriminating, recriminated
• : تعریف: to react to an accusation with a countercharge.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: recriminative (adj.), recriminatory (adj.), recrimination (n.), recriminator (n.)
• : تعریف: to respond to an accusation by countercharging (the original accuser).

جمله های نمونه

1. It's natural to recriminate against someone who has tried to put the blame on you.
[ترجمه گوگل]طبیعی است که کسی را که سعی کرده تقصیر را به گردن شما بیندازد سرزنش کنید
[ترجمه ترگمان]طبیعیه که بر ضد کسی که سعی کرده تقصیر تو رو بندازه گردن تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He recriminated against the owner of the car who charged him with stealing.
[ترجمه گوگل]او صاحب خودرو را که او را به سرقت متهم کرده بود متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او با صاحب اتومبیل که او را به دزدی متهم کرده بود مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He recriminated against his employers for dismissal.
[ترجمه گوگل]او کارفرمایان خود را به دلیل اخراج متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او علیه کارفرمایان خود به خاطر اخراج مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm certain I should recriminate, and God knows where we should end!
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که باید سرزنش کنم و خدا می داند که به کجا باید خاتمه دهیم!
[ترجمه ترگمان]من مطمئنم که باید بروم و خدا می داند که ما باید به کجا برویم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sapling still didn't recriminate to him.
[ترجمه گوگل]نهال هنوز او را سرزنش نکرد
[ترجمه ترگمان]شاخه درخت هنوز به او نزدیک نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "The recriminate on agricultural director horse:" The data of our grain increase production and statistical bureau had been been opposite.
[ترجمه گوگل]«انتقام در مورد اسب مدیر کشاورزی:» داده های افزایش تولید غلات ما و اداره آمار برعکس بوده است
[ترجمه ترگمان]\"The بر روی اسب کارگردان بخش کشاورزی:\" داده های تولید غلات ما افزایش یافت و دفتر آماری در مقابل آن قرار گرفت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We can recriminate for a few episodes, their offside goal, Seedorf's free kick on the crossbar, there are a few regrets.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم برای چند قسمت سرزنش کنیم، گل آفساید آنها، ضربه آزاد سیدورف روی تیر افقی، چند پشیمانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم برای چند قسمت بازی کنیم، هدف offside آن ها، ضربه آزاد Seedorf به دروازه، چند تاسف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They criticized him that he often told lies,and he recriminated by saying that anyone living in the world had told lies.
[ترجمه گوگل]آنها از او انتقاد کردند که او اغلب دروغ می گوید، و او با گفتن اینکه هر کسی که در دنیا زندگی می کند دروغ گفته است، سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها از او انتقاد کردند که اغلب دروغ می گوید و با گفتن این که هر کسی که در دنیا زندگی می کند دروغ گفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Besides, he might come and begin a string of abuse or complainings; I'm certain I should recriminate, and God knows where we should end!
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او ممکن است بیاید و شروع به یک رشته سوء استفاده یا شکایت کند من مطمئن هستم که باید سرزنش کنم و خدا می داند که به کجا باید خاتمه دهیم!
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، ممکن است او بیاید و یک رشته abuse یا complainings را شروع کند؛ من مطمئنم که باید بروم و خدا می داند که ما باید به کجا برویم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتهام متقابل وارد کردن (فعل)
recriminate

دعوای متقابل طرح کردن (فعل)
recriminate

دوباره متهم ساختن (فعل)
recriminate

انگلیسی به انگلیسی

• make a countercharge against an accuser

پیشنهاد کاربران

بپرس