recreation

/ˌrekriˈeɪʃn̩//ˌrekrɪˈeɪʃn̩/

معنی: سرگرمی، تفریح، خلق مجدد
معانی دیگر: شادداشت، خرمداشت، ماژ، وسیله ی تفریح، ماژه، بازآفرینی، بازآفرینش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: recreational (adj.), recreationally (adv.)
(1) تعریف: the act or process of engaging in a relaxing or agreeable pastime.
مترادف: playing
مشابه: amusement, play, sport

(2) تعریف: such a pastime.
مترادف: amusement, entertainment, fun, pastime, play, sport
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of creating afresh.

(2) تعریف: that which is created afresh.

جمله های نمونه

1. for recreation i go to movies
برای تفریح به سینما می روم.

2. her only recreation was chess
شطرنج یگانه سرگرمی او بود.

3. students use the building evenings for recreation
دانشجویان شب هاساختمان را برای امور تفریحی مورد استفاده قرار می دهند.

4. for me, writing is business as well as recreation
برای من نگارش هم کسب است هم تفریح.

5. People who cannot find time for recreation are obliged sooner or later to find time for illness.
[ترجمه گوگل]افرادی که نمی توانند زمانی برای تفریح ​​پیدا کنند، دیر یا زود موظفند زمانی را برای بیماری پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]افرادی که نمی توانند وقت خود را برای تفریح پیدا کنند دیر یا زود وقت پیدا می کنند تا برای بیماری وقت پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Football is the boys' usual recreation after school.
[ترجمه گوگل]فوتبال تفریح ​​معمول پسران بعد از مدرسه است
[ترجمه ترگمان]فوتبال بازی بچه ها بعد از مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are excellent facilities for sport and recreation.
[ترجمه گوگل]امکانات عالی برای ورزش و تفریح ​​وجود دارد
[ترجمه ترگمان]امکانات عالی برای ورزش و سرگرمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Playing billiards is my chief recreation.
[ترجمه گوگل]بیلیارد بازی اصلی ترین تفریح ​​من است
[ترجمه ترگمان]بازی کردن بیلیارد، تفریح عمده من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Saturday afternoon is for recreation and outings.
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر شنبه برای تفریح ​​و گردش است
[ترجمه ترگمان]بعدازظهر شنبه برای تفریح و گردش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are plans to enlarge the recreation area.
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای بزرگ کردن منطقه تفریحی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای گسترش منطقه تفریحی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Emma's only form of recreation seems to be shopping.
[ترجمه مهتاب] خرید کردن تنها تفریح اِما است
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تنها نوع تفریح ​​اما خرید است
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد فقط یک جور تفریح باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The land for the recreation area was expropriated from local farmers.
[ترجمه پری خطیر] به نظر میرسه تنها سرگرمی اما خرید کردن هستش
|
[ترجمه گوگل]زمین برای منطقه تفریحی از کشاورزان محلی مصادره شد
[ترجمه ترگمان]زمین برای منطقه تفریحی از کشاورزان محلی گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The State Recreation Area sprawls over 900 acres on the southern tip of Key Biscayne.
[ترجمه گوگل]منطقه تفریحی ایالتی بیش از 900 هکتار در نوک جنوبی کی بیسکاین وسعت دارد
[ترجمه ترگمان]منطقه تفریحی دولتی sprawls بیش از ۹۰۰ هکتار در نوک جنوبی \"لین\" قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His only form of recreation is playing cards.
[ترجمه گوگل]تنها نوع تفریح ​​او ورق بازی است
[ترجمه ترگمان]تنها شکل سرگرمی او بازی ورق زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My favourite recreation is chess.
[ترجمه گوگل]تفریح ​​مورد علاقه من شطرنج است
[ترجمه ترگمان]سرگرمی مورد علاقه من شطرنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Gardening is a form of recreation.
[ترجمه گوگل]باغبانی نوعی تفریح ​​است
[ترجمه ترگمان]باغبانی نوعی تفریح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. No chapel, no school, no recreation room, no pub, no social life of any kind really.
[ترجمه گوگل]نه کلیسای کوچک، نه مدرسه، نه اتاق تفریح، نه میخانه، نه زندگی اجتماعی از هر نوع واقعاً
[ترجمه ترگمان]نه نمازخانه، نه مدرسه، نه سالن تفریحات، نه کاباره، نه زنگی، نه زندگی اجتماعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرگرمی (اسم)
amusement, sport, game, fun, engagement, entertainment, pastime, hobby, recreation, avocation, occupation, trade, metier

تفریح (اسم)
amusement, break, play, paseo, walk, pastime, recreation, promenade, diversion, divertimento, jaunt

خلق مجدد (اسم)
recreation

تخصصی

[سینما] بازسازی

انگلیسی به انگلیسی

• relaxing activity, amusement, leisure
recreation consists of things that you do to exercise your body or mind when you are not working or studying.

پیشنهاد کاربران

Recreation=entertainment or ( sport, funny, . . . . )
Recreation
معنی: سرگرمی، تفریح، خلق مجدد
معانی دیگر: شادداشت، خرمداشت، ماژ، وسیله ی تفریح، ماژه، بازآفرینی، بازآفرینش
تلفظ: رِکری یِیشِن ( رِکریِیشِن )
۱. بازآفرینی ۲. احیا ۳. تفریح. سرگرمی ۴. وسیله تفریح
مثال:
I do not want to say that seeking diversity or going to the park and recreation is completely bad.
من نمی خواهم بگم در پی تنوع بودن یا رفتن به پارک و تفریح و سرگرمی کاملا بد است.
recreation: بازآفرینی
هواخوری
تفرّج
۲ تا معنی کاملا متفاوت داره.
۱ - باز تولید
۲ - تفریح و سرگرمی
recreation ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: تفریح
تعریف: سپری کردن اوقات فراغت با فعالیت های فرح‏بخش
تجدید قوا
بازآفرینی
تفریح
recreational facilities امکانات تفریحی
مجددخلق کردن
recast
سرگرمی تفریح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس