recoupment

/rɪˈkuːpmənt//rɪˈkuːpmənt/

معنی: مفاصا، جبران، کسب مجدد
معانی دیگر: جبران، کسب مجدد

جمله های نمونه

1. Obviously, administrative recoupment power itself is a public power with punishment.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که قدرت بازپرداخت اداری خود یک قدرت عمومی با مجازات است
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که قدرت اجرایی administrative یک قدرت عمومی با مجازات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Third chapter is the standard of Recoupment against Employees with Culpable Negligence, this also a premise which the Recoupment against Employees with Culpable Negligence.
[ترجمه گوگل]فصل سوم استاندارد جبران کارمندان با سهل انگاری مقصر است، این نیز پیش فرضی است که جبران خسارت در برابر کارکنان با سهل انگاری مقصر است
[ترجمه ترگمان]فصل سوم استاندارد recoupment علیه کارمندان با culpable Negligence است، که این یک فرض است که the علیه کارمندان با culpable Negligence
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Administrative recoupment is a legal system based on state compensation.
[ترجمه گوگل]بازپرداخت اداری یک نظام حقوقی مبتنی بر غرامت دولتی است
[ترجمه ترگمان]recoupment اجرایی یک سیستم قانونی براساس غرامت دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The agreed-upon recoupment principles also contemplate the recoupment of compensation that has not yet been awarded or vested.
[ترجمه گوگل]اصول بازپرداخت توافق شده همچنین بازپرداخت غرامتی را که هنوز اعطا یا واگذار نشده است در نظر می گیرد
[ترجمه ترگمان]اصول توافق شده در مورد recoupment نیز به recoupment غرامت پرداخت که هنوز به آن ها اعطا نشده یا تقسیم نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In China,(Sentence dictionary) administrative recoupment system was established on the basis of the theory of state liability.
[ترجمه گوگل]در چین، (فرهنگ جملات) سیستم بازپرداخت اداری بر اساس تئوری مسئولیت دولت ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]در چین، سیستم recoupment اجرایی (حکم)براساس نظریه مسئولیت دولت تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Main USES investment recoupment period, the net present value, the break-even point related indexes of engineering economic benefit camellia Lin.
[ترجمه گوگل]استفاده اصلی دوره بازپرداخت سرمایه گذاری، ارزش فعلی خالص، شاخص های مربوط به نقطه سربه سر سود اقتصادی مهندسی کاملیا لین
[ترجمه ترگمان]مزایای اصلی سرمایه گذاری در دوره recoupment، ارزش فعلی خالص، شاخص های مرتبط با نقطه تجزیه و تحلیل سود اقتصادی مهندسی لین لین می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Action", in the sense of a judicial proceeding, includes recoupment, counterclaim, set-off, suit in equity, and any other proceeding in which rights are determined.
[ترجمه گوگل]«اقدام» در مفهوم دادرسی شامل استرداد، دعوای متقابل، تهاتر، دعوای انصاف و هر نوع رسیدگی دیگری است که در آن حق تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]\"اقدام\"، به مفهوم روند قضایی، شامل recoupment، counterclaim، تنظیم شده، کت و شلوار، و هر گونه اقدام دیگری است که در آن حقوق تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. LMDS's advantages include high-capacity, multi-services, fast engineering completion, fast recoupment, construction on user's requirements and low network operation and maintenance expense.
[ترجمه گوگل]مزایای LMDS شامل ظرفیت بالا، چند سرویس، تکمیل مهندسی سریع، بازپرداخت سریع، ساخت بر اساس نیازهای کاربر و هزینه کم عملیات و نگهداری شبکه است
[ترجمه ترگمان]مزایای s شامل ظرفیت بالا، multi، تکمیل مهندسی سریع، recoupment سریع، ساخت وساز در مورد الزامات کاربر و هزینه نگهداری و هزینه نگهداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The open sea shipping industry is one in a big way invests, the recoupment period long profession.
[ترجمه گوگل]صنعت کشتیرانی دریای آزاد یکی از سرمایه گذاری های بزرگ، دوره بازپروری حرفه طولانی است
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل دریایی باز یکی از راه های بزرگ است که به مدت طولانی در آن سرمایه گذاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Action" in the sense of a judicial proceeding includes recoupment, counterclaim, set-on, suit in equity and any other proceedings in which rights are determined. "
[ترجمه گوگل]دعوا در مفهوم دادرسی شامل استرداد، دعوای متقابل، طرح دعوا، دعوای انصافی و هر نوع رسیدگی دیگری است که در آن حقوق تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]اقدام \" به مفهوم روند قضایی شامل recoupment، counterclaim، تنظیم شده، کت و شلوار و هر گونه دادرسی دیگری است که در آن حقوق تعیین می شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Through the analysis of history, present state and theoretical basis of administrative recoupment, this thesis intended to put forward a few suggestions on the system of China.
[ترجمه گوگل]از طریق تحلیل تاریخ، وضعیت کنونی و مبانی نظری بازپرداخت اداری، این پایان نامه قصد داشت چند پیشنهاد در مورد سیستم چین ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]از طریق تجزیه و تحلیل تاریخ، وضعیت فعلی و نظری of اجرایی، این پایان نامه قصد دارد چند پیشنهاد را در مورد سیستم چین مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The determination of the main body is the premise to study the administrative recoupment system, which involves who pursues the recoupment and who recoups.
[ترجمه گوگل]تعیین بدنه اصلی، مقدمه مطالعه سیستم بازپرداخت اداری است که شامل این است که چه کسی جبران را دنبال می کند و چه کسی جبران می کند
[ترجمه ترگمان]تعیین بدنه اصلی این فرض است که سیستم recoupment اجرایی را مطالعه کنیم که شامل کسانی است که the و who را پی گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفاصا (اسم)
acquittance, quietus, recoupment

جبران (اسم)
back, recovery, recoupment, relief, rectification, amends, compensation, restitution, recompense, reprisal, atonement, quid pro quo

کسب مجدد (اسم)
recoupment

انگلیسی به انگلیسی

• payment, reimbursement; deduction, act of withholding; compensation, restitution

پیشنهاد کاربران

🔹 واژه:
**Recoupment** ( اسم – حقوقی، مالی، دفاعی )
/rɪˈkuːp. mənt/
ریکوپمِنت
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
( ۱ ) جبران خسارت
( ۲ ) تهاتر دفاعی
...
[مشاهده متن کامل]

( ۳ ) کسر مطالبات در همان معامله
در زبان محاوره ای:
کم کردن از پولی که باید بدی چون طرف مقابل خودش بدهکاره، جبران تو همون معامله
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ⚖️ ( حقوقی – مدنی ) :
ادعای دفاعی که خوانده در پاسخ به خواهان مطرح می کند تا بخشی از مبلغ مورد مطالبه را به دلیل خسارت یا بدهی در همان معامله کسر کند
مثال:
The defendant asserted **recoupment** to reduce the amount owed.
خوانده برای کاهش مبلغ بدهی، ادعای جبران خسارت مطرح کرد.
2. 💰 ( مالی – قراردادی ) :
در قراردادهای تجاری، اگر یکی از طرفین خدمات ناقص یا خسارت بار ارائه دهد، طرف مقابل می تواند مبلغی را از پرداخت خود کسر کند
مثال:
The buyer claimed **recoupment** for defective goods.
خریدار بابت کالاهای معیوب، جبران خسارت خواست.
3. 📋 ( ساختاری – محدود به همان معامله ) :
برخلاف *setoff* که ممکنه مربوط به معاملات جداگانه باشه، *recoupment* فقط در چارچوب همان معامله یا قرارداد قابل اعماله
مثال:
**Recoupment** applies only within the same transaction.
جبران فقط در چارچوب همون معامله قابل اعماله.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
defensive deduction – transactional offset – internal adjustment – damage recovery