reconstitute

/riˈkɑːnstəˌtuːt//ˌriːˈkɒnstɪtjuːt/

(مایع غلیظ شده و غیره را با افزودن آب) به حال اول برگرداندن، بازساخت کردن، به هم پیوستن، سر هم دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reconstitutes, reconstituting, reconstituted
مشتقات: reconstitution (n.)
(1) تعریف: to put together or constitute again.

- He hoped to reconstitute his work team after the layoffs, but many of his former staff had moved on to other jobs.
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود که تیم کاری خود را پس از اخراج دوباره تشکیل دهد، اما بسیاری از کارکنان سابق او به مشاغل دیگری رفته بودند
[ترجمه ترگمان] او امیدوار است بعد از اخراج آن ها تیم کاری خود را بازسازی کند، اما بسیاری از کارکنان سابق او به مشاغل دیگر منتقل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to add water to a powdered or dehydrated substance to restore it to liquid.

- This orange juice has been reconstituted from a frozen concentrate.
[ترجمه گوگل] این آب پرتقال از یک کنسانتره یخ زده بازسازی شده است
[ترجمه ترگمان] این عصاره پرتقال از یک تمرکز یخ زده دوباره ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Use warm water to reconstitute dried milk powder.
[ترجمه گوگل]برای بازسازی پودر شیر خشک از آب گرم استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از آب گرم برای بازسازی پودر خشک شیر استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To reconstitute dried tomatoes, simmer in plain water until they are tender.
[ترجمه گوگل]برای بازسازی گوجه‌فرنگی‌های خشک، آن‌ها را در آب معمولی بجوشانید تا نرم شوند
[ترجمه ترگمان]برای بازسازی tomatoes خشک، تا زمانی که نرم شوند به آب ساده تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All they needed was water to reconstitute them and there was definitely going to be no shortage of that particular commodity.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که آنها نیاز داشتند آب بود تا آنها را بازسازی کنند و قطعاً هیچ کمبودی در آن کالای خاص وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که آن ها نیاز داشتند آب بود تا آن ها را بازسازی کند و قطعا هیچ کمبودی از آن کالای خاص وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From that, you might be able to reconstitute the activity present during working memory.
[ترجمه گوگل]از این رو، ممکن است بتوانید فعالیت موجود در حافظه کاری را بازسازی کنید
[ترجمه ترگمان]از آن شما ممکن است قادر به بازسازی فعالیت فعلی در طول حافظه کار باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this case we must reconstitute ourselves into a court of appeal and go through all the evidence afresh.
[ترجمه گوگل]در این مورد، ما باید خود را به یک دادگاه تجدید نظر تبدیل کنیم و همه شواهد را دوباره بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]در این صورت ما باید خودمان را در دادگاه استیناف تجدید کنیم و همه شواهد را از نو بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mixing it with water, wind, and memory, I reconstitute the desiccated fact as a full-blown experience pulsing with life.
[ترجمه گوگل]با آمیختن آن با آب، باد و حافظه، واقعیت خشک شده را به عنوان تجربه ای تمام عیار که با زندگی تپش دارد، بازسازی می کنم
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن آن با آب، باد، و حافظه، واقعیت خشک شدن خشکم را به عنوان یک تجربه تمام عیار تپنده از زندگی بازسازی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This weakens the splitters' argument that to reconstitute high-level meaning from the basic ingredients requires only the right recipe.
[ترجمه گوگل]این استدلال تقسیم‌کننده‌ها را تضعیف می‌کند که برای بازسازی معنای سطح بالا از مواد اولیه فقط به دستور درست نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این امر استدلال splitters را تضعیف می کند که برای بازسازی معنای سطح بالا از مواد اولیه به تنها دستور درست نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His photographs of these installations reconstitute the memory of a place.
[ترجمه گوگل]عکس های او از این تاسیسات، خاطره یک مکان را بازسازی می کند
[ترجمه ترگمان]عکس های او از این تاسیسات حافظه یک مکان را بازسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nature has the capacity to recycle wastes and reconstitute them into new resources of concentrated material quality.
[ترجمه گوگل]طبیعت این ظرفیت را دارد که زباله ها را بازیافت کند و آنها را به منابع جدیدی با کیفیت مواد متمرکز تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]طبیعت توانایی بازیافت پسماند را دارد و آن ها را به منابع جدید کیفیت مواد متمرکز تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then, when we are ready, we can reconstitute and display it as new information which human beings can once again understand.
[ترجمه گوگل]سپس، وقتی آماده شدیم، می‌توانیم آن را به عنوان اطلاعات جدیدی که انسان‌ها می‌توانند بار دیگر درک کنند، بازسازی کرده و نمایش دهیم
[ترجمه ترگمان]سپس، زمانی که آماده می شویم، می توانیم آن را به عنوان اطلاعات جدیدی که انسان ها یک بار دیگر می توانند درک کنند، به نمایش بگذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The major Methods: Used to reconstitute the company are acquisition of companies and merging.
[ترجمه گوگل]عمده ترین روش ها: برای تشکیل مجدد شرکت، خرید شرکت ها و ادغام استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]روش های عمده: استفاده شده برای بازسازی این شرکت، کسب و ادغام شرکت ها و ادغام آن ها می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One can then resurrect and reconstitute all molecules.
[ترجمه گوگل]سپس می توان همه مولکول ها را احیا و بازسازی کرد
[ترجمه ترگمان]سپس یک فرد می تواند همه مولکول ها را زنده و دوباره زنده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We decided to reconstitute the committee under a new chairman.
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم کمیته را با یک رئیس جدید تشکیل دهیم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که کمیته را تحت ریاست یک رئیس جدید بازسازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government's intent was reconstitute orthodox communism.
[ترجمه گوگل]قصد دولت بازسازی کمونیسم ارتدکس بود
[ترجمه ترگمان]قصد دولت بازسازی communism سنتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنایع غذایی] به هم پیوستن – سر هم دادن

انگلیسی به انگلیسی

• to reconstitute an organization means to form it again in a different way.
if you reconstitute a food that is dried, you change it back to its original form by adding water to it.

پیشنهاد کاربران

بازسازی کردن
در مورد واکسن بازسازی کردن واکسن با محلول مربوطه
رقیق کردن
خیس کردن
آب اضافه کردن
دوباره شکل دادن، دوباره ساختن

بپرس