reconsideration

/rikənˌsɪdəˈreɪʃən//ˌriːkənˈsɪdə/

معنی: تجدید نظر
معانی دیگر: تجدیدنظر

جمله های نمونه

1. The delegate moved for a reconsideration of the suggestion.
[ترجمه گوگل]نماینده برای بررسی مجدد پیشنهاد حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]نماینده برای یک بازنگری در این پیشنهاد حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The report urges reconsideration of the decision.
[ترجمه گوگل]این گزارش خواستار تجدید نظر در این تصمیم شده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش خواستار تجدید نظر در مورد این تصمیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They called for a reconsideration of the issue.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار بررسی مجدد این موضوع شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار تجدید نظر در مورد این موضوع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They also allowed a reconsideration of the duke's earlier endowment, some of which was surrendered.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین اجازه تجدید نظر در موقوفه قبلی دوک را دادند که برخی از آنها تسلیم شد
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین اجازه تجدید نظر در وقف قبلی دوک را دادند که برخی از آن ها تسلیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He sets the record straight by a thorough reconsideration of Addison's Cato, that tragedy constantly overrated at the time.
[ترجمه گوگل]او با بازنگری کامل کاتوی آدیسون، که در آن زمان مدام بیش از حد بها داده می شد، رکورد را ثابت کرد
[ترجمه ترگمان]او پرونده را مستقیم با یک تجدید نظر کامل از کاتو (ادیسن)تنظیم می کند، که تراژدی در آن زمان به طور پیوسته مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Periodic and retrospective reconsideration of system performance ranging over standard outputs, purpose-specific reanalysis of past performance, and new evidence.
[ترجمه گوگل]بازنگری دوره‌ای و گذشته‌نگر عملکرد سیستم در محدوده خروجی‌های استاندارد، تحلیل مجدد ویژه هدف عملکرد گذشته و شواهد جدید
[ترجمه ترگمان]بازنگری دوره ای و گذشته نگر درباره عملکرد سیستم از خروجی های استاندارد، اهداف خاص مربوط به عملکرد گذشته، و شواهد جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A reconsideration of these moves us on to a more analytical plane, and points the way forward to discussion in subsequent chapters.
[ترجمه گوگل]بازنگری در این موارد ما را به سمت یک صفحه تحلیلی تر می برد و راه را برای بحث در فصل های بعدی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک بازنگری از اینها ما را به سمت یک صفحه تحلیلی بیشتر سوق می دهد و راه را به جلو برای بحث در فصل های بعدی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reconsideration should ensure that the needs of people living in urban priority areas are properly recognised.
[ترجمه گوگل]بازنگری باید اطمینان حاصل کند که نیازهای مردم ساکن در مناطق اولویت شهری به درستی شناسایی شده است
[ترجمه ترگمان]reconsideration باید اطمینان حاصل کند که نیازهای مردمی که در مناطق اولویت شهری زندگی می کنند به درستی شناخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These assumptions require some reconsideration as a starting point for the development of the postclassical perspective.
[ترجمه گوگل]این مفروضات به عنوان نقطه شروعی برای توسعه دیدگاه پساکلاسیک نیاز به بازنگری دارند
[ترجمه ترگمان]این فرضیات نیازمند بازبینی مجدد به عنوان نقطه شروع برای توسعه دیدگاه postclassical هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is room for our reconsideration on this matter.
[ترجمه گوگل]جای بررسی مجدد ما در این مورد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این مورد برای تجدید نظر ما جا هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once thew written administrative reconsideration decision is served, the decision is instantly legally effective.
[ترجمه گوگل]پس از ارائه تصمیم کتبی تجدید نظر اداری، تصمیم فوراً از نظر قانونی مؤثر است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک تصمیم بازنگری اجرایی اجرایی به کار گرفته می شود، این تصمیم به طور قانونی موثر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You should give it careful reconsideration.
[ترجمه گوگل]شما باید آن را با دقت بررسی کنید
[ترجمه ترگمان] باید حواستو جمع کنی تا تجدید نظر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is an urgent need to distinguish prepositive reconsideration in the affirmation of woodland rights at present.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر نیاز مبرمی به تمایز بررسی مجدد مقدماتی در تأیید حقوق جنگل‌ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر نیاز مبرمی به تشخیص مجدد prepositive در تایید حقوق جنگل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your careful reconsideration of this matter is invited.
[ترجمه گوگل]بررسی مجدد دقیق شما در این مورد دعوت می شود
[ترجمه ترگمان]تجدید نظر شما از این موضوع دعوت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We hope that upon reconsideration you able to accept our offer.
[ترجمه گوگل]امیدواریم با بررسی مجدد بتوانید پیشنهاد ما را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که شما بتونید پیشنهاد ما رو قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجدید نظر (اسم)
review, revision, reconsideration, revisal

انگلیسی به انگلیسی

• renewed discussion; act of rethinking, act of recontemplating

پیشنهاد کاربران

بپرس