reconcilement


اشتی دهی، اصلاح، ذات البین، التیام، تطبیق، رفع اختلاف

انگلیسی به انگلیسی

• settlement, act of restoring harmony, act of reconciling

پیشنهاد کاربران

اصلاح
مثال:
If they desire reconcilement
اگر آنها خواهان اصلاح باشند.
�إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا�

بپرس