recompose


(دوباره) تصنیف کردن، ترتیب دادن، تنظیم کردن، دوباره انشاء کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recomposes, recomposing, recomposed
مشتقات: recomposition (n.)
(1) تعریف: to compose anew; rearrange or reconstitute.

(2) تعریف: to regain the composure of (usu. used reflexively).
متضاد: abandon

- After the shock it took a long while for him to recompose himself.
[ترجمه لو بدهد نادرسته] مدتی طول کشید تا خود را جمع و جور کند.
|
[ترجمه گوگل] بعد از شوک مدت زیادی طول کشید تا او خودش را دوباره جمع کند
[ترجمه ترگمان] بعد از آن یکه خورده بود، مدتی طول کشید تا خودش را لو بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They are recomposing the cabinet.
[ترجمه گوگل]آنها در حال ترکیب کابینه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در قفسه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She recomposed herself to continue her work.
[ترجمه گوگل]او برای ادامه کار خود را بازسازی کرد
[ترجمه ترگمان]به خودش فشار آورد تا کارش را ادامه بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He recomposed the editorial till dawn.
[ترجمه گوگل]او سرمقاله را تا سحر از نو ساخت
[ترجمه ترگمان]سر editorial را تا سحر بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The imprecision and recompose of Debussy's script resulted in enormous differences in provenance. "
[ترجمه گوگل]عدم دقت و ترکیب مجدد فیلمنامه دبوسی منجر به تفاوت های زیادی در منشأ شد "
[ترجمه ترگمان]عدم دقت و مجددا ترکیب بندی فیلم سازی دبوسی، به تفاوت های بسیار زیادی در این زمینه منجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You then have about 1seconds to recompose and take the shot thereby guaranteeing the exposure you set and not have the camera reset a new exposure ruining your shot.
[ترجمه گوگل]پس از آن شما حدود 1 ثانیه فرصت دارید تا دوباره ترکیب کنید و عکس را بگیرید و بدین ترتیب نوردهی را که تنظیم کرده اید تضمین می کنید و دوربین نوردهی جدیدی را تنظیم مجدد نمی کند که عکس شما را خراب کند
[ترجمه ترگمان]سپس حدود ۱ ثانیه وقت دارید تا ترکیب بندی را دوباره ترکیب بندی کنید و در نتیجه عکس نوردهی را تضمین کنید و در نتیجه دوربین نوردهی جدیدی را که عکس شما را خراب می کند، تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this part, the article covers the recompose of the debts, the enforcement of the debts, the bankrupt and integer retail.
[ترجمه گوگل]در این بخش، این مقاله شامل ترکیب مجدد بدهی ها، اجرای بدهی ها، خرده فروشی ورشکسته و اعداد صحیح می شود
[ترجمه ترگمان]در این بخش، این مقاله مجددا ترکیب بندی بدهی ها، اجرای قرض های، ورشکسته و خرده فروشی صحیح را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It will more than recompose you for all that you may have lost in the process, and you will be well satisfied with the outcome.
[ترجمه گوگل]این کار شما را برای همه چیزهایی که ممکن است در این فرآیند از دست داده اید دوباره ترکیب کند، و از نتیجه به خوبی راضی خواهید بود
[ترجمه ترگمان]این کار بیشتر از آن است که برای تمام چیزهایی که ممکن است در این فرآیند از دست داده باشید، دوباره ترکیب بندی کنید، و از نتیجه آن راضی خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The recompose which put in practice in 2002 made the resource integration of the civil aviation enterprises become the urgent matter.
[ترجمه گوگل]ترکیب مجددی که در سال 2002 عملی شد، یکپارچه سازی منابع شرکت های هواپیمایی کشوری را به موضوعی فوری تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]مجددا ترکیب بندی که در سال ۲۰۰۲ انجام شد، ادغام منابع شرکت های هواپیمایی کشوری را امری ضروری دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's an inevitable trend for the development of Hunan nonferrous metals industry to recompose and integrate the nonferrous industry resources.
[ترجمه گوگل]این یک روند اجتناب ناپذیر برای توسعه صنعت فلزات غیر آهنی هونان برای ترکیب مجدد و ادغام منابع صنعت غیر آهنی است
[ترجمه ترگمان]این یک روند اجتناب ناپذیر برای توسعه صنعت فلزات nonferrous هونان به منظور بازسازی و ادغام منابع صنعت nonferrous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The important feature of tiles is the ability to recompose the page very easily without changing the underlying code components.
[ترجمه گوگل]ویژگی مهم کاشی ها امکان ترکیب مجدد صفحه بسیار آسان بدون تغییر اجزای کد زیرین است
[ترجمه ترگمان]ویژگی مهم کاشی توانایی آن است که صفحه را به راحتی بدون تغییر مولفه های کد اساسی مجددا ترکیب بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The speedlight will pre-flash that area and lock that exposure into memory. I might caution you that you have 16 seconds to then recompose and take the shot.
[ترجمه گوگل]اسپیدلایت آن ناحیه را از قبل فلاش می کند و آن نوردهی را در حافظه قفل می کند ممکن است به شما هشدار دهم که 16 ثانیه فرصت دارید تا دوباره ترکیب کنید و عکس بگیرید
[ترجمه ترگمان]اسپیدلایت این ناحیه را از پیش فلاش خواهد کرد و آن را در معرض دید قرار خواهد داد ممکن است به شما هشدار دهم که ۱۶ ثانیه وقت دارید تا دوباره ترکیب بندی کنید و عکس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you wish to autofocus at infinity, just aim your camera at the moon, autofocus, then recompose accordingly.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهید فوکوس خودکار را در بی‌نهایت فوکوس کنید، فقط دوربین خود را به سمت ماه بگیرید، فوکوس خودکار را انجام دهید، سپس بر اساس آن دوباره ترکیب کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شما می خواهید فوکوس خودکار را در بی نهایت فوکوس کنید، دقیقا هدف دوربین خود را در ماه، فوکوس خودکار، و سپس بر روی آن ترکیب بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Alternatively there is the AEL button - one press, recompose and shoot.
[ترجمه گوگل]یا دکمه AEL وجود دارد - یک بار فشار دهید، دوباره ترکیب کنید و شلیک کنید
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب دکمه AEL - یک فشار، ترکیب بندی و عکاسی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• recreate, reformulate, make again; restore peace, restore tranquility

پیشنهاد کاربران

دوباره ساختاردهی کردن، دوباره شکل دادن، دوباره تشکیل دادن

بپرس