recognised

جمله های نمونه

1. There are recognised black spots in marriages which can lead to trouble.
[ترجمه گوگل]نقاط سیاه شناخته شده ای در ازدواج وجود دارد که می تواند منجر به دردسر شود
[ترجمه ترگمان]در marriages لکه های سیاه وجود دارد که می تواند منجر به دردسر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He wondered if the girl behind the counter recognised him.
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که آیا دختر پشت پیشخوان او را می شناسد؟
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که آیا دختر پشت پیشخوان او را شناخت یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government recognised there were problems in urban areas but these could never be an excuse for lawless behaviour.
[ترجمه گوگل]دولت تشخیص داد که مشکلاتی در مناطق شهری وجود دارد، اما اینها هرگز نمی توانند بهانه ای برای رفتار غیرقانونی باشند
[ترجمه ترگمان]دولت تشخیص داد که در مناطق شهری مشکلاتی وجود دارد، اما این ها هرگز بهانه ای برای رفتار بی قانون نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I recognised Mary by her red hat.
[ترجمه گوگل]من مریم را از کلاه قرمزی اش شناختم
[ترجمه ترگمان]مری را با کلاه سرخ او شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The scale of the problem is now universally recognised.
[ترجمه گوگل]مقیاس این مشکل اکنون به طور جهانی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، مقیاس مساله به طور جهانی به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I recognised her handwriting on the envelope.
[ترجمه گوگل]دست خط او را روی پاکت تشخیص دادم
[ترجمه ترگمان]خطی را که روی پاکت بود شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He recognised that he was not qualified for a teacher.
[ترجمه گوگل]او تشخیص داد که صلاحیت معلمی را ندارد
[ترجمه ترگمان]او دریافت که صلاحیت یک معلم را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then the policeman recognised me, breaking into profuse apologies.
[ترجمه گوگل]سپس پلیس من را شناخت و عذرخواهی های زیادی کرد
[ترجمه ترگمان]سپس پلیس مرا شناخت و به شدت معذرت خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She recognised him from the night before .
[ترجمه گوگل]از شب قبل او را شناخت
[ترجمه ترگمان]شب پیش او را شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the bottom of the garden I recognised my father's tuneless whistle.
[ترجمه گوگل]از ته باغ سوت بی لحن پدرم را شناختم
[ترجمه ترگمان]از پایین باغ صدای سوت مانندی پدرم را شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was encouraging that he recognised the dangers facing the company.
[ترجمه گوگل]این دلگرم کننده بود که او خطرات پیش روی شرکت را تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]این دلگرم کننده بود که او خطرات پیش روی شرکت را تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When he turned round I recognised him immediately.
[ترجمه گوگل]وقتی چرخید، بلافاصله او را شناختم
[ترجمه ترگمان]وقتی برگشت من فورا او را شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Denmark recognised the potential of wind energy early.
[ترجمه گوگل]دانمارک پتانسیل انرژی باد را زود تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]دانمارک پتانسیل انرژی باد را زود تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Parliament has recognised the inviolability of the current border.
[ترجمه گوگل]مجلس مصونیت مرز فعلی را به رسمیت شناخته است
[ترجمه ترگمان]پارلمان مصونیت مرزه ای کنونی را به رسمیت شناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The shapes in the paintings are easily recognised as his signature.
[ترجمه گوگل]اشکال در نقاشی ها به راحتی به عنوان امضای او شناخته می شوند
[ترجمه ترگمان]اشکال در نقاشی ها به راحتی به عنوان امضا شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• identified; known, acknowledged; accepted (also recognized)

پیشنهاد کاربران

( حقوق ) به رسمیت شناخته شده
recognised by contesting states
توسط کشورهای متخاصم به رسمیت شناخته شده
قابل احترام و تحسین
قدردانی کردن
شناخته شده
شناسایی_رسمیت شناخت
تشخیص داد

بپرس