reclassify

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: combined form of classify.

جمله های نمونه

1. But the false assumption is that everybody can be reclassified as a wealth creator.
[ترجمه گوگل]اما فرض نادرست این است که همه را می توان دوباره به عنوان یک ثروت آفرین طبقه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]اما فرض غلط این است که هر کسی می تواند به عنوان یک خالق ثروت مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These are not new jobs as such, but rather jobs that have been reclassified as service sector jobs.
[ترجمه گوگل]اینها به عنوان مشاغل جدید نیستند، بلکه مشاغلی هستند که به عنوان مشاغل بخش خدمات طبقه بندی مجدد شده اند
[ترجمه ترگمان]این مشاغل جدید نیستند، بلکه مشاغلی هستند که به عنوان شغل در بخش خدمات بکار گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It might also point to more appropriate ways of re-classifying subject areas so that the perspectives of both genders are represented.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است به راه‌های مناسب‌تری برای طبقه‌بندی مجدد حوزه‌های موضوعی اشاره کند تا دیدگاه‌های هر دو جنس نشان داده شود
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است به روش های مناسب برای طبقه بندی مجدد حوزه های سوژه نیز اشاره کند، به طوری که دیدگاه هر دو جنسیت نماینده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The aim, allegedly, was to reclassify them as new employees.
[ترجمه گوگل]ظاهراً هدف این بود که آنها را به عنوان کارمندان جدید طبقه بندی کنیم
[ترجمه ترگمان]بنا بر این هدف قرار دادن آن ها به عنوان یک کارمند جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new ACT does, however, reclassify mouth swabs as non-intimate samples. Reasonable force may be used to take these.
[ترجمه گوگل]با این حال، ACT جدید سواب های دهان را به عنوان نمونه های غیر صمیمی طبقه بندی می کند ممکن است از نیروی معقولی برای گرفتن اینها استفاده شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، این اقدام جدید،، به عنوان نمونه های غیر صمیمی انجام می دهد برای گرفتن این موارد ممکن است از یک نیروی منطقی استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In retail deposit sweeping, banks reclassify checkable deposits as savings deposits so as to reduce statutory reserve requirements.
[ترجمه گوگل]در جمع آوری سپرده های خرد، بانک ها سپرده های قابل چک را به عنوان سپرده های پس انداز طبقه بندی می کنند تا الزامات ذخیره قانونی را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]در حساب خرده فروشی، بانک ها از رسوبات checkable به عنوان سپرده پس انداز استفاده می کنند تا الزامات ذخیره قانونی را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The zoologists had to reclassify the mollusks after they found new species.
[ترجمه گوگل]جانورشناسان مجبور شدند پس از یافتن گونه های جدید نرم تنان را دوباره طبقه بندی کنند
[ترجمه ترگمان]The مجبور بودند بعد از پیدا کردن گونه های جدید، نرم تنان را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The latitude of customs to reclassify products was also reduced.
[ترجمه گوگل]عرض جغرافیایی گمرک برای طبقه بندی مجدد محصولات نیز کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]عرض گمرکی برای محصولات reclassify نیز کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If the page's author wishes to reclassify the page, they need only change the list of tags.
[ترجمه گوگل]اگر نویسنده صفحه بخواهد صفحه را مجدداً طبقه بندی کند، فقط باید لیست برچسب ها را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]اگر نویسنده این صفحه مایل باشد صفحه را باز کند، آن ها فقط باید فهرست برچسب ها را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reclassify failure types in cross-cultural communication, and explain each type by examples. This helps people to avoid the similar failures and better cross-cultural communication in the future.
[ترجمه گوگل]انواع شکست در ارتباطات بین فرهنگی را مجدداً طبقه بندی کنید و هر نوع را با مثال توضیح دهید این به مردم کمک می کند تا از شکست های مشابه جلوگیری کنند و ارتباطات بین فرهنگی بهتری در آینده داشته باشند
[ترجمه ترگمان]انواع شکست در ارتباط متقابل فرهنگی را توضیح داده، و هر نوع را با مثال توضیح دهید این امر به مردم کمک می کند تا از شکست های مشابه و ارتباطات متقابل بهتر در آینده اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the best feature, we also use the classifier based on KCCA to reclassify it.
[ترجمه گوگل]برای بهترین ویژگی، ما همچنین از طبقه‌بندی کننده مبتنی بر KCCA برای طبقه‌بندی مجدد آن استفاده می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]برای بهترین ویژگی ها، از طبقه بندی کننده مبتنی بر KCCA برای reclassify آن استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In order to evaluate this algorithm, the current study used the algorithm to reclassify the patients with AAV and PAN in our center.
[ترجمه گوگل]به منظور ارزیابی این الگوریتم، مطالعه حاضر از الگوریتمی برای طبقه‌بندی مجدد بیماران مبتلا به AAV و PAN در مرکز ما استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]به منظور ارزیابی این الگوریتم، مطالعه حاضر از الگوریتم برای reclassify بیماران با AAV و PAN در مرکز ما استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In view of this, this thesis attempts to make a tentative study of the meaning construction of English puns in the light of Conceptual Integration Theory and try to reclassify English puns.
[ترجمه گوگل]با توجه به این موضوع، این پایان نامه تلاش می کند تا به بررسی آزمایشی معناسازی جناس های انگلیسی در پرتو نظریه ادغام مفهومی بپردازد و سعی در طبقه بندی مجدد جناس های انگلیسی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به این موضوع، این پایان نامه سعی در ایجاد یک مطالعه آزمایشی در مورد مفهوم ساخت کلمات انگلیسی در پرتو تئوری ادغام مفهومی دارد و تلاش می کند تا puns انگلیسی را مورد بررسی قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. E. The person in charge of your tennis program has the right to reclassify you based upon match results, if your self-placement is thought to be inappropriate.
[ترجمه گوگل]ه مسئول برنامه تنیس شما این حق را دارد که شما را بر اساس نتایج مسابقه مجدداً طبقه بندی کند، در صورتی که خود قرارگیری شما نامناسب باشد
[ترجمه ترگمان]ای فرد مسئول برنامه تنیس شما حق دارد که براساس نتایج مسابقه شما را تحت تاثیر قرار دهد، اگر قرار است موقعیت خود شما نامناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• classify again, sort again, recategorize

پیشنهاد کاربران

بپرس