reckon on

جمله های نمونه

1. You can always reckon on Jim; he'll never fail you.
[ترجمه گوگل]همیشه می توانید روی جیم حساب کنید او هرگز شما را ناکام نخواهد گذاشت
[ترجمه ترگمان]تو همیشه می تونی روی جیم حساب کنی؛ اون هیچ وقت تو رو شکست نمی ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Can I reckon on you to help?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به شما کمک کنم؟
[ترجمه ترگمان]می تونم به تو کمک کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't reckon on going abroad this summer, we may not be able to afford it.
[ترجمه گوگل]فکر نکنید که تابستان امسال به خارج از کشور بروید، ممکن است نتوانیم هزینه آن را بپردازیم
[ترجمه ترگمان]خیال نکن که این تابستان به خارج سفر کنیم، شاید بتوانیم از عهده این کار بر بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You can't always reckon on good weather.
[ترجمه گوگل]همیشه نمی توان هوای خوب را در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]تو همیشه نمی توانی هوای خوب داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Forget the present, Holly, reckon on the future.
[ترجمه گوگل]حال را فراموش کن، هالی، به آینده فکر کن
[ترجمه ترگمان]هدیه رو فراموش کن، هالی، به آینده فکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At the very least, he would have to reckon on the 21 votes in the Cabinet being stacked up against him.
[ترجمه گوگل]حداقل، او باید روی 21 رای کابینه که علیه او جمع شده است، حساب کند
[ترجمه ترگمان]حداقل او باید ۲۱ رای در کابینه در حال انباشته شدن در مقابل خود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can't always reckon on ( having ) good weather.
[ترجمه گوگل]شما همیشه نمی توانید به (داشتن) آب و هوای خوب فکر کنید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه نمی تونی فکر کنی که هوای خوبی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can always reckon on me.
[ترجمه گوگل]شما همیشه می توانید روی من حساب کنید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه می تونی به من حساب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can't reckon on seeing him.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید با دیدن او حساب کنید
[ترجمه ترگمان]تو که خیال نداری او را ببینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They reckon on being awarded the contract.
[ترجمه گوگل]آنها فکر می کنند که این قرارداد به آنها واگذار شده است
[ترجمه ترگمان]آن ها حساب می کنند که این قرارداد برنده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The murderer did not reckon on the policeman's finding the gun.
[ترجمه گوگل]قاتل به این فکر نکرد که پلیس اسلحه را پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]قاتل فکر نمی کرد که پلیس تفنگ را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You should reckon on having to deal with more than one problem.
[ترجمه گوگل]شما باید فکر کنید که باید با بیش از یک مشکل دست و پنجه نرم کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید بیشتر از یک مشکل سر و کار داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't reckon on your relations to help you out of trouble.
[ترجمه گوگل]روابط خود را در نظر نگیرید تا به شما کمک کند از مشکلات خلاص شوید
[ترجمه ترگمان]به قوم و خویش های تو حساب نکن که تو دردسر نیفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We did not reckon on finding you here.
[ترجمه گوگل]ما فکر نمی کردیم شما را اینجا پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما خیال نداشتیم تو را اینجا پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• count on, depend on

پیشنهاد کاربران

بپرس