صفت ( adjective )
مشتقات: recklessly (adv.), recklessness (n.)
مشتقات: recklessly (adv.), recklessness (n.)
• (1) تعریف: completely heedless of dangers or consequences; rash.
• مترادف: brash, foolhardy, heedless, rash
• متضاد: cautious, prudent
• مشابه: careless, daredevil, daring, harebrained, impetuous, imprudent, incautious, lunatic, madcap, nasty, negligent, precipitate, thoughtless, trigger-happy, unmindful, venturesome, wild
• مترادف: brash, foolhardy, heedless, rash
• متضاد: cautious, prudent
• مشابه: careless, daredevil, daring, harebrained, impetuous, imprudent, incautious, lunatic, madcap, nasty, negligent, precipitate, thoughtless, trigger-happy, unmindful, venturesome, wild
- The young man was a reckless driver, and she didn't want her daughter in the car with him.
[ترجمه فرزانه] مرد جوان یک راننده ی بی احتیاط بود ونمی خواست دخترش در ماشین با او باشد|
[ترجمه شان] مرد جوان، راننده بی پروا ( بی دقتی ) بود، و این زن نمی خواست دخترش در ماشین او باشد ( سوار اتومبیل او شود ) .|
[ترجمه گوگل] مرد جوان یک راننده بی احتیاط بود و نمی خواست دخترش با او در ماشین باشد[ترجمه ترگمان] مرد جوان یک راننده بی پروا بود و نمی خواست دخترش با او سوار اتومبیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: marked by such heedlessness.
• مترادف: foolhardy, heedless, rash
• متضاد: prudent
• مشابه: careless, devil-may-care, harebrained, hasty, ill-advised, ill-considered, impetuous, impolitic, imprudent, incautious, injudicious, madcap, precipitate, thoughtless, venturesome, wild
• مترادف: foolhardy, heedless, rash
• متضاد: prudent
• مشابه: careless, devil-may-care, harebrained, hasty, ill-advised, ill-considered, impetuous, impolitic, imprudent, incautious, injudicious, madcap, precipitate, thoughtless, venturesome, wild
- The mother's reckless behavior endangered the children.
[ترجمه گوگل] رفتار بی احتیاطی مادر بچه ها را به خطر انداخت
[ترجمه ترگمان] رفتار بی ملاحظه مادر کودکان را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفتار بی ملاحظه مادر کودکان را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Investing his money in a get-rich-quick scheme was a reckless decision.
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاری پول او در یک طرح سریع ثروتمند شدن تصمیمی بی پروا بود
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاری در یک برنامه ثروتمند - ثروتمند، یک تصمیم بی ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاری در یک برنامه ثروتمند - ثروتمند، یک تصمیم بی ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Someday they'll pay for their reckless acts.
[ترجمه گوگل] روزی آنها تاوان اعمال بی پروا خود را خواهند داد
[ترجمه ترگمان] یه روزی اونا تقاص کارشون رو پس میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه روزی اونا تقاص کارشون رو پس میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید