reciprocal

/rəˈsɪprəkl̩//rɪˈsɪprəkl̩/

معنی: دو طرفه، دو جانبه، متقابل
معانی دیگر: دوسویه، هردوسر، برابر کنشی، (دستور زبان) دوسویه، مقابل و معکوس، وارونه و برابر، تبادل پذیر، معوض، (ریاضی) (عدد) متقابل، متعاکس، باژگون، عمل متقابل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: involving an exchange, as of feelings, actions, or things, between two parties; mutual.
مترادف: mutual
مشابه: alternate, bilateral, corresponding, matching, requited, return

- He cared for her, and he hoped his and her feelings were reciprocal.
[ترجمه ستاره کریمیان] به او علاقه داشت و امیدوار بود که این احساس دوطرفه باشد.
|
[ترجمه گوگل] او از او مراقبت می کرد و امیدوار بود که احساسات او و او متقابل باشد
[ترجمه ترگمان] به او علاقه داشت، و امیدوار بود که احساسات و احساساتش دوجانبه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The two libraries have reciprocal agreements.
[ترجمه گوگل] دو کتابخانه قراردادهای متقابل دارند
[ترجمه ترگمان] دو کتابخانه توافقنامه های دوجانبه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in mathematics, of a quantity divided into one.
اسم ( noun )
مشتقات: reciprocally (adv.), reciprocality (n.)
• : تعریف: in mathematics, the quantity resulting when another quantity is divided into one.

- The reciprocal of five is one fifth.
[ترجمه گوگل] متقابل پنج برابر یک پنجم است
[ترجمه ترگمان] معکوس پنج، یک پنجم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a reciprocal pronoun
ضمیر دوسویه

2. the reciprocal affection of moving bodies
گرایش متقابل اجسام در حال حرکت

3. they agreed to extend reciprocal previleges to each other's citizens
آنان توافق کردند که به شهروندان یکدیگر امتیازات متقابل بدهند.

4. she is hoping for a reciprocal favor
او به لطف متقابل چشم دوخته است.

5. how good it would be if love were reciprocal
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی

6. He spoke of the necessity for a reciprocal relationship that would be useful for all sides.
[ترجمه گوگل]وی از لزوم وجود یک رابطه متقابل که برای همه طرف ها مفید باشد صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او از ضرورت یک رابطه متقابل سخن گفت که برای همه طرفین مفید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two colleges have a reciprocal arrangement whereby students from one college can attend classes at the other.
[ترجمه گوگل]این دو کالج یک ترتیب متقابل دارند که به موجب آن دانشجویان یک کالج می توانند در کلاس های دیگر شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]دو کالج یک ترتیب متقابل دارند که به موجب آن دانش آموزان از یک دانشکده می توانند در کلاس ها شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Anita had a reciprocal arrangement with her brother-each would take care of the other's children if the need arose.
[ترجمه گوگل]آنیتا با برادرش قرارداد متقابل داشت - هر کدام در صورت نیاز از فرزندان دیگری مراقبت می کردند
[ترجمه ترگمان]در صورت نیاز، آنیتا a متقابل با برادرش داشت و هر کدام از بچه های دیگر مراقبت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such treaties provide reciprocal rights and obligations.
[ترجمه گوگل]چنین معاهداتی حقوق و تعهدات متقابلی را ارائه می کنند
[ترجمه ترگمان]این معاهدات حقوق و تعهدات متقابل را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They expected a reciprocal gesture before more hostages could be freed.
[ترجمه گوگل]آنها انتظار داشتند قبل از آزادی گروگان های بیشتر، یک حرکت متقابل انجام دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار داشتند که یک حرکت متقابل قبل از آزادی گروگان ها انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Berowne had seemed not to expect a reciprocal confidence, indiscretion traded for indiscretion.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که برون انتظار اعتماد متقابلی را نداشت، بی‌احتیاطی با بی‌احتیاطی معامله شد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به نظر نمی رسید از اعتماد متقابل برخوردار شده باشد، بی احتیاطی به خاطر بی احتیاطی به کار برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This reciprocal position did not make for sincerity and real understanding.
[ترجمه گوگل]این موضع متقابل باعث اخلاص و درک واقعی نمی شد
[ترجمه ترگمان]این موقعیت دوطرفه برای صداقت و درک واقعی کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I now know that the anger is reciprocal.
[ترجمه گوگل]اکنون می دانم که عصبانیت متقابل است
[ترجمه ترگمان]حالا می دانم که عصبانیت متقابل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reciprocal motion Reciprocal motion, positive and negative at constant mean velocity, is unnerving, mechanistic and inhuman.
[ترجمه گوگل]حرکت متقابل حرکت متقابل، مثبت و منفی با سرعت متوسط ​​ثابت، عصبی، مکانیکی و غیرانسانی است
[ترجمه ترگمان]حرکت Reciprocal حرکت، مثبت و منفی در سرعت متوسط ثابت، unnerving، مکانیکی و غیر انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All discourse is more or less reciprocal, if only because it is based upon assumptions about receivers.
[ترجمه گوگل]همه گفتمان ها کم و بیش متقابل هستند، اگر فقط به این دلیل که مبتنی بر فرضیات در مورد گیرندگان است
[ترجمه ترگمان]هر گفتمان بیشتر یا کم تر متقابل است، اگر تنها به این دلیل است که مبتنی بر مفروضات مربوط به گیرنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is required to find the reciprocal R of A, correct to six places of decimals.
[ترجمه گوگل]برای یافتن R متقابل A، صحیح تا شش رقم اعشار ضروری است
[ترجمه ترگمان]برای پیدا کردن R متقابل A، درست تا ۶ جای اعشار لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو طرفه (صفت)
two-sided, bilateral, mutual, reciprocal

دو جانبه (صفت)
bilateral, mutual, reciprocal, double-faced

متقابل (صفت)
polar, mutual, reciprocal, reciprocating

تخصصی

[سینما] ارزش معکوس
[عمران و معماری] متقابل - دو طرفه
[برق و الکترونیک] متقابل، دو جانبه، هم پاسخ
[حقوق] متقابل، معوض، دوجانبه
[نساجی] دوسو - دوجانبه - دوطرفه - معکوس - وارونه
[ریاضیات] دو سو، دو طرفه، رفت و برگشتی، معکوس، متقابل، وارونه، عکس، وارون، متعاکس، معکوس، متناسب معکوس، متقابل
[پلیمر] متقابل، دوطرفه، معکوس

انگلیسی به انگلیسی

• complement, counterpart, item which is equivalent to another item; pair of fractions whose product is one (mathematics)
mutual, joint, common, shared; performed or given in return
reciprocal actions or arrangements involve two people or groups who do the same thing to each other or who agree to help each other in a similar way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Given or felt by each toward the other; mutual 🔄 🤝
✅ مثال: They shared a reciprocal respect for each other's opinions.
جبران متقابل
متقابل
روی دیگر سکه
آینه ای ( پزشکی )
در روانشناسی دیالکتیک
دستور زبان : فعلی که هم لازم است هم متعدی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : reciprocate
اسم ( noun ) : reciprocation / reciprocity
صفت ( adjective ) : reciprocal
قید ( adverb ) : reciprocally
در فیزیک وارانreciprocal space فضای واران معنا میدهد
هم پاسخی
دو طرفه , متقابل ؛ معکوس ( عدد )
# reciprocal respect
# reciprocal obligations and duties
# The two countries have reciprocal agreements
# The reciprocal of five is one fifth
دو سویه
دو جانبه، دو طرفه
Bilateral
mutual
[حقوق] معوض
متقابل
تقابل
معکوس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس