recessional

/rɪˈseʃn̩əl//rɪˈseʃn̩əl/

معنی: تنفسی، تعطیلی، وابسته به موقع تنفس، فترتی
معانی دیگر: وابسته به پسرفت یا رکود، وابسته بموقع تنفس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to a recession.
اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of music that accompanies the exit of participants in a program or religious ceremony.

- The bride-to-be wanted an Elton John song for the wedding recessional.
[ترجمه گوگل] عروس آینده یک آهنگ التون جان برای تعطیلات عروسی می خواست
[ترجمه ترگمان] عروس آینده می خواهد یک آهنگ برای مراسم عروسی به نام \"التون جان\" بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Many home sellers remain stuck in a recessional rut.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فروشندگان خانه در رکود اقتصادی گیر کرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فروشندگان خانگی در دست انداز می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That's a part of the problem with recessional unemployment; it becomes structural.
[ترجمه گوگل]این بخشی از مشکل بیکاری رکودی است ساختاری می شود
[ترجمه ترگمان]این بخشی از مشکل بیکاری است؛ این مساله ساختاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was a late recessional, one of the last in Asia.
[ترجمه گوگل]این اواخر یک رکود بود، یکی از آخرین در آسیا
[ترجمه ترگمان]این اواخر recessional بود که یکی از آخرین in آسیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I thought he wouldn't see Dave and me—his whole attention seemed focused on the recessional hymn.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کردم او من و دیو را نخواهد دید - به نظر می‌رسید که تمام توجه او معطوف سرود رکود بود
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم که او دیو و من را نخواهد دید - همه توجه او روی مراسم غسل تعمید متمرکز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Coordinated development index among economic, social, and ecological systems was 0. 254 placing it to the moderately imbalanced recessional economy-driven type.
[ترجمه گوگل]شاخص توسعه هماهنگ در بین سیستم‌های اقتصادی، اجتماعی و بوم‌شناختی 0 254 بود که آن را در نوع اقتصادی رکود محور نامتعادل متوسط ​​قرار داد
[ترجمه ترگمان]شاخص توسعه هماهنگ در سیستم های اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی ۰ بود ۲۵۴ قرار دادن آن به نوع نامتعادل متغیر محرک اقتصادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 1958: The Wedding March by Felix Mendelssohn becomes a popular wedding recessional after it is played at the marriage of Queen Victoria's daughter, Victoria, and Friedrich of Prussia on January 2
[ترجمه گوگل]1958: مراسم راهپیمایی عروسی توسط فلیکس مندلسون پس از اجرای آن در مراسم ازدواج دختر ملکه ویکتوریا، ویکتوریا، و فردریش پروس در 2 ژانویه، به جشن عروسی محبوب تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]۱۹۵۸: مراسم عروسی فلیکس مندلسون به یک مراسم عروسی معروف بدل می شود که پس از آن در عروسی ملکه ویکتوریا، ویکتوریا، و فردریش پروس در ۲ ژانویه برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنفسی (صفت)
recessional, respiratory

تعطیلی (صفت)
recessional

وابسته به موقع تنفس (صفت)
recessional

فترتی (صفت)
recessional

انگلیسی به انگلیسی

• hymn or musical work played at the end of a religious service as the clergy and congregation exit

پیشنهاد کاربران

منحنی خشکیدگی یا منحنی فروکش آب
( در کلیسا و هنگام خروج روحانی و گروه کر از صحنه ) سرود حمد و ثنا

بپرس