اسم ( noun )
• (1) تعریف: a period of reduced or declining economic activity.
• مشابه: bust
• مشابه: bust
- As orders declined during the recession, the company was forced to lay off workers.
[ترجمه تقی قیصری] با کاهش سفارش ها در دوره ی رکود، شرکت ناگزیر به اخراج کارگران شد.|
[ترجمه گوگل] با کاهش سفارشات در دوران رکود، شرکت مجبور به اخراج کارگران شد[ترجمه ترگمان] همانطور که دستور از زمان رکود کاهش یافته بود، این شرکت مجبور شد کارگران را اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a receding or going back from a forward position or highest level; withdrawal.
• متضاد: advance
• مشابه: ebb
• متضاد: advance
• مشابه: ebb
- The recession of the flood waters came as a relief.
[ترجمه گوگل] رکود آب های سیل به عنوان یک تسکین بود
[ترجمه ترگمان] رکود آب های سیل به عنوان یک رهایی به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رکود آب های سیل به عنوان یک رهایی به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a procession out of or back from the site of a ceremony.
- The organist played a joyful piece by Bach during the recession.
[ترجمه میثم زند] ارگ نواز، در زمان ترک سالن تئاتر توسط صف حضار، یک قطعه شاد از باخ می نواخت.|
[ترجمه گوگل] نوازنده ارگ در دوران رکود، قطعه ای شاد از باخ را نواخت[ترجمه ترگمان] ارگ نواز، در زمان بحران اقتصادی، قطعه شادی را می نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a ceding again; return of a former possession.