recess

/rəˈses//rɪˈses/

معنی: کنار، تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت، طاقچه، تو رفتگی، فترت، تو رفتگی در دیوار، عقب نشینی، دوره فترت، پس رفت کردن، طاقچه ساختن، مرخصی گرفتن، تنفس کردن، موقتا تعطیل کردن
معانی دیگر: (دیوار و غیره) کاوگاه، فرورفتگی، تاقچه، کاودیوار (رجوع شود به: niche)، بریدگی، شکاف (cleft هم می گویند)، گوشه و کنار، نهانگاه، پنهانگاه، مخفیگاه، گوشه ی تاریک، خلوتگاه، تعطیلی، در کاوگاه یا تاقچه قرار دادن، در نهانگاه گذاشتن، نهان کردن، (موقتا) تعطیل کردن یا شدن، تنفس دادن یا اعلام کردن، فرویش دادن، (امریکا - آموزش) زنگ تفریح، زنگ تنفس، (کالبدشناسی - حفره یا فرورفتگی کوچک در اندام) کاوچه، کاوگاه ایجاد کردن، تاقچه ساختن، پستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a limited break in ongoing activity, such as courtroom proceedings or school classes.
مترادف: break, intermission
مشابه: vacation

(2) تعریف: an inward section in an edge or surface; hollow; alcove.
مترادف: alcove, indentation
مشابه: hollow, niche

(3) تعریف: (pl.) hidden places.

- the recesses of her mind
[ترجمه پارسا تقوی] در گوشه ای از زهنش .
|
[ترجمه مهناز مهرابی] در گوشه ای از ذهن او. . .
|
[ترجمه .....] گوشه ای از ذهنش
|
[ترجمه A. Keshtkar] گوشه اس از قکرش
|
[ترجمه گوگل] فرورفتگی های ذهنش
[ترجمه ترگمان] در اعماق ذهنش،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recesses, recessing, recessed
• : تعریف: to set back in a recess.
مشابه: hide, niche, offset

- They recess the control panel so it won't get bumped.
[ترجمه گوگل] آنها صفحه کنترل را فرو می برند تا ضربه نخورد
[ترجمه ترگمان] اونا کنترل سیستم کنترل رو به هم وصل کردن تا آسیب نبینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to suspend ongoing proceedings for a limited period of time; take a recess.
مترادف: adjourn, suspend
مشابه: intermit, interrupt, pause, prorogue, rest

جمله های نمونه

1. summer recess
تعطیلات تابستان

2. in recess
(در حال) تعطیل،در فترت،(در) فرویش

3. a large recess in the steep rock
شکافی بزرگ در صخره ی پرشیب

4. the school will be in recess for three weeks
مدرسه سه هفته تعطیل خواهد بود.

5. we placed the piano in the recess of the wall
پیانو را در تورفتگی دیوار قرار دادیم.

6. he asked the chair for a five minute recess
از رئیس جلسه درخواست پنج دقیقه تنفس کرد.

7. Parliament went into its long summer recess.
[ترجمه کمال] پارلمان به تعطیلات تابستانی خود رفت
|
[ترجمه یگانه] پارلمان به تعطیلاتی طولانی در تابستان رفت
|
[ترجمه هلیا] پارلمانت به تعطیلات بلند تابستانه خود رفت
|
[ترجمه گوگل]مجلس به تعطیلات تابستانی طولانی خود رفت
[ترجمه ترگمان]پارلمنت به تعطیلات طولانی تابستان خود رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The conference broke for a recess.
[ترجمه گوگل]کنفرانس برای تعطیلی تعطیل شد
[ترجمه ترگمان]این کنفرانس برای یک زنگ تفریح شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Parliament is taking the Christmas recess a little early this year.
[ترجمه گوگل]پارلمان امسال تعطیلات کریسمس را کمی زودتر برگزار می کند
[ترجمه ترگمان]پارلمان در اوایل امسال در حال گذراندن تعطیلات کریسمس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The court is in recess until October.
[ترجمه Iman] دادگاه تا ماه اکتبر نیست
|
[ترجمه گوگل]دادگاه تا اکتبر تعطیل است
[ترجمه ترگمان]دادگاه تا ماه اکتبر در حال استراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Come and see me at break/recess.
[ترجمه گوگل]بیا و من را در تعطیلات / تعطیلات ببینید
[ترجمه ترگمان] بیا و منو توی استراحت و استراحت ببین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The judge called a short recess.
[ترجمه س] قاضی استراحت کوتاهی خواستار شد
|
[ترجمه گوگل]قاضی یک استراحت کوتاه نامید
[ترجمه ترگمان]قاضی زنگ کوتاهی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Congress was scheduled to recess for Easter and Passover on Friday.
[ترجمه گوگل]کنگره قرار بود روز جمعه برای عید پاک و پسح تعطیل شود
[ترجمه ترگمان]کنگره برای تعطیلات عید پاک و عید فصح در روز جمعه برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We will run them during recesses, during the luncheon recess, and all night when we recess at four each afternoon.
[ترجمه گوگل]ما آنها را در طول تعطیلات، در طول تعطیلات ناهار، و تمام شب هنگامی که هر بعد از ظهر ساعت چهار استراحت می کنیم، اجرا خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]در حین استراحت، در حین استراحت، آن ها را در حین استراحت، در ساعات چهار بعد از ظهر طی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He led Owen into a recess behind a recess.
[ترجمه گوگل]او اوون را به داخل یک فرورفتگی در پشت یک فرورفتگی هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]اون \"اوون\" رو رسوند به یه استراحت پشت یه استراحت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Almost any child will assert that recess is the best part of the school day.
[ترجمه گوگل]تقریباً هر کودکی می گوید که تعطیلات بهترین بخش روز مدرسه است
[ترجمه ترگمان]تقریبا هر کودکی ادعا می کند که زنگ تفریح بهترین قسمت روز مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنار (اسم)
abutment, bank, edge, margin, lotus, brink, limit, recess, verge, lip, list, brim, marge, lotos, rand

تعطیل موقتی (اسم)
adjournment, recess

گوشه (اسم)
recess, quip, angle, corner, nook, quoin, lobe, jest, cantle

تنفس (اسم)
break, intake, recess, aspiration, breathing, respiration, entr'acte

پس زنی (اسم)
recess, backlash, ejection, rebuttal, repercussion, repulse, backstroke, kick, translocation

باز گشت (اسم)
recess, reflection, reference, return, recurrence, comeback, reflexion, recidivism, recession, recursion

طاقچه (اسم)
recess, rack, console, ledge, shelf, niche

تو رفتگی (اسم)
depression, recess, dent, indent, dint, intromission

فترت (اسم)
interval, weakness, recess, interregnum

تو رفتگی در دیوار (اسم)
recess, niche

عقب نشینی (اسم)
scuttle, recess, retreat

دوره فترت (اسم)
recess

پس رفت کردن (فعل)
recess, regress

طاقچه ساختن (فعل)
recess

مرخصی گرفتن (فعل)
recess, vacation

تنفس کردن (فعل)
inbreathe, recess, inhale, respire

موقتا تعطیل کردن (فعل)
recess, intermit

تخصصی

[عمران و معماری] پس نشستگی - پس رفتگی - فرورفتگی - تورفتگی - عقب نشینی
[حقوق] موقتأ تعطیل، تنفس دادن، تعطیل موقت، فترت، تنفس
[] فرورفتگی

انگلیسی به انگلیسی

• break from proceedings, intermission, pause in activity; niche, indentation in a wall, alcove; scheduled break in the middle of a school day
take a break from proceedings, take a pause from activities; make a niche, set back from the surface
a recess is a holiday period between the sessions of a committee or parliament.
recess is the time between lessons when children play in the school grounds; used in american english.
in a room, a recess is a small area created when one part of a wall is built farther back than the rest.
the recesses of something are its deep or hidden parts.

پیشنهاد کاربران

میتونی به معنی گودی یا چاله هم باشه
مثال:
Recess on the door reveals it opens with a complex mechanism
گودی روی درب نشون میده با مکانیسم پیچیده ای باز میشه
مثال؛
For example, in a school setting, a teacher might announce, “It’s recess time! Go outside and play. ”
In a workplace, an employee might say, “I need a recess to clear my mind before tackling this project. ”
...
[مشاهده متن کامل]

During a conference, there might be a recess for attendees to network and grab refreshments.

پستو
زنگ تفریح هست فقط تو آمریکا
تو لهجه ی بریتانیایی بهش میگن period
When I was a preschooler, we had five periods.
وقتی مهدکودکی بودم پنج تا زنگ تفریح داشتیم
1. تنفس 2. تعطیل 3. ( دوره ) فترت 4. ( مدرسه ) زنگ تفریح 5. ( معماری ) تو رفتگی. کاو دیوار 6. مخفیگاه 7. اعماق
یکی از معنایش
بخش های درونی و پنهان یک چیز
the recesses of something the inner hidden parts of something:
the deep recesses of the cave
fears hidden away in the darker recesses of her mind
Inferior of recess sinus
بن بست تحتانی خارجی سینوس اسفنوئید که در رادیوگرافی P. Aceph دیده می شود
تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت
در کتاب supplementary exercises از reach2 :
Recess[n. ]
Recess is free time during the day at school.
تعطیلی
زنگ تفریح 😍😉
In America, what do people call it when children go out to play during a break at school?
Answer:
Recess
همون زنگ تفریحه دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!
در ساخت و تولید به معنی عمق شیار یا ته شیار
به معنای زنگ تفریح میشه تو کانون زبان
recess is free time during the day at school
در پزشکی:بن بست
مثال:pharyngeal recess
زنگ تفریح
وقت تنفس دادگاه
در کتاب supplementary exercises از reach2 :
Recess[n. ]
Recess is free time during the day at school.
تنفس
تو رفتگی
تورفتگی، فرورفتگی
در اناتونی
زنگ تفریح
فرجه
تعطیلی موقتی
V. ]: To inset into something]
[فعل]: در چیزی قرار دادن
Nown
Recess is free time during the day at shool
زنگ تفریح
کانون زبان ایران
پس رفت
deep recesses of the mind
پس رفت شدید ذهن
فرجه
take a break=take a recess
بن بست
زنگ تفریه
تعلیق
recessed به تعلیق افتاده
زنگ تفریح _ تعطیلی کوتاه
یه جورایی میشه بگی زنگ تعطیل تو مدرسه
همون زنگ سیاحت مدرسه دیگه . . . . دارین که
زنگ تفریح رو میگم
لایک یادتون نره
رو اسمم بزنید و نوشته هامو بخونید
. . . recess is free time at the school or home or
تعطیل کوتاه
زنگ تفریح🥰🥰🥰🥰
استراحت یا وقت آزاد
recess is free time during the day at school . زنگ تفریح یا وقت آزاد
آنتراکت
کوشه یا کنار
یا همون زنگ تفریح در مدرسه
Break Time
وقت استراحت
تعطیل
تعطیلی برای یک یا چند روز یا ماه یا. . .
زنگ تفریح
زنگ تنفس
زنگ بیکاری
زنگ استراحت

زنگ تفریح یا استراحت موقت
زنگ تفریح

running slowly

در متون فنی به معنای فرو رفتگی است
زنگ تفریح
زمانی برای تفریح و استراحت ذهن
is free time during the day at school
Recess is free time during the day at shool
زنگ تفریح مدرسه ای
یه جورایی میشه همون زنگ تفریح خودمون تو مدرسه
Recess is free time during the day at the school
Recess is free time during the day at school
تعطیل موقتی
استراحت

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٩)

بپرس