reception desk

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the place where one reports one's arrival and is greeted at a hotel or office, or at a large function.

جمله های نمونه

1. I'll meet you by the main reception desk.
[ترجمه گوگل]من با شما در میز پذیرش اصلی ملاقات خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]کنار میز پذیرش هتل می بینمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The reception desk is not at street level, which is a little disconcerting.
[ترجمه گوگل]میز پذیرش در سطح خیابان نیست، که کمی نگران کننده است
[ترجمه ترگمان]میز پذیرش در سطح خیابان نیست، که کمی نگران کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I spoke to the girl on the reception desk.
[ترجمه گوگل]با دختر روی میز پذیرش صحبت کردم
[ترجمه ترگمان]با دختری که روی میز پذیرش بود حرف زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The group leader came up to the reception desk looking anxious.
[ترجمه گوگل]رهبر گروه به نظر مضطرب به سمت میز پذیرش آمد
[ترجمه ترگمان]رهبر گروه به میز پذیرش آمد و نگران به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had gone to the reception desk, presumably to check out.
[ترجمه گوگل]احتمالاً برای چک کردن به میز پذیرش رفته بود
[ترجمه ترگمان]او به میز پذیرش رفته بود و احتمالا چک را بررسی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please would you check in at the reception desk and sign your name in the book.
[ترجمه گوگل]لطفاً از میز پذیرش مراجعه کرده و نام خود را در کتاب امضا کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا به میز پذیرش نگاه کنید و اسمتان را در کتاب امضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Leave your valuables at the reception desk.
[ترجمه گوگل]اشیای قیمتی خود را در میز پذیرش بگذارید
[ترجمه ترگمان]وسایل your رو کنار میز پذیرش قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I signed in at the reception desk.
[ترجمه گوگل]از میز پذیرش وارد شدم
[ترجمه ترگمان]من توی میز پذیرش ثبت نام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The secretary at the reception desk was not very forthcoming.
[ترجمه گوگل]منشی در میز پذیرش خیلی حاضر نبود
[ترجمه ترگمان]منشی پشت میز پذیرش چندان آماده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After announcing himself at the reception desk, James was led upstairs.
[ترجمه گوگل]پس از اعلام حضور در میز پذیرش، جیمز به طبقه بالا هدایت شد
[ترجمه ترگمان]جیمز بعد از اینکه خود را به میز پذیرش معرفی کرد، او را به طبقه بالا راهنمایی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please leave your key at the reception desk .
[ترجمه گوگل]لطفا کلید خود را در میز پذیرش بگذارید
[ترجمه ترگمان] لطفا کلیدت رو به میز پذیرش واگذار کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All visitors must report to the reception desk on arrival.
[ترجمه گوگل]تمامی بازدیدکنندگان باید در بدو ورود به میز پذیرش گزارش دهند
[ترجمه ترگمان]همه مسافران باید برای ورود به میز پذیرش گزارش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She hurried to the reception desk and asked the girl to page her husband.
[ترجمه گوگل]با عجله به سمت میز پذیرش رفت و از دختر خواست تا به شوهرش صفحه بزند
[ترجمه ترگمان]با عجله به طرف میز پذیرش رفت و از دختر تقاضا کرد که شوهرش را پیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An grey-haired woman was sitting at the reception desk.
[ترجمه گوگل]زنی با موهای خاکستری پشت میز پذیرش نشسته بود
[ترجمه ترگمان]زن مو خاکستری پشت میز پذیرش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• check-in, guest registration desk

پیشنهاد کاربران

reception desk ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: پذیرش 2
تعریف: محلی در مهمان خانه/ هتل که مهمانان و مراجعه‏کنندگان در هنگام ورود، به آنجا مراجعه و تقاضای خود را عنوان می‏کنند
میز پذیرش

بپرس