reception

/rəˈsepʃn̩//rɪˈsepʃn̩/

معنی: پذیرش، قبول، برخورد، پذیرایی، مهمانی، دریافت
معانی دیگر: ضیافت، (رادیو و تلویزیون) دریافت صدا یا تصویر، گرفتن، صداگیری، تصویرگیری، وصول، قبولی، استقبال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of receiving or obtaining something.
مترادف: receipt

- His reception of that ball was amazing.
[ترجمه گوگل] دریافت او از آن توپ شگفت انگیز بود
[ترجمه ترگمان] پذیرایی او از این مجلس فوق العاده شگفت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act or process of receiving people.
مترادف: welcome

- All the guests received a cordial reception.
[ترجمه گوگل] از همه مهمانان پذیرایی صمیمانه شد
[ترجمه ترگمان] همه مهمانان از پذیرایی صمیمانه استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a social function at which guests are received.
مشابه: function

- a wedding reception
[ترجمه Hasti] مراسم عروسی
|
[ترجمه Ali] مراسم رسمی بعد از عروسی
|
[ترجمه محسن] پذیرش؛ مسئول پذیرش
|
[ترجمه گوگل] یک پذیرایی عروسی
[ترجمه ترگمان] یه پذیرایی عروسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the receiving of electromagnetic signals such as those of radio or television, or the quality of such signals.

(5) تعریف: (chiefly British) the place where one reports one's arrival and is greeted at a hotel or office, or at a large function; reception desk.

(6) تعریف: (chiefly British) the area surrounding or in front of a reception desk which is designed for waiting and meeting people; lobby.

جمله های نمونه

1. a reception for the newly made masters and doctors
پذیرایی به افتخار فوق لیسانس ها و دکترهای تازه

2. a reception in honor of the new mayor
پذیرایی به افتخار شهردار جدید

3. a cold reception
پذیرایی سرد و بیروح

4. a friendly reception
یک پذیرایی دوستانه

5. a warm reception
پذیرایی گرم

6. a wedding reception
ضیافت عروسی

7. an informal reception for the new ambassador
جلسه ی معارفه ی غیررسمی برای سفیر جدید

8. good or poor reception
خوب یا بد دریافت کردن

9. he didn't like the reception and told them so candidly
او از پذیرایی خوشش نیامد و بدون پرده پوشی به آنها گفت.

10. he has planned the reception for the ambassadors
او ترتیب مهمانی برای سفرا را داده است.

11. the atmosphere at the reception was quite frosty
محیط پذیرایی بسیار سرد بود.

12. the warmth of his reception
گرمی پذیرایی او

13. in this area our tv reception is very bad
در این ناحیه تلویزیون ما خوب (تصویرها را) نمی گیرد.

14. they got drunk and decided to crash the wedding reception
مست کردند و تصمیم گرفتند دزدکی به جشن عروسی راه یابند.

15. The play was given a mixed reception by the critics .
[ترجمه گوگل]این نمایش با استقبال متفاوتی از سوی منتقدان مواجه شد
[ترجمه ترگمان]نمایش مورد استقبال منتقدان قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Leave your keys at reception before departure.
[ترجمه گوگل]قبل از حرکت کلیدهای خود را در پذیرش بگذارید
[ترجمه ترگمان]کلیدها را قبل از حرکت ترک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. All visitors must report to reception.
[ترجمه گوگل]همه بازدیدکنندگان باید به پذیرش گزارش دهند
[ترجمه ترگمان]همه مسافران باید به پذیرش گزارش بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The bridal suite was prepared for the reception of the honeymooners.
[ترجمه گوگل]سوئیت عروس برای پذیرایی از ماه عسل ها آماده شد
[ترجمه ترگمان]سوئیت عروسی برای پذیرایی ماه honeymooners آماده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We arranged to meet in reception at 30.
[ترجمه گوگل]قرار گذاشتیم که در پذیرش ساعت 30 همدیگر را ببینیم
[ترجمه ترگمان]قرار شد در ساعت ۳۰ با هم ملاقات داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. They squashed into an undersized reception room.
[ترجمه گوگل]آنها وارد یک اتاق پذیرایی کوچک شدند
[ترجمه ترگمان]در اتاق پذیرایی کوچک و کوچک له شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The reception was a subdued affair.
[ترجمه گوگل]استقبال یک امر ملایم بود
[ترجمه ترگمان]مراسم بسیار آرام و آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. She was unsure of her reception after everything that had happened.
[ترجمه گوگل]بعد از هر اتفاقی که افتاده بود از استقبالش مطمئن نبود
[ترجمه ترگمان]بعد از هر اتفاقی که افتاد مطمئن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Southampton fans gave their former coach a hostile reception .
[ترجمه گوگل]هواداران ساوتهمپتون از سرمربی سابق خود استقبال خصمانه ای کردند
[ترجمه ترگمان]طرفداران Southampton، مربی سابق خود را به عنوان یک استقبال دشمن تسلیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پذیرش (اسم)
assent, acceptance, admission, reception, acceptation, imprimatur

قبول (اسم)
admission, reception, imprimatur, agreement, compliance, acknowledgment, adoption, ratification, intromission

برخورد (اسم)
smash, strike, reception, conflict, affection, meeting, collision, encounter, clash, incidence, confluence, conflux, greeting, tilt, osculation, contact, contiguity

پذیرایی (اسم)
amusement, reception, entertainment, welcome party

مهمانی (اسم)
party, reception, entertainment, banquet, feast, dinner, regale, cocktail

دریافت (اسم)
reception, inception, perception, discernment, comprehension, receipt, percipience, sentience

تخصصی

[برق و الکترونیک] دریافت

انگلیسی به انگلیسی

• acceptance, act of receiving; event in which guests are formally welcomed by their host; check-in, reception desk
in a hotel, office, or hospital, reception is the place where reservations, appointments, and enquiries are dealt with.
a reception is a formal party which is given to welcome someone or to celebrate a special event such as a wedding.
if something or someone has a particular kind of reception, that is the way people react to them.
the reception of guests is the act of formally welcoming them; a formal use.
if you get good reception from your radio or television, the sound or picture is clear.

پیشنهاد کاربران

تفاوت "reception" با "receptionist" :
Reception
مکان پذیرش. . .
Receptionist
متصدی پذیرش. . .
a welcome or greeting = یک خوش امد گویی
a large formal party after a wedding ceremony
I have no reception به معنی آنتن ندارم ( در تماس تلفنی یا دررابطه با موبایل )
مهمونی
I hope to see you at the reception this evening
( فوتبال ) عمل گرفتن یک پاس رو به جلو ( معمولا بین خط دفاعی و هافبک حریف ) و فرستادن توپ به هم تیمی دیگر
به معنی پذیرش.
در انگلیسی بریتانیا میگن:
reception
در انگلیسی آمریکایی میگن:
registration
مسئول پذیرش
جلسه ی خوش آمد گویی، معرفه
نوع برخورد
مراسم جشن یا خوشامدگویی
تلقی، دریافت
● استقبال
● پذیرش
● مهمانی، دعوت ( به مراسم )
مهمانی یا پارتی عروسی
the wedding party
( N, c, usually singular ) 1: استقبال
( N, u ) 2: پذیرش SYN: lobby
( N, c ) 3: مهمانی , پذیرایی
1: His ideas met with a hostile reception.
2: Please leave your key at the reception desk.
3: It’s an ideal location for a wedding reception.
آنتن
به معنی پذیرشگر ( هتل و رستوران و. . . )
۱ - پذیرش
۲ - آنتن داشتن
۳ - مهمانی بعد از مراسم عقد ( در کلیسا یا یک محل رسمی ) به همراه ولیمه و . . . .
( والیبال ) دریافت
آنتن دادن
مثلا آنتن دادن موبایل
{معماری} دعوت کنندگی
reception of place: دعوت کنندگی مکان
Optical receptions
دریافهای بصری
در مکالمات معنی آنتن میده. مثلا در کوه خوب آنتن نمیده
In mountain the reception is weak.
. A welcome or greeting:They gave the new professor a friendly reception
بازخورد
پذیرایی
مهمانی
متصدی پذیرش
استقبال
accept
پذیرایی - مهمانی
تلقی
دریافت - پذیرش
پذیرش
A large formal party after a wedding cermony
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس