receptacle

/rəˈseptəkl̩//rɪˈseptəkl̩/

معنی: جا، ظرف، نهنج، حفره درون سلولی گیاه
معانی دیگر: گنجانه، مخزن، درخودگیر، (برق) پریز، حاوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a container for receiving and storing something.
مترادف: container, outlet, terminal, vessel
مشابه: case, depository, holder, hopper, pack, package, repository, reservoir, socket

(2) تعریف: an electric outlet, as on a wall, that allows a plug to make contact with the power supply.

جمله های نمونه

1. In the backyard there was a large receptacle for catching rainwater.
[ترجمه گوگل]در حیاط خلوت یک ظرف بزرگ برای جمع آوری آب باران وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در حیاط پشتی یک مخزن بزرگ برای گرفتن آب باران وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The seas have been used as a receptacle for a range of industrial toxins.
[ترجمه گوگل]دریاها به عنوان مخزن برای طیف وسیعی از سموم صنعتی استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]دریاها به عنوان پذیرا برای طیف وسیعی از سموم صنعتی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A liquid filters through a strainer, into the receptacle beneath.
[ترجمه گوگل]یک مایع از طریق یک صافی به داخل ظرف زیر آن فیلتر می شود
[ترجمه ترگمان]یک فیلتر مایع از یک صافی، به درون مخزنی که در زیر آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The artist is a receptacle for emotions that come from all over the place: from the sky, from the earth, from a scrap of paper, from a passing shape, from a spider's web. Pablo Picasso
[ترجمه گوگل]هنرمند ظرفی است برای احساساتی که از همه جا سرچشمه می گیرد: از آسمان، از زمین، از یک تکه کاغذ، از یک شکل گذرا، از یک تار عنکبوت پابلو پیکاسو
[ترجمه ترگمان]این هنرمند، پذیرای احساساتی است که از سراسر مکان، از آسمان، از زمین، از یک تکه کاغذ، از یک شکل عبور، از یک تار عنکبوت گرفته شده است پابلو پیکاسو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was as if she were a receptacle for the last drops of red.
[ترجمه گوگل]انگار ظرفی بود برای آخرین قطرات قرمز
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که او ظرف آخرین قطرات سرخ را پذیرا شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A blue sponge of Holy Water in its receptacle just inside the door was frozen solid.
[ترجمه گوگل]یک اسفنج آبی از آب مقدس در ظرف آن درست در داخل در، جامد یخ زده بود
[ترجمه ترگمان]یک اسفنج آبی مقدس در receptacle درست داخل در منجمد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Also a receptacle for catching rainwater.
[ترجمه گوگل]همچنین یک ظرف برای گرفتن آب باران
[ترجمه ترگمان]همچنین مخزنی برای گرفتن آب باران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The driver is compatible with both pigtailed and receptacle type diodes and diodes of varying pin configurations.
[ترجمه گوگل]درایور با هر دو نوع دیود پیگتیل و دیودی و دیودهایی با پیکربندی پین های مختلف سازگار است
[ترجمه ترگمان]این درایور با دیودها و دیودها و دیودها و دیودهای نوری متغیر با یکدیگر سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Petiole fragments and young receptacle derived from test-tube cultured flameray gerbera were used as explants, the induction and differentiation culture of buds experiments were conducted.
[ترجمه گوگل]قطعات دمبرگ و ظرف جوان مشتق شده از ژربرا شعله ای کشت شده در لوله آزمایش به عنوان ریزنمونه استفاده شد، کشت القایی و تمایز جوانه ها انجام شد
[ترجمه ترگمان]قطعات petiole و receptacle جوان مشتق شده از flameray gerbera cultured test به عنوان explants، القا و فرهنگ تمایز of مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A wicker receptacle used in ancient Rome for carrying sacred utensils in procession.
[ترجمه گوگل]ظرف حصیری که در روم باستان برای حمل ظروف مقدس در صفوف استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]مخزن wicker که در روم باستان برای حمل ظروف مقدس در مراسم استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Universal receptacle design make it can be used in most of countries.
[ترجمه گوگل]طراحی ظروف جهانی باعث می شود که در اکثر کشورها قابل استفاده باشد
[ترجمه ترگمان]طراحی مخزن جهانی آن را می توان در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A cone - shaped ornament or receptacle.
[ترجمه گوگل]زیورآلات یا ظرف مخروطی شکل
[ترجمه ترگمان]یک مجسمه مخروطی و یا مخزنی که به شکل مخروطی ساخته شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Insert the solar sensor into the receptacle on the bottom of the cowl top trim panel and twist the sensor to lock it into place.
[ترجمه گوگل]سنسور خورشیدی را در ظرفی که در قسمت پایینی پنل تزئینی بالا قرار دارد قرار دهید و سنسور را بچرخانید تا در جای خود قفل شود
[ترجمه ترگمان]سنسور خورشیدی را وارد مخزن در پایین قسمت بالای سر کنید و سنسور را بچرخانید تا آن را در جای خود قفل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The old Gary Beaner continues to live on as a receptacle for Pale Eagle, but in a more subdued fashion.
[ترجمه گوگل]گری بینر قدیمی همچنان به عنوان ظرفی برای عقاب رنگ پریده به زندگی خود ادامه می دهد، اما به شکلی آرام تر
[ترجمه ترگمان]گری Beaner پیر به زندگی ادامه می دهد تا پذیرای عقاب کمرنگ شود، اما به شیوه ای more
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each slung a tin collecting box over his shoulder and an attendant of the Company carried a receptacle for larger discoveries.
[ترجمه گوگل]هر یک جعبه جمع آوری حلبی را روی شانه خود می انداخت و یکی از کارکنان شرکت ظرفی برای اکتشافات بزرگتر حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها جعبه کوچکی را روی شانه اش انداخته بودند و یک مستخدم شرکت مخزنی را برای کشفیات بزرگ حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

ظرف (اسم)
adverb, container, dish, vessel, receptacle, utensil, repository, form, vase

نهنج (اسم)
receptacle

حفره درون سلولی گیاه (اسم)
receptacle

تخصصی

[زمین شناسی] مخزن، نهنج - راس یک دهگل را گویند که از آن اندام های یک گل رشد می کنند. همچنین، نوک متورم شده جلبکهای قهوه ای خاصی را گویند که درون آن گامت دان ها حمل می شوند. (فولر و تیپو 1954) -

انگلیسی به انگلیسی

• container, vessel
a receptacle is an object which you use to put or keep things in; a formal word.

پیشنهاد کاربران

● جا
این "جا" میتونه یه محفظه، مادگی ( مثلا سر پیچ لامپ یا پریز ) ، ظرف و هر چیزی باشه، در کل اون چیزی که تو فارسی بهش میگم یه "جا" برای چیزی
پریز برق
Outlet
🌺 اجزای مختلف گُل به انگلیسی:
💢 filament = میله
💢 anther = بساک
💢 stigma = کلاله
💢 style = خامه
💢 petal = گلبرگ
💢 ovary = تخمدان
💢 sepal = کاسبرگ
💢 receptacle = نهنج
💢 stamen = پرچم
💢 carpel = برچه
receptacle
چنته،
receptacle ( زیست‏شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: نَهَنج 2
تعریف: رأس برآمدۀ یک دُمگل که کاسه و جام به آن متصل می شود |||* مصوب فرهنگستان اول
این تصویر یک receptacle هست
به معنی پریز یا همون outlet
receptacle
noun
[count]
1 formal : a container that is used to hold something
She used the box as a receptacle for her◀️ jewelry.
◀️a trash receptacle
— sometimes used figuratively
He became a receptacle for his father's love◀️ and kindness.
...
[مشاهده متن کامل]

2 US : a device into which an electric cord can be plugged in order to provide electricity for a lamp, television, etc.
◀️an electrical receptacle [=outlet]
Always good to see a Thicc that knows her place is only to be a C** receptacle for Real people

بعضی از سطل زباله های استوانه ای، قسمت بالاشون یکم گود هستش ، و معمولا توی پاساژ ها و یا پارکینگ ها ازشون استفاده میشه. اون قسمت بالا که گوده و گاهی هم پر از حفره هستش رو بهش میگن
cigarette receptacle
جای مخصوص سیگار
نهنج
ظرف، سطل اشغال
مادگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس