FA: �غالباً غیرنظامیان بی گناه هدف خشونت های جنگ قرار می گیرند. �
... [مشاهده متن کامل]
FA: �به عنوان رهبر تیم، همیشه هدف شکایات هستم. �
FA: �پس از آن اشتباه، هدف خشم رئیسش قرار گرفت. �
FA: �جان بیچاره امروز هدف همه شوخی های اداری بود. �
FA: �دانش آموز جدید مدام هدف زورگویی قرار می گرفت. �
FA: �برای یک بار هم که شده، هدف تعریف های واقعی قرار گرفت. �
FA: �سرانجام آن مقام فاسد هدف عدالت قرار گرفته است. �
FA: �بوکسور هدف یک مشت راست قدرتمند قرار گرفت. �
FA: �کسب وکارهای کوچک هدف بحران اقتصادی هستند. �
FA: �پس از سال ها بخشیدن، حالا خودش هدف محبت قرار گرفته است. �
- Persian translations often use "هدف قرار گرفتن" or "دریافت کننده بودن"
باز پس گرفتن نتیجه ی اعمال ( معمولا بد )
they may one day find themselves on the receiving end
همون لرزی که از خربوزه خوردن حاصل میشه.
همون لرزی که از خربوزه خوردن حاصل میشه.
این عبارت اکثراً در معنای منفی بکار میره ولی بعضی جاها در معنای مثبت هم بکار میره:
[بار منفی] موقعیت، صحنه، میدان، عرصه، جولانگاه
[بار مثبت] مسند، کرسی، تخت، تکیه گاه، عرش، پیشگاه، مرتبه، مقام
[بار منفی] موقعیت، صحنه، میدان، عرصه، جولانگاه
[بار مثبت] مسند، کرسی، تخت، تکیه گاه، عرش، پیشگاه، مرتبه، مقام