receiver

/rəˈsiːvər//rɪˈsiːvə/

معنی: پذیرنده، گیرنده، خریدار مال دزدی، دریافت کننده، دستگاه گیرنده، متصدی دریافت
معانی دیگر: دریافتگر، ستانا، (ورزش) دریافت کننده ی توپ، پاس گیر، (رادیو و غیره) گیرنده، خزانه دار، صندوقدار، خریدار کالاهای مسروقه، مال خر، پنهان کننده ی مال مسروقه، (تلفن) گوشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that receives.

(2) تعریف: a device such as a radio, television, or telephone that receives electromagnetic signals and converts them into a form recognizable by the senses, such as audible language or other signals.
مشابه: set

(3) تعریف: a person hired or appointed to conduct business for a firm during reorganization or a lawsuit against it.

(4) تعریف: in football, one who is designated to catch a forward pass.

جمله های نمونه

1. the receiver of the letter
گیرنده ی نامه

2. a radio receiver
گیرنده ی رادیویی

3. he threw a long pass into the arms of a receiver
یک پاس بلند انداخت توی بغل یک پاس گیر.

4. The receiver is as bad as the thief.
[ترجمه Student 📚] گیرنده هم مثل دزد بد است.
|
[ترجمه farshad parandeh] گیرنده هم دزد است و از درد بدتر است
|
[ترجمه گوگل]گیرنده هم مثل دزد بد است
[ترجمه ترگمان]گیرنده به بدی دزد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In scandal, as in robbery,the receiver is always thought as bad as the thief.
[ترجمه گوگل]در رسوایی، مانند دزدی، گیرنده همیشه به بدی دزد تصور می شود
[ترجمه ترگمان]در افتضاح، مانند سرقت، گیرنده همیشه به بدی دزد فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She took up the receiver and began to dial the number.
[ترجمه گوگل]گیرنده را گرفت و شروع به گرفتن شماره کرد
[ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت و شروع به گرفتن شماره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She took a deep breath and lifted the receiver off its hook.
[ترجمه گوگل]نفس عمیقی کشید و گیرنده را از روی قلابش برداشت
[ترجمه ترگمان]نفس عمیقی کشید و گوشی را از قلاب برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He took up telephone receiver and began to dial.
[ترجمه گوگل]گیرنده تلفن را برداشت و شروع به شماره گیری کرد
[ترجمه ترگمان]گوشی تلفن را برداشت و شروع به زنگ زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The receiver and the quarterback are going to trade positions.
[ترجمه گوگل]گیرنده و کوارتربک در حال معامله موقعیت هستند
[ترجمه ترگمان]گیرنده و بازیکن خط حمله به سمت تجارت می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Molly's more of a giver than a receiver.
[ترجمه گوگل]مولی بیشتر بخشنده است تا گیرنده
[ترجمه ترگمان]مالی بیشتر از یک گیرنده گیرنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He hung up the receiver and went out.
[ترجمه گوگل]گوشی رو قطع کرد و رفت بیرون
[ترجمه ترگمان]گوشی را گذاشت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She picked up the receiver and put it to her ear.
[ترجمه Mirhashemi] گیرنده یا گیرنده دیجیتال
|
[ترجمه گوگل]گیرنده را برداشت و کنار گوشش گذاشت
[ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت و آن را روی گوشش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.
[ترجمه گوگل]گیرنده پالس های ساطع شده توسط فرستنده را دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]گیرنده پالس های ایجاد شده توسط فرستنده را دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The receiver was dangling from the payphone.
[ترجمه گوگل]گیرنده از تلفن آویزان بود
[ترجمه ترگمان] گوشی از باجه تلفن عمومی آویزون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پذیرنده (اسم)
accepter, acceptor, receiver

گیرنده (اسم)
receiver, receptor, holder, catcher, recipient, grantee, getter, payee

خریدار مال دزدی (اسم)
receiver, fence, resetter, fencing cully, uncle

دریافت کننده (اسم)
receiver, recipient, getter

دستگاه گیرنده (اسم)
receiver, receptor, receiving set

متصدی دریافت (اسم)
receiver

تخصصی

[برق و الکترونیک] گیرنده - گیرنده تجهیزات کامل لازم برای دریافت امواج رادیویی مدوله شده و تبدیل آنها به شکل اولیه، مانند صدا یا تصویر . بااین کار اطلاعات مفید نیز در گیرنده راداری ایجاد می شود.
[مهندسی گاز] دریافت کننده، گیرنده
[حقوق] امین منصوب دادگاه، مدیر تصفیه، خریدار مال مسروقه، خزانه دار، گیرنده

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that receives; device that receives signals and converts them into audio or visual signals (i.e. radio or television); part of a telephone that converts signals into sound; person who takes charge of property
a receiver is the part of a telephone that you hold near to your ear and speak into.
a receiver is also a radio or television set; a technical use.
see also official receiver.

پیشنهاد کاربران

مشتقات هر چند شاید کامل نباشه
✅� ( verb ) : receive
✅️� ( noun ) : reception / receiver / receptiveness / receptivity
✅️� ( adjective ) : receptive
✅️� ( adverb ) : receptively

...
[مشاهده متن کامل]

received , receives , receiving
دریافت
reception
پذیرش
receiver
دریافت کننده
receptive
پذیرا ، پذیرنده

receiver
رِسَنده ، رِسیدار ، رَسِشوَر ، رَسِشگَر
گیرَنده ، گیرِشگَر ، گیرِشوَر ، گیرِشگَر
receiver ( رایانه و فنّاوری اطلاعات ) ==واژه بیگانه: receiverواژه مصوب: گیرنده 2تعریف: افزاره ای که داده های ارسال شده را دریافت و پس از پردازش و بهسازی به کاربر ارائه می کند==receiver ( مهندسی مخابرات ) ==واژه بیگانه: receiverواژه مصوب: گیرنده 2تعریف: افزاره ای که داده های ارسال شده را دریافت و پس از پردازش و بهسازی به کاربر ارائه می کند==receiver ( شنوایی شناسی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: ریزبلندگو
تعریف: بلندگویی بسیار کوچک که نشانک الکتریکی تقویت شده و تعدیل شده را از تقویت کنندة سمعک دریافت و به انرژی صوتی تبدیل می کند

گیرنده
دریافت کننده
گوشی تلفن
مدیر تصفیه
بدنه اسلحه

مقصد، هدف یک کار
مقصد
بدنه اسلحه

بپرس