• (2)تعریف: a device such as a radio, television, or telephone that receives electromagnetic signals and converts them into a form recognizable by the senses, such as audible language or other signals. • مشابه: set
• (3)تعریف: a person hired or appointed to conduct business for a firm during reorganization or a lawsuit against it.
• (4)تعریف: in football, one who is designated to catch a forward pass.
جمله های نمونه
1. the receiver of the letter
گیرنده ی نامه
2. a radio receiver
گیرنده ی رادیویی
3. he threw a long pass into the arms of a receiver
[ترجمه گوگل]گیرنده هم مثل دزد بد است [ترجمه ترگمان]گیرنده به بدی دزد نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In scandal, as in robbery,the receiver is always thought as bad as the thief.
[ترجمه گوگل]در رسوایی، مانند دزدی، گیرنده همیشه به بدی دزد تصور می شود [ترجمه ترگمان]در افتضاح، مانند سرقت، گیرنده همیشه به بدی دزد فکر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She took up the receiver and began to dial the number.
[ترجمه گوگل]گیرنده را گرفت و شروع به گرفتن شماره کرد [ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت و شروع به گرفتن شماره کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She took a deep breath and lifted the receiver off its hook.
[ترجمه گوگل]نفس عمیقی کشید و گیرنده را از روی قلابش برداشت [ترجمه ترگمان]نفس عمیقی کشید و گوشی را از قلاب برداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He took up telephone receiver and began to dial.
[ترجمه گوگل]گیرنده تلفن را برداشت و شروع به شماره گیری کرد [ترجمه ترگمان]گوشی تلفن را برداشت و شروع به زنگ زدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The receiver and the quarterback are going to trade positions.
[ترجمه گوگل]گیرنده و کوارتربک در حال معامله موقعیت هستند [ترجمه ترگمان]گیرنده و بازیکن خط حمله به سمت تجارت می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Molly's more of a giver than a receiver.
[ترجمه گوگل]مولی بیشتر بخشنده است تا گیرنده [ترجمه ترگمان]مالی بیشتر از یک گیرنده گیرنده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He hung up the receiver and went out.
[ترجمه گوگل]گوشی رو قطع کرد و رفت بیرون [ترجمه ترگمان]گوشی را گذاشت و بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She picked up the receiver and put it to her ear.
[ترجمه Mirhashemi] گیرنده یا گیرنده دیجیتال
|
[ترجمه گوگل]گیرنده را برداشت و کنار گوشش گذاشت [ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت و آن را روی گوشش گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.
[ترجمه گوگل]گیرنده پالس های ساطع شده توسط فرستنده را دریافت می کند [ترجمه ترگمان]گیرنده پالس های ایجاد شده توسط فرستنده را دریافت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The receiver was dangling from the payphone.
[ترجمه گوگل]گیرنده از تلفن آویزان بود [ترجمه ترگمان] گوشی از باجه تلفن عمومی آویزون بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[برق و الکترونیک] گیرنده - گیرنده تجهیزات کامل لازم برای دریافت امواج رادیویی مدوله شده و تبدیل آنها به شکل اولیه، مانند صدا یا تصویر . بااین کار اطلاعات مفید نیز در گیرنده راداری ایجاد می شود. [مهندسی گاز] دریافت کننده، گیرنده [حقوق] امین منصوب دادگاه، مدیر تصفیه، خریدار مال مسروقه، خزانه دار، گیرنده
انگلیسی به انگلیسی
• person or thing that receives; device that receives signals and converts them into audio or visual signals (i.e. radio or television); part of a telephone that converts signals into sound; person who takes charge of property a receiver is the part of a telephone that you hold near to your ear and speak into. a receiver is also a radio or television set; a technical use. see also official receiver.
receiver ( رایانه و فنّاوری اطلاعات ) ==واژه بیگانه: receiverواژه مصوب: گیرنده 2تعریف: افزاره ای که داده های ارسال شده را دریافت و پس از پردازش و بهسازی به کاربر ارائه می کند==receiver ( مهندسی مخابرات ) ==واژه بیگانه: receiverواژه مصوب: گیرنده 2تعریف: افزاره ای که داده های ارسال شده را دریافت و پس از پردازش و بهسازی به کاربر ارائه می کند==receiver ( شنوایی شناسی ) ... [مشاهده متن کامل]
واژه مصوب: ریزبلندگو تعریف: بلندگویی بسیار کوچک که نشانک الکتریکی تقویت شده و تعدیل شده را از تقویت کنندة سمعک دریافت و به انرژی صوتی تبدیل می کند