receive

/rəˈsiːv//rɪˈsiːv/

معنی: رسیدن، پذیرفتن، جا دادن، بدست اوردن، گرفتن، وصول کردن، دریافت کردن، ستاندن، پذیرایی کردن از
معانی دیگر: برخوردن به، مواجه شدن با، (ضربه یا صدمه و غیره) خوردن، تحمل کردن، کشیدن، مورد استقبال قرار گرفتن، فراگرفتن، آموختن، مطلع شدن، به دست آوردن، قبول داشتن، قبول کردن، راه دادن، داخل کردن، در خود جا دادن، استقبال کردن، سلام و تعارف کردن، خوشامد گفتن، (رادیو و تلویزیون) گرفتن، دریافت کردن صدا یا تصویر، (فوتبال امریکایی و هاکی و غیره) پاس گرفتن، توپ را گرفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: receives, receiving, received
(1) تعریف: to get or take (something) that has been sent or offered.
مترادف: get
متضاد: send
مشابه: accept, acquire, earn, gain, garner, obtain, reap, secure

- She received many cards for her birthday.
[ترجمه حمیدرضا] او دریافت کرده بود کارت زیادیبرای تولدش
|
[ترجمه گوگل] او برای تولدش کارت های زیادی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] برای تولدش کارت بسیار زیادی دریافت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I sent the package last week, and you still haven't received it?
[ترجمه گوگل] من بسته را هفته گذشته فرستادم، و شما هنوز آن را دریافت نکرده اید؟
[ترجمه ترگمان] من هفته پیش بسته رو فرستادم و تو هنوز اونو دریافت نکردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to accept (something) that has been bestowed.
مشابه: accept, adopt, embrace

- He received his doctoral degree last year.
[ترجمه گوگل] او سال گذشته مدرک دکتری خود را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] او سال گذشته مدرک دکترای خود را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to bring into one's company.
مترادف: greet, welcome
مشابه: accept, accommodate, admit, embrace

- They receive guests often.
[ترجمه گوگل] آنها اغلب از مهمانان پذیرایی می کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها اغلب مهمان ها را دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We receive new club members in January of each year.
[ترجمه گوگل] ما اعضای جدید باشگاه را در ژانویه هر سال دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما اعضای جدید باشگاه را در ژانویه هر سال دریافت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to undergo; experience.
مترادف: sustain, undergo
مشابه: encounter, endure, experience, suffer

- Some of the players received serious injuries.
[ترجمه گوگل] برخی از بازیکنان مصدوم شدند
[ترجمه ترگمان] برخی از بازیکنان جراحات جدی دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to be informed of.
مترادف: find out, hear, learn
مشابه: pick up

- We received the news too late.
[ترجمه گوگل] ما خیلی دیر خبر را دریافت کردیم
[ترجمه ترگمان] ما اخبار رو خیلی دیر دریافت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: to greet or react to in a particular manner.
مترادف: greet
مشابه: welcome

- His new bride was received with hostility by his family.
[ترجمه گوگل] عروس جدیدش مورد استقبال خانواده اش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] عروس جدیدش با خصومت خانوادگی مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her play was enthusiastically received by the critics.
[ترجمه گوگل] بازی او با استقبال پرشور منتقدان روبرو شد
[ترجمه ترگمان] نمایش او با شور و هیجان مورد استقبال منتقدان قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How do you think the President's pronouncement will be received by the Congress?
[ترجمه گوگل] به نظر شما اظهارات رئیس جمهور چگونه مورد استقبال کنگره قرار خواهد گرفت؟
[ترجمه ترگمان] فکر می کنید اعلامیه رئیس جمهور چه طور توسط کنگره دریافت خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to accept or get something.
متضاد: send
مشابه: accept

- The old saying tells us that it is better to give than to receive.
[ترجمه گوگل] ضرب المثل قدیمی به ما می گوید که دادن بهتر از گرفتن است
[ترجمه ترگمان] این ضرب المثل قدیمی به ما می گوید که بهتر است تسلیم شویم تا دریافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to extend hospitality to guests.
مترادف: entertain

- The famous hostess was ill and was therefore not receiving that week.
[ترجمه گوگل] مهماندار معروف بیمار بود و به همین دلیل در آن هفته پذیرایی نمی کرد
[ترجمه ترگمان] میزبان مشهور بیمار بود و بنابراین این هفته را نمی پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to convert incoming electromagnetic waves into signals that are visible or audible.
متضاد: send

- This device sends the signals while the other receives.
[ترجمه گوگل] این دستگاه سیگنال ها را ارسال می کند در حالی که دستگاه دیگر دریافت می کند
[ترجمه ترگمان] این وسیله سیگنال ها را زمانی که طرف دیگر دریافت می کند می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in football, to play in the position of one designated to catch a forward pass.

- He's one of the players who will be receiving for the team this season.
[ترجمه گوگل] او یکی از بازیکنانی است که در این فصل برای تیم دریافت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] او یکی از بازیکنان است که این فصل را برای تیم دریافت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. receive attention
مورد توجه قرار گرفتن،توجه را به خود جلب کردن

2. receive nourishment
تغذیه کردن

3. to receive a hero's welcome
خوشامدی در خور یک قهرمان دریافت کردن

4. to receive a loan you must offer your house as collateral
برای دریافت وام،خانه ات را باید به وثیقه بگذاری.

5. to receive a punch
مشت زدن

6. to receive acclaim
مورد تحسین قرار گرفتن

7. to receive instruction in history
در تاریخ آموزش دیدن

8. to receive military training
آموزش نظامی دیدن

9. we receive ideas by dint of repetition
به زور تکرار اندیشه ها را فرا می گیریم.

10. some candidates receive more positive exposure than others
برخی نامزدهای انتخاباتی برگذاشت مثبت تری از سایرین دریافت می کنند.

11. those who receive a college education will have a head start over others
آنان که از آموزش دانشگاهی برخوردارند از دیگران جلو خواهند بود.

12. you will receive the balance in cash
بقیه (یا مانده) را نقدا دریافت خواهی کرد.

13. all four wheels receive the weight equally
هر چهار چرخ متساویا وزن را تحمل می کنند.

14. farm workers will receive wages plus room and board
به کارگران مزرعه مزد به علاوه ی اتاق و خوراک داده خواهد شد.

15. girls did not receive enough schooling
به دخترها آموزش کافی نمی دادند.

16. she did not receive her as her son's wife
او را به عنوان زن پسرش قبول نداشت.

17. the branches daily receive their orders from the parent company
شعبه ها دستورات خود را روزانه از شرکت مادر دریافت می دارند.

18. the matter will receive his immediate attention
مطلب مورد توجه فوری او قرار خواهد گرفت.

19. they did not receive adequate recompense for their services
آنها در ازای خدمت خود پاداش کافی دریافت نکردند.

20. they did not receive us properly
آنها ما را درست تحویل نگرفتند.

21. he had been nominated to receive the nobel prize
او نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود.

22. bravery in war entitled him to receive special privileges
شجاعت در جنگ او را مستحق دریافت امتیازات ویژه ای کرد.

23. such a cruel decision will never receive my seal
این چنین تصمیم ظالمانه هرگز مورد تایید من نخواهد بود.

24. anyone who finds and brings back my cat will receive a good reward
هرکسی گربه ی مراپیدا کند و بیاورد مژدگانی خوبی دریافت خواهد کرد.

25. Staff who transfer to a different office will receive a transport allowance.
[ترجمه گوگل]کارکنانی که به دفتر دیگری منتقل می شوند کمک هزینه حمل و نقل دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]کارکنانی که به یک دفتر متفاوت منتقل می شوند، مستمری حمل و نقل دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Your comments will receive our close attention.
[ترجمه گوگل]نظرات شما توجه ما را جلب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]نظرات شما توجه ما را به خود جلب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Patients receive high doses of radiation during cancer treatment.
[ترجمه گوگل]بیماران در طول درمان سرطان دوزهای بالایی از اشعه دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]بیماران در طول درمان سرطان مقادیر زیادی تشعشع دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. All the children will receive a small gift.
[ترجمه گوگل]همه بچه ها یک هدیه کوچک دریافت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]همه بچه ها یک هدیه کوچک دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He will receive physiotherapy on his damaged left knee.
[ترجمه گوگل]او فیزیوتراپی زانوی آسیب دیده چپ خود را دریافت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او در زانوی چپ آسیب دیده فیزیوتراپی دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He did not receive a fair trial.
[ترجمه گوگل]او محاکمه عادلانه ای دریافت نکرد
[ترجمه ترگمان]او یک محاکمه عادلانه دریافت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسیدن (فعل)
accede, achieve, attain, get, arrive, come, gain, receive, land, aim, amount, maturate, pull up, strand, run up, ripen

پذیرفتن (فعل)
vouchsafe, admit, accept, embrace, receive, allow, hear, matriculate, listen

جا دادن (فعل)
settle, house, stable, stead, receive, accommodate, incorporate, embed, infix, insert, fix, intromit, chamber, imbed, engraft, intercalate

بدست اوردن (فعل)
win, attain, get, gain, receive, have, acquire, earn, procure, obtain, reap, enter, catch

گرفتن (فعل)
snatch, grab, cease, take, receive, obtain, hold, assume, engage, capture, pickup, catch, kindle, gripe, nail, educe, detract, devest, enkindle, obturate, wed

وصول کردن (فعل)
receive, collect, receipt, cash

دریافت کردن (فعل)
receive, recover, draw, pull down, cash

ستاندن (فعل)
take, receive, conquer

پذیرایی کردن از (فعل)
receive

تخصصی

[فوتبال] دریافت کردن –وصول کردن
[مهندسی گاز] دریافت کردن، رسیدن
[حقوق] دریافت کردن، وصول کردن، پذیرفتن، خریدن یا نگاهداشتن (مال مسروقه)
[ریاضیات] قبول کردن

انگلیسی به انگلیسی

• get, accept; absorb, take in; host, accommodate
when you receive something, someone gives it to you, or it arrives after it has been sent to you.
you can use receive to say that certain kinds of things happen to you.
when you receive a visitor or guest, you welcome them; a formal use.
if something is received in a particular way, people react to it in that way.
see also received.

پیشنهاد کاربران

receive: get
دریافت کردن
مثال: She was thrilled to receive an invitation to the party.
او بسیار هیجان زده بود که دعوتنامه مهمانی را دریافت کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
مشتقات هرچند شاید کامل نباشه
✅ ( verb ) : receive
✅️ ( noun ) : reception / receiver / receptiveness / receptivity
✅️ ( adjective ) : receptive
✅️ ( adverb ) : receptively
مورد توجه قرار گرفتن
دریافت شدن
receive: دریافت کردن
برداشت کردن
بهره مند شدن، برخوردار شدن، دارای . . . . . شدن، صاحب . . . . . . شدن
برخوردار شدن، بهره مند شدن، بدست آوردن، دریافت کردن
تشخیص داده شدن در علم روانشناسی
ستیدن ( ستدن، ستادن )
مال دزدی خریدن
مال خری کردن
شامل شدن
receive ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: دریافت 1
تعریف: فرمانی برای دریافت پیام‏نگارهای تازه
پذیرفتن_دریافت کردن
درک، درک کردن
مترادف : reach
دریافت کردن_گرفتن
گاهی در برخی جملات معنی برخورد شدن یا واکنش نشان دادن هم میدهد
دریافت کردن
برای مثال :
دریافت کردن یک پیام = Receive an e - mail
پذیرا بودن
گنجاندن
دیدن
ارسالکننده
دریافت کردن
children receive money from their families
receive an e mail دریافت ایمیل
دریافت
دریافت کردن
receive something
گرفتن ، دریافت کردن
پذیرایی کردن از
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس