receipt

/rəˈsiːt//rɪˈsiːt/

معنی: دریافت، رسید، اعلام وصول، قبض، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
معانی دیگر: (قبض یا ورقه و غیره) رسید، وصول، پذیرش، قبول، (قدیمی) رجوع شود به: recipe، رسید نوشتن، (روی قبض و غیره) مهر دریافت زدن، رسید کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of receiving, or the condition of having received; receiving; reception.
مشابه: reception

- Upon receipt of the goods, please inspect immediately for any damage.
[ترجمه مینا] به محض وصول کالاها فورا آنها را از نظر هر گونه صدمه بررسی کنید
|
[ترجمه گوگل] پس از دریافت کالا، لطفاً فوراً از نظر هرگونه آسیب بازدید کنید
[ترجمه ترگمان] به محض رسیدن به کالاها، لطفا فورا بازرسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm satisfied now that I am finally in receipt of the merchandise.
[ترجمه M. M] من اکنون راضی هستم رسید کالا را دریافت کنم
|
[ترجمه گوگل] من الان راضی هستم که بالاخره کالا را تحویل گرفتم
[ترجمه ترگمان] حالا خیالم راحت شد که بالاخره رسید به این کالاها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a written slip acknowledging that an amount of money or goods was received.

- The salesclerk gave me my change and a receipt.
[ترجمه Homayoon] فروشنده به من یک رسید و کالای دیگر ( عوض شده ) داد
|
[ترجمه گوگل] فروشنده پول خرد و رسیدم را به من داد
[ترجمه ترگمان] salesclerk به من یک رسید و یک رسید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You cannot return any item without a receipt.
[ترجمه Mobi] تو / شما بدون رسید خرید ، هیچ کالایی را نمی توانید باز گردانید/ پس دهید.
|
[ترجمه M. N] شما بدون رسید خرید نمی توانید هیچ کالایی را پس بدهید
|
[ترجمه Nasrim] شما نمی توانید وسیله ای را بدون رسید استفاده کنید
|
[ترجمه گوگل] شما نمی توانید هیچ کالایی را بدون رسید برگردانید
[ترجمه ترگمان] شما نمی توانید هر چیز را بدون رسید باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (usu. pl.) a quantity received, esp. of money from sales.

- The restaurant manager counted the night's receipts.
[ترجمه 😍AYNAZ😍] مدیر رستوران شماره های شبانه را دریافت کرد
|
[ترجمه BTS] صحاب رستوران حقوق شبانه اتون را پرداخت کرد
|
[ترجمه گوگل] مدیر رستوران رسیدهای شب را شمرد
[ترجمه ترگمان] مدیر رستوران صورت حساب شب را شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: receipts, receipting, receipted
• : تعریف: to write out a slip in acknowledgment of (a payment or delivery).

- The owner of the store receipted the customer.
[ترجمه گوگل] صاحب فروشگاه از مشتری پذیرایی کرد
[ترجمه ترگمان] صاحب فروشگاه مشتری را راضی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to issue a slip acknowledging payment.

- The store receipts in a more detailed way for the more expensive items.
[ترجمه * hts*] رسید فروشگاه برای اجناس گران تر به روش دقیق تری وجود دارد
|
[ترجمه گوگل] برای اقلام گران‌تر، قبض فروشگاه را با جزئیات بیشتری دریافت می‌کند
[ترجمه ترگمان] رسیده ای خرید به یک روش دقیق تر برای آیتم های گران قیمت می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. deposit receipt
برگ رسید سپرده

2. a duplicate receipt
رونوشت رسید

3. upon the receipt of this letter . . .
پیرو دریافت این نامه . . .

4. please sign this receipt
لطفا این رسید را امضا کنید.

5. this is the receipt of the goods i have bought for you
این رسید کالاهایی است که برایتان خریده ام.

6. a signed invoice presumes receipt of goods
بارنامه ی امضا شده نشانه ی دریافت کالا است.

7. he fished a crumpled receipt out of his pocket
گشت و یک رسید مچاله شده را از جیب خود در آورد.

8. we hereby acknowledge the receipt of your letter
بدین وسیله وصول نامه ی شما را اعلام می داریم.

9. we hereby acknowledge the receipt of your letter
بدین وسیله دریافت نامه ی شما را اعلام می داریم.

10. you can cut the receipt along a perforated line
می توانی قبض رسید را در امتداد خط سوراخ شده پاره کنی.

11. bushehr is equipped for the receipt of large vessels
بوشهر برای قبول کشتی های بزرگ مجهز است.

12. we will send a check on receipt of the book
به مجرد دریافت کتاب یک چک خواهیم فرستاد.

13. this device scans the price and issues a receipt
این دستگاه قیمت را می خواند و رسید صادر می نماید.

14. Make sure you are given a receipt for everything you buy.
[ترجمه ریحانه سلاجقه] مطمئن شو که برای هر چیزی که می خری رسید دریافت کنی.
|
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که برای هر چیزی که می‌خرید یک رسید به شما می‌دهند
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که به هر چیزی که می خرید رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I am in receipt of your letter dated September 10th.
[ترجمه گوگل]من نامه شما به تاریخ 10 سپتامبر را دریافت کردم
[ترجمه ترگمان]من رسید نامه شما به تاریخ دهم سپتامبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A signed invoice presumes receipt of the shipment.
[ترجمه گوگل]فاکتور امضا شده دریافت محموله را فرض می کند
[ترجمه ترگمان] یه قبض امضا شده از محموله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I wrote her a receipt for the money.
[ترجمه گوگل]برای پولش رسید نوشتم
[ترجمه ترگمان]من براش یه رسید برای پول نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Keep your receipt as proof of purchase.
[ترجمه گوگل]رسید خود را به عنوان مدرک خرید نگه دارید
[ترجمه ترگمان]رسید خود را به عنوان اثباتی برای خرید نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Could I have a receipt for that please?
[ترجمه Heli] می تونم یه رسید داشته باشم؟ لطفا
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک رسید برای آن داشته باشم لطفا؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه رسید بهم بدی لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I hereby acknowledge receipt of your letter of 25 July.
[ترجمه گوگل]بدینوسیله دریافت نامه 25 جولای شما را تایید می کنم
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله دریافت نامه شما از ۲۵ ژوئیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Keep your receipt in case you want to bring it back.
[ترجمه گوگل]رسید خود را در صورتی که می خواهید آن را پس بگیرید نگه دارید
[ترجمه ترگمان]receipt رو در بیار اگه میخوای برش گردونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریافت (اسم)
reception, inception, perception, discernment, comprehension, receipt, percipience, sentience

رسید (اسم)
receipt

اعلام وصول (اسم)
receipt

قبض (اسم)
bill, receipt, prehension

وصول کردن (فعل)
receive, collect, receipt, cash

رسید دادن (فعل)
receipt

اعلام وصول نمودن (فعل)
receipt

بزهکاران را تحویل گرفتن (فعل)
receipt

تخصصی

[حسابداری] (قبض) رسید، دریافت
[حقوق] رسید، وصول، دریافت، اخذ
[ریاضیات] اعلام، دریافت، وصول، رسید، وصول کردن

انگلیسی به انگلیسی

• bill of sale, written statement of purchases
write a statement of purchases, make a bill of sale; acknowledge the receipt of an item
a receipt is a piece of paper that confirms that money or goods have been received.
money received in a shop or a theatre is often referred to as the receipts.
the receipt of something is the act of receiving it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه ( ریسیت ) می باشد ( حرف p سایلنت است ) 👈 /rɪˈsiːt/
در مقطع reach3 کانون زبان ایران ، receipt پاسخ شماره 10 است
( خرده فروشی ) ( زنجیره ی تامین ) رسید انبار
در پیام رسان های اجتماعی به معنای تایید دیده شدن پیام/ �Seen�
رسید . فاکتور
رسید خرید
They'll only give you a refund if you've got the receipt.
آنها فقط در صورت دریافت رسید به شما بازپرداخت می دهند.
Receipt به معنی رسید ، حواله
A piece of paper showing you have paid for some thing

فاکتور فروش, رسید خرید
معنی: رسید
تلفظش: ریسیت

اعلام وصول
a piece of paper showing you have paid for something
این تو کتاب کانون زبان ایران است.

A written statment that you give to sb, showing that you've received money or goods from them:Ask the shop for a receipt .
. when you buy an electronic device
رسید
رسید
paper showing payment details
A piece of paper showing you have paid for some thing
the act of receiving, or the condition of having received; receiving; reception
رسید، حواله
قبض. . . سررسید. . . پذیرش. . . قبول
قبضی که بعد از کارت کشیدن به شما میدهند یا مثل فروشگاه های زنجیره ای رفاه که بعد از هر خرید قبضی را به شما میدهند که نشاندهنده قیمتهای اشیاء هایی است که شما خریده اید.
قبض
پولی از فروش بلیتای یه فیلم ( یا یه اجرا ) کسب میشه
در بانک به معنای گواهی سپرده است . ( منظور سپرده بلندمدت که بانک به مشتری میده و حاوی اطلاعاتی شامل مقدار پول و زمان سپرده گذاری و . . . ) مثلا برگ سپرده بلند مدت یکساله آقای. . . . به مبلغ . . . .
بانک در حقیقت با این رسید گواهی میکنه پولی را که مشتری به بانک داده
A piece of paper showing you have paid for somthing
رسید خرید

درآمد
مدرک برای اثبات چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس