recede

/rəˈsiːd//rɪˈsiːd/

معنی: کنار کشیدن، عقب کشیدن، دور شدن، پس رفتن، بعقب سرازیر شدن
معانی دیگر: پس روی کردن، عقب رفتن، فروکش کردن، کم شدن، کاهش یافتن، (قول و غیره با: from) عدول کردن، پس گرفتن، دور و محو شدن، زدوده شدن، دوباره واگذار کردن، دوباره صرفنظر کردن، دوباره بخشیدن، خودداری کردن از

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: recedes, receding, receded
(1) تعریف: to move back to a previous low level or point, as water.
مترادف: ebb
مشابه: abate, diminish, dwindle, lessen, peter out, retreat, retrogress, slacken, subside

- After days of flooding, the rain stopped and the river water finally began to recede.
[ترجمه گوگل] پس از روزها سیل، باران متوقف شد و آب رودخانه در نهایت شروع به کاهش کرد
[ترجمه ترگمان] پس از چند روز سیل، باران متوقف شد و آب رودخانه بالاخره فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to move away or back, either physically or in the mind.
متضاد: advance
مشابه: diminish, regress, retreat, retrograde, withdraw

- The hills receded as we drove away.
[ترجمه گوگل] با دور شدن ما تپه ها عقب نشینی کردند
[ترجمه ترگمان] همان طور که از آنجا دور می شدیم، تپه ها عقب رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The incident was traumatic at the time, but it is receding in my memory now.
[ترجمه فرزان] اون رویداد آسیب روحی بزرگی بود اون زمان، اما الان تو خاطرم داره کمرنگ می شه
|
[ترجمه گوگل] این حادثه در آن زمان آسیب زا بود، اما اکنون در حافظه من فروکش کرده است
[ترجمه ترگمان] این حادثه در آن زمان بسیار دردناک بود، اما حالا در حافظه ام تجدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to recede from a promise
قول خود را پس گرفتن

2. childhood memories gradually recede
خاطرات کودکی کم کم زدوده می شود.

3. As you ride past in a train, you have the unique feeling that houses and trees are receding.
[ترجمه گوگل]وقتی سوار قطار می شوید، این حس منحصر به فرد را دارید که خانه ها و درختان در حال عقب نشینی هستند
[ترجمه ترگمان]زمانی که سوار قطار می شوید، احساس منحصر به فردی دارید که خانه ها و درختان در حال عقب نشینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr. Ranford's beard conceals his receding chin.
[ترجمه گوگل]ریش آقای رانفورد چانه عقب رفته او را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]ریش آقای Ranford چانه اش را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Always cautious, Mr. Camhi receded from his former opinion.
[ترجمه گوگل]آقای کمحی که همیشه محتاط بود، از عقیده قبلی خود کناره گیری کرد
[ترجمه ترگمان]همیشه احتیاط می کرد، آقای Camhi از عقیده قبلی خود دور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The mountain peaks recede into the distance as one leaves the shore.
[ترجمه EMAD] همین که ساحل را ترک میکنید، کوه ها از دور دست سرک میکشند.
|
[ترجمه گوگل]قله‌های کوه با خروج از ساحل به دوردست‌ها فرو می‌روند
[ترجمه ترگمان]قله های کوه به فاصله یک برگ از ساحل به سمت فاصله حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The flood waters finally began to recede in November.
[ترجمه گوگل]آب های سیل در نهایت در نوامبر شروع به کاهش کرد
[ترجمه ترگمان]سیل در نهایت در ماه نوامبر شروع به کاهش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact, Hugh had seemed to recede further and further into the distance with every step she took.
[ترجمه گوگل]در واقع، به نظر می‌رسید که هیو با هر قدمی که برمی‌داشت بیشتر و بیشتر به دوردست‌ها فرو می‌رفت
[ترجمه ترگمان]در واقع، هیو به نظر می رسید که با هر گامی که برمی داشت دورتر و دورتر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cool colors recede, increasing the sense of depth.
[ترجمه ونوس] رنگ های سرد عقب می نشینند و حس عمق را افزایش می دهند
|
[ترجمه گوگل]رنگ های سرد عقب می نشینند و حس عمق را افزایش می دهند
[ترجمه ترگمان]رنگ های سرد خم می شوند و حس عمق را افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the waters recede, their spawning tunnels can be seen in serried rows in the flood bank.
[ترجمه گوگل]با عقب نشینی آب، تونل های تخم ریزی آنها در ردیف های زنجیره ای در بانک سیلاب دیده می شود
[ترجمه ترگمان]همانطور که آب فرو می رود، تونل های تخم ریزی آن ها را می توان در صفوف متراکم در ساحل سیل مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the evenings, when I am apt to recede to a withdrawn vacancy, she will come to stroke my hand.
[ترجمه گوگل]عصرها، وقتی می‌خواهم به یک جای خالی منصرف شوم، او می‌آید تا دستم را نوازش کند
[ترجمه ترگمان]شب ها، وقتی که من عادت دارم که به جای خالی عقب بنشینم، او می آید دستم را نوازش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She felt the room recede sharply then start to whirl around her head.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که اتاق به شدت عقب نشینی کرده و شروع به چرخیدن دور سرش کرد
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که اتاق به سرعت عقب می نشیند و سرش را به اطراف می چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even when the waters recede, the town will count on aid from the World Food Programme for at least three months.
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که آب ها فروکش کند، شهر حداقل برای سه ماه روی کمک های برنامه جهانی غذا حساب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی که آب فرو می نشیند، شهر به مدت حداقل سه ماه از برنامه جهانی غذا کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This time the wave didn't recede, this time it built, went on building, higher and higher.
[ترجمه گوگل]این بار موج عقب نشینی نکرد، این بار ساخت، به ساختن ادامه داد، بالاتر و بالاتر
[ترجمه ترگمان]این بار موج از بین نرفت، این بار ساخت، بالا و بالاتر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Until the waters recede, California officials said they can not assess damage.
[ترجمه گوگل]مقامات کالیفرنیا گفتند تا زمانی که آب ها فروکش نکنند، نمی توانند خسارت را ارزیابی کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات کالیفرنیا می گویند تا زمانی که آب ها فرو نروند، مقامات کالیفرنیا می گویند که نمی توانند آسیب را ارزیابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Hoomey and Nails heard its engine recede into the distance.
[ترجمه گوگل]هومی و نیلز شنیدند که موتورش از دور عقب می‌رود
[ترجمه ترگمان]Hoomey و ناخن ها صدای موتور آن را به فاصله دور شنیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They will never recede like a xylophone.
[ترجمه گوگل]آنها هرگز مانند زیلوفون عقب نخواهند شد
[ترجمه ترگمان]اونا هیچوقت مثل a حرف نمیزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنار کشیدن (فعل)
retire, withdraw, bow out, recede

عقب کشیدن (فعل)
retract, draw back, withdraw, recede, roll back, set back

دور شدن (فعل)
recede, scat, keep out

پس رفتن (فعل)
retire, regress, recede, retrograde, pull back, retrogress

بعقب سرازیر شدن (فعل)
recede

انگلیسی به انگلیسی

• withdraw, retreat, draw back
if something recedes, it moves away into the distance.
you also say that something recedes when it decreases in clarity, brightness, or amount.

پیشنهاد کاربران

کلمهٔ "recede" در انگلیسی به طور کلی به معنی عقب رفتن یا کاهش یافتن است، اما بسته به زمینه، معانی خاصی پیدا می کند.
### 1. To move back or away from a position
Farsi: عقب رفتن، پس رفتن
Example:
...
[مشاهده متن کامل]

The floodwaters finally began to recede.
آب های سیلاب بالاخره شروع به عقب نشینی کردند.
- - -
### 2. To become less or diminish gradually
Farsi: کاهش یافتن، فروکش کردن
Example:
His pain gradually receded after taking the medicine.
دردش بعد از مصرف دارو کم کم فروکش کرد.
- - -
### 3. To fade into the distance or become less visible
Farsi: دور شدن و کم رنگ شدن ( در دید یا صدا )
Example:
The train receded into the distance.
قطار در دوردست ها ناپدید شد.
- - -
### 4. ( Of hair ) To move back from the forehead ( receding hairline )
Farsi: عقب رفتن خط مو، کم پشت شدن مو در جلو سر
Example:
He’s starting to get a receding hairline.
خط موی پیشانی اش دارد عقب می رود.
- - -
### 5. ( Figurative ) To withdraw or retreat from a previous stance
Farsi: عقب نشینی کردن ( نمادین یا سیاسی )
Example:
The politician receded from his earlier position on the issue.
آن سیاست مدار از موضع قبلی خود عقب نشینی کرد.
1. The floodwaters began to recede after three days of rain.
آب های سیلاب بعد از سه روز باران شروع به عقب نشینی کردند.
- - -
2. His hair has started to recede at the temples.
موهای شقیقه اش شروع کرده به عقب رفتن.
- - -
3. As the boat moved away, the shore slowly receded from view.
با دور شدن قایق، ساحل کم کم از دید ناپدید شد.
- - -
4. The pain in her leg receded after she rested for a while.
درد پایش بعد از کمی استراحت فروکش کرد.
- - -
5. The sound of the siren receded into the distance.
صدای آژیر به تدریج در دوردست ها کم شد و از بین رفت.
- - -
6. His enthusiasm for the project receded after the initial excitement.
اشتیاقش برای پروژه پس از هیجان اولیه کاهش یافت.
- - -
7. As the years passed, the memories of the war receded.
با گذر سال ها، خاطرات جنگ کمرنگ شدند.
- - -
8. The army receded into the hills after losing the battle.
ارتش پس از باخت در نبرد به سمت تپه ها عقب نشینی کرد.
- - -
9. Her confidence began to recede after repeated failures.
اعتماد به نفسش بعد از شکست های پیاپی شروع به ریزش کرد.
- - -
10. The tide will recede by sunset.
جزر دریا تا غروب پس می نشیند.
chatgpt

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی سه تا root word داریم به اسم cede / ceed / cess
📌 این ریشه ها، معادل "go" و "yield" می باشند؛ بنابراین کلماتی که این ریشه ها را در خود داشته باشند، به "go" یا "yield" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 proceed: to "go" forward
🔘 exceed: to "go" beyond a limit
🔘 succeed: to "go" after and achieve a goal
🔘 recede: to "go" back or move away
🔘 concede: to "yield" or admit defeat
🔘 precede: to "go" before in time or order
🔘 intercede: to "go" between parties to mediate
🔘 secede: to "go" apart or withdraw from a group
🔘 access: the ability to "go" into a place or situation
🔘 process: a series of steps that "go" toward a result
🔘 recess: a break where activities "go" on pause
🔘 succession: the act of one thing "going" after another
🔘 antecedent: something that "goes" before something else
🔘 necessary: something you cannot "yield" or do without
🔘 excess: "going" beyond what is needed
🔘 successor: one who "goes" after another in a position
🔘 precedent: something that "goes" before as an example
🔘 cessation: a stopping or "yielding" of activity
🔘 concession: something "yielded" in an argument
🔘 accessible: able to be "gone" into or reached

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم re
📌 این پیشوند، معادل "back" یا "again" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "back" یا "again" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 reject: Throw back or refuse again
🔘 recede: Move back or away again
🔘 reduce: Make smaller or less again
🔘 reflect: Bounce back, especially light or sound
🔘 return: Bring back to the original place again
🔘 revert: Turn back to a previous state again
🔘 rearrange: Change the order again
🔘 rejuvenate: Make young again
🔘 recapitulate: Say again, summarize briefly
🔘 reincarnate: Return into a body again
🔘 redeem: Buy back again or recover
🔘 redundant: Repeat again unnecessarily

1. به مرور دور شدن
2. به مرور کم شدن
3. به مرور ریختن جلوی موها
1. عقب رفتن 2. فروکش کردن
مثال:
Your hairline is beginning to recede.
خط موی شما داره عقب می رود.
تحلیل رفتن
recede 3 ( v ) a receding chin =a chin that slopes backward toward the neck
recede
recede 2 ( v ) = ( of hair ) to stop growing at the front of the head, e. g. a middle - aged man with a receding hairline.
recede
recede 1 ( v ) ( rɪˈsid ) =to move gradually away from sb, or away from a previous position, e. g. She watched his receding figure.
recede
برگشتن، عقب کشیدن
تو رفتگی
رکود پیدا کردن
Recession ( n ) رکود
در خصوص قیمت، نرخ بهره و به طور کل پارامتر ها و شاخص های اقتصادی به معنای کاهش یافتن و تنزیل هست ( decrease )
به تدریج کم شدن
از منظر پنهان شدن، از نظر ناپدید شدن، رخت بر بستن، از چشم دور ماندن

به تدریج طاس شدن
خط چانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس