recapture

/riˈkæpt͡ʃər//ˌriːˈkæpt͡ʃə/

معنی: پس گیری، پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن
معانی دیگر: دوباره گرفتن، بازگرفتن، دوباره فتح کردن، دوباره به دست آوردن، بازپس گرفتن، دستگیری مجدد، (دوباره) در خاطره زنده کردن، یاد کردن، بازپس گیری، بازگیری، فتح مجدد، مالیات بر سود (از شرکت ها و غیره)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recaptures, recapturing, recaptured
(1) تعریف: to take or capture again; recover.
مشابه: regain

(2) تعریف: to recall or recreate (an experience) vividly; recollect.
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of retaking or the condition of being retaken.

جمله های نمونه

1. the recapture of khoramshahr
بازپس گیری خرمشهر

2. to recapture a particular feeling
احساس ویژه ای را در خاطر زنده کردن

3. He was trying to recapture the happiness of his youth.
[ترجمه گوگل]او در تلاش بود تا شادی دوران جوانی خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]سعی می کرد شادی جوانی خود را دوباره به چنگ بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He couldn't recapture the form he'd shown in getting to the semi-final.
[ترجمه گوگل]او نتوانست فرمی را که برای رسیدن به نیمه نهایی نشان داده بود، پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست شکلی که در رسیدن به مرحله نیمه نهایی نشان داده بود را دوباره به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's trying to recapture her lost youth.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا جوانی از دست رفته خود را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]او سعی دارد جوانی را که از دست رفته را دوباره دستگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What led to the prisoner's recapture?
[ترجمه گوگل]چه چیزی منجر به دستگیری مجدد این زندانی شد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی را به تصرف خود کشاند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She returned to her native town to recapture the happiness of her youth.
[ترجمه گوگل]او به شهر زادگاهش بازگشت تا شادی دوران جوانی خود را دوباره به دست آورد
[ترجمه ترگمان]به شهر خود بازگشت تا خوشبختی جوانی اش را به تصرف درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lewis is looking for a catalyst to recapture some of its original vigour and purpose.
[ترجمه گوگل]لوئیس به دنبال کاتالیزوری برای بازپس گیری بخشی از قدرت و هدف اصلی خود است
[ترجمه ترگمان]لوییس به دنبال یک کاتالیزور برای تسخیر مجدد برخی از انرژی و هدف اصلی خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Tory recapture of Kincardine and Deeside flashes across the screen.
[ترجمه گوگل]بازپس‌گیری محافظه‌کاران از Kincardine و Deeside در سراسر صفحه چشمک می‌زند
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب محافظه کار در حال دستگیری مجدد Kincardine و Deeside در سراسر صفحه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After the text recapture Black has no real prospects of attack along the f-file while his central pawn structure becomes curiously inflexible.
[ترجمه گوگل]پس از بازپس گیری متن، بلک هیچ چشم اندازی واقعی برای حمله در امتداد فایل f ندارد، در حالی که ساختار پیاده مرکزی او به طرز عجیبی انعطاف ناپذیر می شود
[ترجمه ترگمان]پس از متن دوباره، سیاه هیچ چشم اندازی واقعی از حمله در امتداد نوار f ندارد، در حالی که ساختار pawn مرکزی او به طور عجیبی انعطاف ناپذیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now he is trying to recapture his old swing having attempted a Faldo-type swing refit which hasn't worked.
[ترجمه گوگل]اکنون او در تلاش است تا تاب قدیمی خود را پس از تلاش برای بازسازی تاب از نوع Faldo که جواب نداده است، بازپس گیرد
[ترجمه ترگمان]حالا دارد سعی می کند تاب قدیمی خود را دوباره به دست بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Castillane Restaurant, four bars, all of which recapture the splendour of the Victorian era.
[ترجمه گوگل]رستوران Castillane، چهار بار، که همگی شکوه دوران ویکتوریا را به تصویر می کشند
[ترجمه ترگمان]رستوران Castillane، چهار میله، که همه آن ها شکوه دوران ملکه ویکتوریا را دوباره به دست می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He could only really recapture the timbre if he had laryngitis when the time came for shooting.
[ترجمه گوگل]او تنها در صورتی می‌توانست که زمانی که زمان تیراندازی می‌رسید، لارنژیت داشته باشد، صدا را دوباره به دست بیاورد
[ترجمه ترگمان]او فقط می توانست، اگر زمانی که زمان شکار فرا می رسید، صدای timbre را دوباره پس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is an urge to recapture the missing person in some way by hanging on to memories, and treasures.
[ترجمه گوگل]میل به بازپس گیری فرد گمشده به نوعی با آویختن به خاطرات و گنجینه ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک میل وجود دارد که فرد گم شده را به طریقی به خاطر سپردن به خاطرات و treasures دوباره به دست بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پس گیری (اسم)
recapture

پس گرفتن (فعل)
retrieve, recapture, retake, regain, take back, unsay

دوباره تسخیر کردن (فعل)
recapture

انگلیسی به انگلیسی

• retake, repossess
when prisoners are recaptured, they are caught after they have escaped.
when soldiers recapture a place, they capture it from the people who had taken it from them. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...the recapture of the lost territories.
when you recapture a pleasant feeling, you experience it again.

پیشنهاد کاربران

۱. دوباره گرفتن. دوباره دستگیر کردن. دوباره به دام انداختن ۲. دوباره تصرف کردن. باز پس گرفتن ۳. دوباره احساس کردن ۴. دوباره بدست اوردن. بازیافتن ۵. دوباره خلق کردن 6. تصرف مجدد. بازپس گیری
مثال:
The Russians recaptured Smolensk from the Germans.
روسها اسمولنسک را از آلمانها باز پس گرفتند.
باز آفریدن
سوال کنکور ارشد آموزش زبان سال ۹۱
باز پس گیری
پس گرفتن - بازیابی کردن - بازیابی
رزرو بلیط یک مسافر که قادر به رزرو یک پرواز خاص یا مجموعه ای از پروازها با یک شرکت هواپیمایی در پروازهای جایگزین با خطوط هوایی مشابه نیست.

بپرس