recapitulate

/ˌrikəˈpɪt͡ʃəˌlet//ˌriːkəˈpɪt͡ʃʊleɪt/

معنی: رئوس مطالب را تکرار کردن
معانی دیگر: خلاصه کردن، به اختصار تکرار کردن، کوتهوار کردن، بازگو کردن (به اختصار)، زیست شناسی صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recapitulates, recapitulating, recapitulated
(1) تعریف: to briefly review (the main points) of a spoken or written exchange or communication.
مترادف: recap, sum up, summarize
مشابه: abstract, epitomize, recite, reiterate, restate, review, synopsize

- The instructor told the students to recapitulate their main ideas in the final paragraph of their essays.
[ترجمه گوگل] مربی به دانش آموزان گفت که ایده های اصلی خود را در پاراگراف پایانی انشاهای خود خلاصه کنند
[ترجمه ترگمان] مربی به دانش آموزان گفت تا عقاید اصلی خود را در بند نهایی مقالات خود بازگو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of an organism, to repeat in its development (the main stages of the evolutionary development of its species).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to give a summary.
مترادف: recap
مشابه: review, sum up

جمله های نمونه

1. Let's just recapitulate the essential points.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید فقط نکات ضروری را مرور کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید فقط نکات اساسی را به طور خلاصه بیان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let me just recapitulate what we've agreed so far.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید آنچه را که تاکنون به توافق رسیده‌ایم خلاصه کنم
[ترجمه ترگمان]بگذار به اختصار چیزی را که تا این حد توافق کردیم شرح دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To understand why this is so let us recapitulate for a moment.
[ترجمه گوگل]برای درک اینکه چرا این چنین است، اجازه دهید یک لحظه خلاصه کنیم
[ترجمه ترگمان]برای این که بفهمیم چرا این قدر به ما اجازه می دهد که یک لحظه به طور خلاصه صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It would be tedious to recapitulate the substance of Addison's tributes.
[ترجمه گوگل]خلاصه کردن ماهیت ادای احترام آدیسون خسته کننده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]خلاصه خیلی خسته کننده خواهد بود که به طور خلاصه و به شرح و خراج ادیسون بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let's recapitulate the main ideas.
[ترجمه گوگل]بیایید ایده های اصلی را خلاصه کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید نظرات اصلی را به طور خلاصه بیان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To recapitulate, all development rights and values were vested in the state.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، تمام حقوق و ارزش های توسعه در اختیار دولت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]بطور خلاصه تمام حقوق و ارزش های توسعه به دولت واگذار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Try to recycle or recapitulate earlier program phases.
[ترجمه گوگل]سعی کنید مراحل قبلی برنامه را بازیافت یا خلاصه کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید فازه ای برنامه قبلی را بازیافت یا تکرار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before we start the discussion we should first recapitulate a little of last week's lecture.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع بحث، ابتدا باید کمی از سخنرانی هفته گذشته را مرور کنیم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بحث را شروع کنیم باید اولین سخنرانی هفته گذشته را تکرار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It serves no earthly use to recapitulate the damage that they do, and which we know they do.
[ترجمه گوگل]خلاصه کردن آسیبی که آنها وارد می کنند و ما می دانیم که آنها انجام می دهند، هیچ فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]این کار هیچ فایده زمینی برای بازگو کردن آسیب هایی که آن ها دارند ندارد و ما می دانیم که آن ها این کار را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recapitulate from last time: What does it mean to study Creole Languages and Caribbean Identities?
[ترجمه گوگل]مروری از آخرین بار: مطالعه زبان‌های کریول و هویت‌های کارائیب به چه معناست؟
[ترجمه ترگمان]recapitulate از آخرین بار: مطالعه زبان های کریول و جزایر کارائیب برای چه معنایی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Would life recapitulate any of its familiar stages, or would It'stun us with contrary alternatives?
[ترجمه گوگل]آیا زندگی هر یک از مراحل آشنای خود را مرور می کند، یا ما را با جایگزین های متضاد مبهوت می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا زندگی یکی از مراحل آشنا را تکرار می کند یا ما را گیج می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Here to recapitulate is a detailed list of the program characteristics.
[ترجمه گوگل]در اینجا برای خلاصه کردن، فهرست دقیقی از ویژگی های برنامه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در اینجا لیستی مفصل از ویژگی های برنامه آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It will be helpful to recapitulate them.
[ترجمه گوگل]خلاصه کردن آنها مفید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]خلاصه کردن آن ها مفید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I will now briefly recapitulate the foregoing cases.
[ترجمه گوگل]اکنون موارد فوق را به اختصار بیان می کنم
[ترجمه ترگمان]اکنون در مورد موارد فوق به طور خلاصه صحبت خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رئوس مطالب را تکرار کردن (فعل)
recapitulate

انگلیسی به انگلیسی

• summarize, conclude, sum up
when you recapitulate, you repeat the main points of an explanation, description, or argument, as a summary of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم re
📌 این پیشوند، معادل "back" یا "again" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "back" یا "again" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 reject: Throw back or refuse again
🔘 recede: Move back or away again
🔘 reduce: Make smaller or less again
🔘 reflect: Bounce back, especially light or sound
🔘 return: Bring back to the original place again
🔘 revert: Turn back to a previous state again
🔘 rearrange: Change the order again
🔘 rejuvenate: Make young again
🔘 recapitulate: Say again, summarize briefly
🔘 reincarnate: Return into a body again
🔘 redeem: Buy back again or recover
🔘 redundant: Repeat again unnecessarily

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم capit
📌 این ریشه، معادل "head" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "head" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 capital: the 'head' city of a state
🔘 Capitol Building: the 'head' building of Congress
🔘 Capitol Hill: the 'head' hill in Washington, D. C.
🔘 capital letter: used at the 'head' of a sentence, or for a 'head' noun
🔘 captain: the 'head' of something, like a ship
🔘 capitan: Spanish word for 'head' of something
🔘 capitaine: French word for 'head' of something
🔘 capitano: Italian word for 'head' of something
🔘 capitao: Portuguese word for 'head' of something
🔘 decapitate: to cut off the 'head'
🔘 cap: covering for the 'head'
🔘 per capita: by the 'head'
🔘 capital punishment: taking the 'head, ' or the life, of a criminal
🔘 cattle: 'head' property of a farmer
🔘 chapter: the 'head' of part of a book
🔘 recapitulate: to come back to the 'head' again

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To summarize or restate the main points of something 🔄
🔍 مترادف: Summarize
✅ مثال: At the end of the lecture, the professor recapitulated the main points for the students
دوره کردن.
مثل درس
یعنی دوباره به طور خلاصه داری همونو میگی ( در صورتی فکر میکنی موضوع مختلف، متفاوت یا حتی مخالفی رو گفتی. ولی در اصل بازم همونه )
= summarize and state again the main points of.
جمع بندی کردن
خلاصه کردن
بازپدید آوردن
در برخی متون این واژه باز پیدایی ترجمه شده است.
summarize

بپرس