recapify

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
خلاصه سازی کردن / جمع بندی کردن / بازگویی نکات اصلی
در زبان محاوره ای:
یه خلاصه بده، جمع بندی کن، یه دور مرورش کن، تهش چی شد؟
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ( غیررسمی – خلاقانه ) :
بازگویی یا خلاصه سازی یک روایت، جلسه، یا مجموعه ای از اطلاعات به صورت فشرده و قابل فهم
مثال: Can you recapify the meeting for me? I missed the last part.
میشه جلسه رو برام خلاصه کنی؟ آخرشو از دست دادم.
2. ( طنزآمیز – اینترنتی ) :
استفاده ی شوخ طبعانه یا خلاقانه از فعل سازی برای اشاره به �خلاصه کردن� چیزی، به ویژه در فضای دیجیتال یا رسانه ای
مثال: I’ll recapify the whole season in 30 seconds.
کل فصل رو تو ۳۰ ثانیه برات خلاصه می کنم.
3. ( دیجیتال – رسانه ای ) :
در تولید محتوا، برای اشاره به ساخت نسخه ی خلاصه شده ی یک ویدیو، پادکست، یا مقاله
مثال: The app can recapify long articles into bullet points.
این اپ می تونه مقاله های طولانی رو به نکات کلیدی خلاصه کنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
summarize – recap – condense – outline – bullet - point – digest