rebuked

جمله های نمونه

1. he was roundly rebuked
حسابی مورد بازخواست قرار گرفت.

2. one of the members of parliament rebuked the prime minister
یکی از نمایندگان مجلس نخست وزیر را سخت سرزنش کرد.

3. The company was publicly rebuked for having neglected safety procedures.
[ترجمه گوگل]این شرکت به دلیل نادیده گرفتن مراحل ایمنی مورد سرزنش عمومی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این شرکت علنا به خاطر اینکه رویه های ایمنی را نادیده گرفته بودند مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The manager rebuked the salesgirl sharply for being rude to customers.
[ترجمه گوگل]مدیر به شدت دختر فروشنده را به خاطر بی ادبی با مشتریان سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل salesgirl را به خاطر بی ادبی نسبت به مشتریان سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She rebuked herself for her stupidity.
[ترجمه گوگل]او خودش را به خاطر حماقتش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او خود را به خاطر حماقت خود ملامت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was rebuked by my manager for being late.
[ترجمه گوگل]من توسط مدیرم به خاطر تاخیر مورد سرزنش قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]از مدیر مدرسه اخراج شدم چون دیر کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My boss rebuked me for coming to work late.
[ترجمه گوگل]رئیسم مرا سرزنش کرد که دیر سر کار آمده ام
[ترجمه ترگمان]رئیسم منو بخاطر اینکه دیر سر کار اومد سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Members of the jury were sharply rebuked for speaking to the press.
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت منصفه به دلیل صحبت با مطبوعات به شدت مورد سرزنش قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]اعضای هیات منصفه به شدت برای صحبت با مطبوعات سرزنش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The teacher rebuked the boy for throwing paper on the floor.
[ترجمه گوگل]معلم پسر را به خاطر انداختن کاغذ روی زمین سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]معلم پسر را برای انداختن کاغذ روی زمین سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was roundly rebuked for what she had done.
[ترجمه گوگل]او به خاطر کاری که انجام داده بود به شدت مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر کاری که کرده بود roundly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She rebuked herself sharply for her stupidity.
[ترجمه گوگل]او به شدت خود را به خاطر حماقتش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او خودش را به خاطر حماقت او سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She rebuked her lawyer for his authoritarian attitude to her clients.
[ترجمه گوگل]او وکیل خود را به خاطر رفتار مستبدانه اش با موکلانش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او وکیل خود را به خاطر رفتار مستبدانه اش به مشتریانش سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He rebuked the President for trying to make political capital out of the hostage situation.
[ترجمه گوگل]او رئیس جمهور را به خاطر تلاش برای ایجاد سرمایه سیاسی از وضعیت گروگان گیری سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او رئیس جمهور را به خاطر تلاش برای ایجاد سرمایه سیاسی خارج از وضعیت گروگان گیری مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He rebuked them for their pedantries and obstinacies.
[ترجمه گوگل]آنها را به خاطر لجاجت و لجاجت سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها را به خاطر their و obstinacies سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• scolded, reprimanded, admonished

پیشنهاد کاربران

توبیخ کردن
سرزنش کردن یا موردبازخواستدقرار دادن

بپرس