rebuild

/riˈbɪld//ˌriːˈbɪld/

معنی: چیز دو باره ساخته شده، باز ساختن، دوباره ساختمان کردن
معانی دیگر: بازسازی کردن، دوباره ساختن، تجدید بنا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rebuilds, rebuilding, rebuilt
(1) تعریف: to build again; repair.
متضاد: demolish, ruin
مشابه: repair

(2) تعریف: to restructure; revise; reshape.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to build again what was lost or damaged.

- After the fire, they rebuilt quickly.
[ترجمه گوگل] پس از آتش سوزی به سرعت بازسازی کردند
[ترجمه ترگمان] بعد از آتش، آن ها به سرعت بازسازی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we were detailed to rebuild the bridge
ما را برای نوسازی پل به بیگاری گماشتند.

2. They say they will stay to rebuild their homes rather than retreat to refugee camps.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که به جای عقب نشینی در کمپ های پناهندگان، برای بازسازی خانه های خود می مانند
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که به جای عقب نشینی به اردوگاه های پناهندگان، خانه های خود را بازسازی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company is making every effort to rebuild its business.
[ترجمه گوگل]این شرکت تمام تلاش خود را می کند تا تجارت خود را بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]شرکت هر تلاشی را برای بازسازی کسب وکار خود انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They want to knock the house down and rebuild it.
[ترجمه گوگل]می خواهند خانه را خراب کنند و دوباره بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند خانه را خراب کنند و از نو بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Napoleon III authorized Haussmann to rebuild Paris.
[ترجمه گوگل]ناپلئون سوم به هاوسمان اجازه داد تا پاریس را بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]ناپلئون سوم به Haussmann اجازه داد که پاریس را بازسازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If we have enough money we can rebuild.
[ترجمه گوگل]اگر پول کافی داشته باشیم می توانیم بازسازی کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر پول کافی داشته باشیم، می توانیم بازسازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The president has called for massive investment to rebuild the country's economy.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور خواستار سرمایه گذاری گسترده برای بازسازی اقتصاد کشور شده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور خواستار سرمایه گذاری گسترده برای بازسازی اقتصاد کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The first priority is to rebuild the area's manufacturing industry.
[ترجمه گوگل]اولویت اول بازسازی صنعت تولیدی منطقه است
[ترجمه ترگمان]اولویت اول بازسازی صنعت ساخت این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before the election, the party claimed it would rebuild the country's economy.
[ترجمه گوگل]قبل از انتخابات، این حزب ادعا کرد که اقتصاد کشور را بازسازی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پیش از انتخابات، حزب ادعا کرد که اقتصاد کشور را بازسازی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After her divorce,she had to rebuild her life.
[ترجمه گوگل]پس از طلاق، او مجبور شد زندگی خود را بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]بعد از طلاق اون مجبور شد زندگیش رو از نو بسازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everyone would have to work hard together to rebuild the economy.
[ترجمه گوگل]همه باید با هم سخت کار کنند تا اقتصاد را بازسازی کنند
[ترجمه ترگمان]همه باید با جدیت تلاش می کردند تا اقتصاد را بازسازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The international community must step in to help rebuild the country.
[ترجمه گوگل]جامعه جهانی باید برای بازسازی کشور وارد عمل شود
[ترجمه ترگمان]جامعه بین المللی باید برای کمک به بازسازی کشور اقدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We've only been able to rebuild the theatre with the assistance of the National Lottery.
[ترجمه گوگل]ما فقط با کمک لاتاری ملی توانسته ایم تئاتر را بازسازی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط می توانیم با کمک قرعه کشی ملی، تئاتر را بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The petition supports the scheme to rebuild the road.
[ترجمه گوگل]این طومار از طرح بازسازی جاده حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]این دادخواست از این طرح برای بازسازی این جاده حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز دوباره ساخته شده (اسم)
rebuild

باز ساختن (فعل)
rebuild

دوباره ساختمان کردن (فعل)
rebuild

انگلیسی به انگلیسی

• build again, reconstruct, erect again
if people rebuild a town or building, they build it again after it has been damaged or destroyed.
when an organization is rebuilt, it is developed again after it has stopped or become ineffective.

پیشنهاد کاربران

1. از نو ساختن 2. مرمت کردن. 3. تعمیر کردن
مثال:
the company contracted to rebuild the stadium
شرکت قرارداد بست استادیوم را از نو بسازد.
بازسازی
remake
نوساختن/نوسازیدن
م. ث
برای نوسازش این ساختمان، ۲ ماه وقت می نیازیم.
آن واحد رو که نوساختند ولی این یکی هنوز باید بیایند و آن را بنوسازنند.
از نو ساختن
He trying to rebuild his life after his Mather died
بازسازی

بپرس