rebellious

/rəˈbeljəs//rɪˈbelɪəs/

معنی: سرکش، متمرد، عاصی
معانی دیگر: شورشی، یاغی، عصیانگر، نافرمان، کله شق، برمخ، شورشگرانه، تمردآمیز، عصیان آمیز، (جانور) چموش، توسن، سرپیچ، بدلگام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: rebelliously (adv.), rebelliousness (n.)
(1) تعریف: unwilling to accept one's situation or submit to the will of others.
مترادف: insurgent, rebel
متضاد: patient, resigned, submissive, tolerant
مشابه: lawless, mutinous, revolting, revolutionary, riotous, seditious, subversive, traitorous, treasonable

- The others tolerated the injustices, but she was rebellious.
[ترجمه negar] دیگران بی عدالتی ها را تحمل میکردند اما او سرکش بود.
|
[ترجمه ترجمه حرفه ای] دیگران بی عدالتی ها را تحمل میکردند اما او قانون شکن بود
|
[ترجمه گوگل] دیگران بی عدالتی ها را تحمل کردند، اما او سرکش بود
[ترجمه ترگمان] دیگران بی عدالتی ها را تحمل می کردند، اما او سرکش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resisting what is conventional or restrictive.
متضاد: conventional
مشابه: antisocial, bohemian, contumacious, defiant, insubordinate, lawless, rebel, recalcitrant, resistant, resistive, unconventional

(3) تعریف: unruly; unmanageable.
مترادف: unmanageable, unruly
مشابه: contumacious, defiant, disobedient, incorrigible, obstreperous, recalcitrant, refractory, riotous, uncontrollable, undisciplined, wayward, wild

(4) تعریف: of or characteristic of a rebellion or rebels.
مشابه: rebel

- rebellious forces
[ترجمه گوگل] نیروهای شورشی
[ترجمه ترگمان] نیروهای یاغی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rebellious speeches
نطق های تمردآمیز

2. a rebellious student
دانش آموز کله شق

3. two rebellious groups
دو دسته شورشی

4. He has always had a rebellious streak .
[ترجمه گوگل]او همیشه رگه های سرکشی داشته است
[ترجمه ترگمان] اون همیشه یه رگه یاغی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rebellious troops attempted to subvert the present government.
[ترجمه گوگل]نیروهای شورشی سعی در براندازی دولت فعلی داشتند
[ترجمه ترگمان]نیروهای انقلابی تلاش کردند دولت کنونی را تضعیف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rebellious officers, having seized the radio station, broadcast the news of the overthrow of the monarchy.
[ترجمه گوگل]افسران شورشی با تصرف ایستگاه رادیویی، خبر سرنگونی سلطنت را پخش کردند
[ترجمه ترگمان]افسران شورشی که ایستگاه رادیویی را تصرف کرده بودند، خبر سقوط سلطنت را پخش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her rebellious attitude is just a reaction against her strict upbringing.
[ترجمه Samira] رفتار سرکشانه او پاسخی است به تربیت سرخت گیرانه اش.
|
[ترجمه گوگل]نگرش سرکش او فقط واکنشی است در برابر تربیت سختگیرانه او
[ترجمه ترگمان]گرایش سرکش او تنها واکنشی به تربیت جدی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is rebellious, aggressive and at times self-destructive.
[ترجمه گوگل]او سرکش، پرخاشگر و گاهی خود ویرانگر است
[ترجمه ترگمان]او سرکش، مهاجم و گاهی خود - است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From childhood, he was evidently at once rebellious and precocious.
[ترجمه سمانه] از دوران کودکی آشکارا سرکش بود و زودتر از همسن و سال های خود پیشرفت کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]او از کودکی ظاهراً در عین حال سرکش و زودرس بود
[ترجمه ترگمان]از دوران کودکی، او آشکارا سرکش و زودرس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her teachers regard her as a rebellious, trouble-making girl.
[ترجمه سمانه] معلم هایش او را به عنوان دختری سرکش و دردسرساز می شناختند.
|
[ترجمه گوگل]معلمان او را دختری سرکش و مشکل ساز می دانند
[ترجمه ترگمان]معلم ها او را به عنوان یک دختر سرکش و دردسر تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's always had a rebellious streak .
[ترجمه سمانه] او همیشه روحی سرکش داشت.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه رگه های سرکشی داشته است
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک رگه یاغی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The edgy, rebellious streak in his character could only be intensified by his somewhat beleaguered isolation in this respect.
[ترجمه گوگل]رگه شدید و سرکش در شخصیت او تنها با انزوای تا حدودی محاصره شده او در این رابطه تشدید می شود
[ترجمه ترگمان]خط سرکش و سرکش در شخصیتش فقط با انزوای somewhat در این رابطه تشدید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gavin was irrepressibly rebellious.
[ترجمه گوگل]گاوین سرکشی سرکش بود
[ترجمه ترگمان]گوین عاصی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not so much because he was stubborn or rebellious, because he really is neither.
[ترجمه گوگل]نه به این دلیل که او لجباز یا سرکش بود، زیرا او واقعاً هیچکدام از این دو نیست
[ترجمه ترگمان]نه به این خاطر که سرسخت و سرکش بود، چون واقعا هیچ کدام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And here was some one else stealing his rebellious thunder.
[ترجمه گوگل]و اینجا یکی دیگر بود که رعد سرکش او را می دزدید
[ترجمه ترگمان]و اینجا کسی بود که رعد و برق او را دزدیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

متمرد (صفت)
wayward, unruly, intractable, rebellious, disobedient, fractious, contumacious, malignant, malcontent

عاصی (صفت)
rebellious, disobedient, sinful, peccable

انگلیسی به انگلیسی

• seditious, mutinous, resisting or challenging authority
a rebellious person does not want to behave in the way that other people think they should.
people who oppose the decisions of their leaders can be referred to as rebellious.

پیشنهاد کاربران

Rebellious youth in many countries dress outlandishly.
بسیازی از جوانان سرکش/یاغی در کشورهای مختلف بصورت عجیب غریبی لباس می پوشند.
disobedient
سرکش
اگر با فعل Feel همراه شود :
احساس انرژی زیاد داشتن
:Meaning
a rebellious person does not want to behave in the way that other people think they should
👈🏿 In a July 2016 interview with The Washington Post, Khalifa stated that she had only performed in pornography for three months and had left the industry over a year before, changing to a "more normal job. " She said, "I guess it was my rebellious phase
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : rebel
اسم ( noun ) : rebel / rebellion / rebelliousness
صفت ( adjective ) : rebellious
قید ( adverb ) : rebelliously
سرکش، یاغی، کله شق
کله شق
سرکشانه
سرکش
سرکشی ، شورش ،
جسورانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس