فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reaves, reaving, reaved, reft
حالات: reaves, reaving, reaved, reft
• (1) تعریف: to take away by or as if by force; seize.
• مترادف: seize
• مترادف: seize
- Stormtroopers reft him from his home in the middle of the night.
[ترجمه گوگل] طوفانبازها او را در نیمههای شب از خانهاش بیرون میآورند
[ترجمه ترگمان] Stormtroopers او را در نیمه های شب از خانه اش محروم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Stormtroopers او را در نیمه های شب از خانه اش محروم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to deprive (one) of something.
- The war reft them of their property.
[ترجمه گوگل] جنگ آنها را از اموالشان پس گرفت
[ترجمه ترگمان] جنگ آن ها را از their محروم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جنگ آن ها را از their محروم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to plunder or pillage.
• مترادف: rob
• مترادف: rob